سلام بر دوستان
زنم آرزو خیلی خوشگل و خوش هیکل بود و حسابی از سکس باهاش لذت میبردم مخصوصا از کونش که حسابی بزرگ بود و اجازه میداد که از کون بکنمش. آرزو معمولی لباس می پوشید نه باز نه با حجاب بود.
مدتی بود توی باشگاه با یه خانمی دوست شده بود که اسمش زهرا بود و همیشه ازش تعریف میکرد. یه شب گفت پول میخوام تا با زهرا بره خرید لباس و اجازه خواست که لباس باز بپوشه که منم گفتم هر جور دوست داری میتونی بپوشی و کارت عابر دادم بهش.
خیلی دلم میخواست زنم لباس باز بپوشه تا وقتی میریم خیابون توجه مردها را جلب کنه.
فردا وقتی کارم تموم شد به آرزو زنگ زدم که گفت رفته بازار خرید لباس و فعلا نمیاد خونه برای همین با همکارم که بعد از کارمون میرفت بستنی فروشی سرکار رفتم تا منم برم کار اونجا.
تا نزدیک ترین جا که میشد با سرویس شرکت رفتیم. وقتی پیاده شدیم ادامه مسیر را پیاده رفتیم. جلومون دوتا پسر سن پایین با دوتا خانم که واقعا کون بزرگ و رو فرمی داشتن و فقط تیشرت و ساپورت تن داشتن میرفتن. همکارم گفت این بچه مدرسه ای ها که نمیتونن این دوتا جنده را بکنن. این شاه کون ها را باید من با کیر ۲۳ سانتی حال بیارم. راست میگفت کیرش ۲۳ سانت بود و این موضوع رو همه تو شرکت میدونستن.
موکله یکی از خانم ها مثل زن من بود مخصوصا وقتی نیم رخ شد بیشتر حس کردم زنم آرزوست. یه جا پسره زنه را آرزو صدا کرد گفتم بزار ببینم آرزو کجاست برای همین به همکارم گفتم من برم از مغازه سیگار بگیرم و بیام. اونم که دلش نمیخواست دیدن کون خانم ها را از دست بده گفت برو و زود بیا.
رفتم اون طرف خیابون زنگ زدم به آرزو که دیدم بله همون جنده کون بزرگ گوشی را از کیف درآورد و گفت جونم. ازش پرسیدم کی میایی خونه و یکم حرفای الکی و بعدش قطع کردم. بیشتر خوشحال شدم تا ناراحت. داشتم به فانتزیام که داشتن زن سکسی و دیدن سکس زنم با مرد دیگه نزدیک میشدم. به همکارم زنگ زدم و گفتم خانمم حالش بد شده و دارم میرم خونه. بعد تلفن با احتیاط که منو نبینند پشت سرشون رفتم تا رفتن داخل مغازه که همکارم هم رفت داخل. نزدیک که شدم دیدم بستنی فروشی هستش که از اتفاق همکارم همون جا کار میکنه.
چند دقیقه بعد آمدن بیرون و زنه ازشون خداحافظی کرد و رفت. زنم و اون پسرا هم آمدن همون سمت خیابون که من بودم و بعد یکم مستقیم رفتن پیچیدن داخل کوچه منم سریع خودما رسوندم سر کوچه دیدم رفتن داخل یه مجتمع تجاری و اداری منم پشت سرشون رفتم تا سوار آسانسور شدن و در بسته شد رفتم ببینم طبقه چند میرن. منم رفتم طبقه ۵ دیدم دفتر یه وکیل اونجاست. در شیشه ای را آروم باز کردم و رفتم سمت دفتر که شنیدم پسره گفت حالا که زهرا نیست و میترسم بابام بیاد همزمان دونفره میکنیم و خندیدن. یه نفر دیگه پرسید تجربه ۲تا کیر هم زمان داشتی که صدای زنم آمد گفت عاشق گروپم من. معلوم بود دارن لباس درمیارن و بعدش شروع کردن به سکس. از صدا فهمیدم واقعا دارن دونفره میکنن و آرزو هم لذت میبرد و راضی بود از گروپ. یه لحظه آسانسور حرکت کرد که خیلی ترسیدم و منم آروم از پله ها رفتم پایین و رفتم خونه.
یه قرص ترامادول خوردم و داستان سکسی میخوندم و فکر میکردم آرزو آمد چطوری بهش بگم همه چیزو میدونم و خوشحال شدم از اینکه سکس میکنه که همکارم زنگ زد و حال زنم رو پرسید. گفتم خوبه و بعدش سراغ اون زنها و پسرها را گرفتم گفت باور میکنی آمدن مغازه خودمون و کلی از سینه و کونشون فیلم گرفتم یواشکی. وقتی گفت تیشرت بالاناف یقه باز پوشیده بودن کیرم راست شد. گفت همکاران گفتن چند بار دیگه هم آمده بودن بستنی خوردن.
وقتی صدای در آمد ازش خداحافظی کردم و رفتم بیرون اتاق دیدم آرزو داره کفش درمیاره ولی مانتو پوشیده. سلام و احوالپرسی کردیم و گفتم مبارکه ببینم چی خریدی؟ مانتو را در آورد و گفت تیشرت و ساپورت و مانتو. نظر خواست ازم گفتم خوبه. ازش خواستم بعد لباس عوض کردن بیاد کنارم دراز بکشه که قبول کرد.
وقتی آمد یکم نوازش کردم و حرفای عاشقونه زدم . یواش یواش لب و سینه هاشو را خوردم .
وقتی حشری شد یه فیلم سوپر گروپ گذاشتم و کوسش را می مالیدم که آخ و اوخ میکرد. کنار گوشش گفتم دلت میخواست جای زن تو فیلم بودی. چند باری جواب نداد که گفتم امروز دوتا پسر یه زنه رو بردن بستنی فروشی و ادامه داستان را تعریف کردم که خیلی شوک شد ولی وانمود میکرد که براش اهمیتی نداره که منم گفتم احیانٱ اون زنه تو نبودی؟ گفت خجالت بکش من زنتم که حرفش را قطع کردم امروز بهترین روز زندگیم بود چون فهمیدم تو میتونی من رو به همه فانتزیام برسونی و بهش گفتم نترس من خوشحال شدم از این بابت و نمیخوام بترسی.از این به بعد خودمم هواتو دارم گروپ بزن ولی از من نترس زنمم خندید و گفت باشه هر چی تو بگی و شروع کرد به مالوندن کیرم و گفت قول دادیا منم سریع باهاش لب به لب شدم و گفته مرده و قولش …
نوشته: کامروا