سلام
من سمیرا هستم
واسه اولین بار رفتم مهمونی دختر پسرای دهه هفتاد و هشتادی و خیلی بهم حال داد…
پنجشنبه به دعوت دوست پسرم رفتم یه ویلا باغ مهمونی بیشتر از سی نفر پسر و دختر و زن و مرد
از پسر و دختر نوزده و بیست ساله تا سی ساله تا زن سن بالا ک یکیش من بودم با چهل و دو سال
از اول ک رسیدیم اونا راحت بودن مشروب میخوردن
همه هم مست حتی بعضیاشون نیمه لخت بودن
پسرا که فقط شلوارک بعضی دخترا با لباس زیر من هم با دامن کوتاه و تاب البته سوتین نداشتم
تا دوازده شب شام مشروب و رقص بود بعدش هم ریختن تو هم هر کی دلش خواست با دختری که باهاش بود ور میرفت
من اولش نگاشون می کردم
ولی هر کی از کنارم رد می شد یه دست بهن میزد به کونم و رونام و سینه هام
دوست پسرم گفت اشکال نداره راحت باش
خودش هم مست بود همه اش میخواست سینه هامو دربیاره بخوره
ساعت حدود یک شب بود چند تاشون خداحافظی کردن رفتن بقیه که موندیم مشغول شدیم به شوخی و رقص
به پیشنهاد یکی از پسرا من و دوست پسرم با هفت تا از دخترا و شش تا پسر رفتیم تو یکی از اتاقا جرات و حقیقت بازی کنیم
طاها گفت اگه بار اولته بگو بچه ها رعایت کنن اخه ممکنه ی کاری ازت بخوان ناراحت بشی
که من گفتم اگه تو میدونی بگو تا یاد بگیرم
گفت ممکنه بهت بگن واسه یکی از پسرا ساک بزنی
گفتم اگه بگن تو چی می کنی
گفت اگه نخوای میگم انجام ندن
گفتم اگه بخوام چی
گفت اگه خودت بخوای من حرفی ندارم ولی تو هم باید قبول کنی من با دخترا انجام بدم که قبول کردم فقط تا آخر بازی هیچی نگیم
راستش من که خیلی بهم حال داد که داستان کاملش رو بعدا مینوسم ولی الان چیزایی که خیلی واسم جذاب بودن رو میگم
مخصوصا قسمت بازی که اصلا فکرشم نمی کردم اونجوری بشه
فقط نمیدونم بازی جرات و حقیقت واسه همه اینجوری میشه یا اون شب خودشون خواستن تا اونقدر سکسی باشه
سوالا و چالشا خیلی سخت بودن ولی همه انجام دادیم
من که هر چی گفتن کم نیاوردم یکیش هم این بود شرتم و در بیارم
بشینم بشینم پیش همه جوری که هر کی خواست کسمو ببینه و حال کنه
من هم به یکی از دخترا گفتم جلو همه واسه دوست پسرت بخور
اونم راحت انجامش داد
قسمتی از سوالا و چالشا اینجوری بودن
یکی از من خواست مسیج بدم پسرم
گفت اسمش چیه گفتم یاشار
گفت تو واتس آپ براش بنویس سایز کیرت چنده
من هم قبلش به یاشار گفتم این سوال جرات حقیقته که ناراحت نشه
اونم گفت بازی کردم راحت باش
نوشتم سایز دودولت چند سانته نوشت خوابیده یا بیدار نوشتم بیدار
اونم گفت شونزده سانت
بعد این یکی به دوست پسرم گفت بشاش روی سینه های سمت راستی
یکی از دخترا که خیلی مست بود فوری لباسشو در آورد گفت بشلش رو من
با هم رفتن حموم من هم اونجا بود فبلم گرفتم
دختره اولش کمی واسه طاها ساک زد
بعد هم لخت شد نشست جلوش طاها بهم گفت از کجاش شروع کنم
گفتم اول بریز زوی سینه هاش اونم خیلی راحت شاشید روش
دختره بهش می گفت طاها خیلی داغه بشاش رو کونم و کسم
کمی از شاشش ریخت تو دهنش اونم خوردش
بقیه سوالا خیلی زیاد بودن ولی چند تا رو که پرسیدن اینا بودن
کسی تا به حال تو رو لخت دیده؟
حاضری یه شب کنار داداشت یا آجیت بخوابی؟
دوست پسرت رو بردی خونه سکس کنید؟
آیا شبها با لباس زیر میخوابی؟
بشاش تو دست سمت راستی
کیر دوست پسرتو ساک بزن
بشین روی پای سمت چپی
بازی تا سه ساعت ادامه داشت که دیگه خیلی شلوغ شد بازی رو تموم کردن من وطاها هم رفتیم تو باغ زیر یکی از درختا سکس کردیم
انقدر حشری بودیم هم من ارضا شدم هم طاها آخرش آبشو با فشار پاشید تو دهنم!
موقع برگشتن به ویلا بهش گقتم از یکی از پسرا خوشم اومده میخوام باهاش سکس کنم اولش ناراخت شد ولی بعد ک پرسید کدوم
گفتم اسمش شهابه گقت میشناسمش با خواهرش اومده همون که بهش گفتی واسه دوست پسرت ساک بزن
کفتم خوبه که تو هم با اون سکس کردی برو تا من برم سراغش
خلاصه اینکه این قسمتی از مهونی بود داستان کاملش رو حتما واستون می نویسم
دوستای خوبم شما هم تجربه مهمونی های اینجوری و سکسی رو دارید؟
اگه دارید خوشحال میشم برام بنویسید چطور بود؟
دوستتون دارم سمیرا