سلام خدمت تمام دوستان.
حامد هستم ۳۸ سالمه اهل بندرعباس هستم داستان بر میگرده به برج چهار امسال. اواسط تیر ماه بود هوا بسیار گرم که حتی کولر ماشین هم جواب نمیده دوستانی که بندرعباس هستن میدونن تیر و مرداد اوج گرما هست ساعت یک داشتم از سرکار میموندم متوجه یه دختر خانم شدم منتظر تاکسی هست چند متری ازش رد شدم وایسادم دنده عقب گرفتم شیشه ها دودی بود پایین اوردم شیشه ماشین بهش گفتم مسیر من به شهرک میخوره اگر مسیرت میخوره برسونمت.
ازم تشکر کرد اومد درب عقب ماشین باز کرد ازش معذرت خواهی کردم چون وسایل شرکت همه روی صندلی عقب ماشین بود گفتم اشکال نداره بفرمائید جلو ماشین بشینین ظهر بود و هوا بسیار گرم خیابون هم خلوت درب جلو باز کرد اومد نشست جلو ماشین دختر خانمی که بعد متوجه شدم متاهل هست ۲۴ سالش بود لاغر اندام و به تمام معنا مانکن توی مسیر هیچ صحبتی رد بدل نشد نزدیک مجتمع که شدیم گفت ببخشید منو قبل از مجتمع پیاده کنید یه موقع همسایه ها نبینن فکر بد میکنن منم قبل از مجتمع وایسادم پیاده شد که کرایه بده بهش گفتم من مسافر کش نیستم ولی همین مسیرمه اگر اشکال نداره شماره ات بهم بده مسیرمان یکی هست تاکسی گیرت نیومد برسونمت.
با یکم مکث شماره اش بهم داد ولی خواهش کرد زنگ و پیام ندم تا خودش پیام بده خداحافظی کردیم ولی تو ذهنم بود واقعا داف عالی بود چند روز گذشت منم فراموش کرده بودم بعد از چند روز دیدم پیام بهم داد گفت زهرا هستم یادتون میاد کلی باهم چت کردیم اول از اینکه ظهرها راننده های تاکسی بخاطر گرما ظهر ها نمیان و و بهش گفتم کجا هستی گفت همون پاساژ که جلوش سوارم کردی طبقه دوم لباس زیر زنانه مغازه دارم بهش گفتم ساعت یک میام دنبالت تشکر کرد سری آماده شدم رسیدم جلو پاساژ سوارش کردم ازش پرسیدم وقت داری دوری بزنیم گفت آره شوهرم ساعت شش از سرکار میاد ولی بیرون یکم میترسم کسی ببینه منم مستقیم رفتم داخل حیاط خونمون تنها بودم همه رفته بودند مسافرت. اول پیاده نمی شد بهش گفتم خونه امن هست کسی نیست بهتر از بیرون هست که کسی ببینه.
راضی کردمش رفتیم داخل روی مبل جلو کولر نشسته بودیم منم شق کرده بودم متوجه شده بود درباره کارم پرسید ولی یادم نمیاد چی بهش می گفتم چون شهوت چشم هام بسته بود ناخودآگاه دست دور گردنش آوردم اول شوکه شد بعد خواست خودشو جدا کنه ولی دیگه دیر شده بود هرچی التماس کرد در عرض یه دقیقه تمام لباس هاش بغیر از شرت و کرست در آورده بودم خودمم لخت شدم گفتم ببخش زهرا خانم نمیتونم جلو خودم بگیرم هرچی التماس و گریه میکرد منم کار خودم میکردم لبهاش میخوردم سوتین در اوردم شروع کردم به خوردن سینه های کوچولو و نازش که دیدم کم کم شل شد…
گفت انتظار نداشتم در اولین بار که میام باهات بیرون اینکار کنی یکم دلش بدست آوردم کم کم با اشک همکاری کرد شرتم در اوردم گفتم بخورش شروع کرد به خوردن که واقعا حرفه ای میخورد دیگه از خود بیخود شده بودم شرتش کشیدم پایین وایییییی یه کص کوچولو که فقط یه خط بود صورتی جلوم بود که بچه دار هم نشده بود آروم زبون می کشیدم روی کصش و شروع به خوردن کصش شدم واقعا کصش هلو بود ده دقیقه فقط کصش میخوردم دیدم یکم لرزید ارضا شد آروم پاهاش باز کردم خوابیدم روش و کیرم می کشیدم رو کصش هیچ حرکتی نمی کرد فقط آروم اشک می ریخت و همکاری میکرد زود تموم بشه پاهاش حلقه کرد دور کمرم آروم کیرم ۱۷ سانتی ولی کلفت هست سرش رفت تو کصش.
جیغش در اومد در دهنش گرفتم آروم آروم همه کیرم تو کصش جا دادم شروع به تلمبه زدن کردم و فقط ناله های ریز میکرد برش گردوندم دوتا بالشت زیر شکمش گذاشتم خوابیدم روش به سرعت تلمبه میزدم بعد از یه ربع گفتم داره آبم میات کجا بریزم گفت روی شکمم نریزی داخل کشیدم بیرون تمام با فشار روی شکم و سینه هاش خالی کردم بعد پاک کردم بغلش کردم دیدم لبهاش گذاشت رو لبهام محکم بغلش کردم شروع به صحبت کرد که شوهرم همش پی الواتی و دوست دختر داره میخواستم باهم سکس کنیم نه اینکه بهم یکدفعه تجاوز کنی.
رابطه منو زهرا شروع شد ظهرها میرفتم دنبالش تو ماشین کیرمو میخورد حسابی تا ارضا میشدم ولی هیچ وقت آبمو نمی خورد توی هر فرصتی خونه خالی میشد سکس میکنیم و بعدشم سوسیس بندری میخوریم جاتون خالی.
نوشته: حامد کیر جامد
درخدمتم 09221880810
چند سالته کون هستی
+989332535470
شماره وات پیام بزار