همون جنده‌ای که همیشه می‌خواستم

توصیه ادمین: قبل از خوندن این داستان یکی‌ از ویدیو‌های شیخ جاسم رو تو یوتیوب یا اینستا ببینید تا صدا‌ها و لهجه‌ها در ذهنتون تداعی بشه. بزنید شیخ جاسم ویدیو اول .

یالاه!

کمی‌میوه خریده بودم، داشتم خیابون رو به سمت بالا می‌رفتم، با قدم‌های سنگین و بی حوصله. یکسالی می‌شد که اومده بودم تهران. بعد از چند ماه، هم‌خونه‌ای و رفیق مشتیم رفت و شیش ماهی بود که تنها زندگی می‌کردم. بعد از بهم خوردن رابطه ام با پریسا افسردگی شدید و خشم، ملموس ترین احساساتی بودن که تو زندگی حس‌شون می‌کردم. همه دلیل من برای اومدن به تهران در شرایط بدی که داشتم پریسا بود که اون هم بعد از این که بواسطه علاقه شدید و حماقت و انفعالی که به خاطر این علاقه توش گرفتار شده بودم برنامه هاشو روم پیاده کرد منو دک کرد و بعدم از همه جا بلاکم کرد و تمام. حس آدمی ‌رو داشتم که گولش زدن، بهش تجاوز کردن و دستش هم به هیچ کجا بند نیست. همه دوستام تو شهرستان مونده بودن و اینجا کسی رو نداشتم که علاقه داشتم باشم کمی کنارش وقت بگذرونم. بعد از پریسا چیزی در من شکست. عین شکستن یه گوی شیشه‌ای شفاف که توش پر از آب زلال بود. آدما به تخمم بودن، رعایت کسی رو نمی‌کردم و برام مهم نبود بخاطر رفتارم کسی ازم برنجه. تو افکار خودم غوطه می‌خوردم که گوشی تلفن زنگ خورد. به صفحه تلفن خیره شدم. سالم بود. جواب دادم و گوشی رو سمت گوشم بردم سمت گوشم.

 

 

-کجایی مرتیکه؟ برات دوز دخترِ دکتر پیدا کردم.
-چطوری سالم؟ چی‌ میخوای گُوّاد؟ دوست دختر برای چیمه؟ حوصله ندارم
-حالا ببین چطوره نخواستی سیکتیرش کن. عکستو دیده خوشش اومده
-کجا؟
-مخ یه دختره دانشجوی پزشکی رو زدم شیراز، این همکلاسیشه. تو فیس بوک تو یکی از عکسای دونفره مون دیدتت. برو ببینش شاید خوب بود.
-خب حالا بگو همون فیسبوک مسیج بده
-…

 

 

همون شب پای سیستم مشغول کد زدن بودم که برای اولین بار پیغام داد. هیچ کس به من پیغام نمی‌داد یا حالی ازم نمی‌پرسید. برای همین فوراً حدس زدم که خودشه. صفحه اش رو باز کردم، فقط یه عکس پروفایل داشت که اونم چنگی به دل نمی‌زد. با خودم گفتم جوابشو سربالا می‌دم زودتر دک شه بره. سلام و احوال پرسی و … اما بیشتر وقتا هر چقدر که یه دختر رو کمتر تحویل می‌گیری بیشتر درگیرت میشه، علی الخصوص اگه از تو خوشش اومده باشه. حوصله لاس زدن نداشتم، منتظر بهانه برای پیچوندن بودم که گفت:

-تو یکی از عکسا دیدم سیگار دستته. برای عکس سیگار دستت گرفتی؟
-نه
-مگه سیگار می‌کشی؟
-آره مگه تو نمی‌کشی؟
-نه … وای حیفه تو نیست
-حیف از اونا که مُردن. ولی من حال می‌کنم می‌بینم یه خانوم سیگار میکشه. بنظرم خیلی سکسی میشه.
-چقدر راحت حرف می‌زنی!
-اره دیگه، من بیش از حد بی پروا حرف می‌زنم
-مشروبم می‌خوری؟
-آره، ولی نه زیاد
-حسابی خلاف بالایی ها!

 

-یعنی می‌خوای بگی مشروبم نمی‌خوری؟
-تا حالا نخوردم.
-پس چکار می‌کردی؟ فقط درس می‌خوندی؟
-آره (با ایموجی خنده)
-خب پس فکر کنم برای سخت باشه با یکی مثل من بگردی
-چرا؟
-خب من مشروب می‌خورم، سیگار می‌کشم، از دوس دخترم توقع سکس درست و حسابی دارم
-آدم معذب میشه اینقدر راحت حرف می‌زنی.
-خب می‌خوای حرف نزنیم.

 

 

از تحت فشار گذاشتنش لذت می‌بردم، هربار که می‌خواست در لفافه چیزی بگه، لخت و عور و بی پروا جوابش رو می‌دادم و از اینکه اینطور مستاصل می‌شد حض می‌کردم. همون شب ازش عکس خواستم و اونم چند تا فرستاد.

-توقع داشتم یکم عکسای خودمونی تر بفرستی
-حالا بزار یواش یواش
-باشه تا فردا صبر می‌کنم
-ایموجی خنده
-جدی گفتم. نهایت تا فردا می‌تونم صبر کنم

دوباره مستاصل شد. دوست نداشت اینقدر زود عکسایی که می‌خوام رو بفرسته. اما توان نه گفتن نداشت. مقابل مردی قرار گرفته بود که جدی و خشک و خشن بود. این منفعل بودنش باعث می‌شد که زدن دکمه سیکتیرش رو دائم به تعویق بندازم.

-باشه فردا می‌فرستم

 

 

اون شب به چت گذشت و فردا چند تا عکس اومد که باعث شد به این نتیجه برسم که از نظر قیافه تو دسته کاملاً معمولی قرار میگیره. باقدی کوتاه و البته هیکلی متناسب. سایز و فرم سینه ها رو نمی‌تونستم تو عکسایی که فرستاده بود حدس بزنم. براش پیام دادم ممنون از عکسا ولی این بهترین عکسایی نبود که می‌تونستی برام بفرستی. من توقع بهترین هاش رو داشتم.

-ببخشید هول هولی انتخاب کردم
خوشت نیومد؟
-چرا … من عکس با تاپ دوست دارم از این تاپ‌های ساده بندی که جذب می‌ایسته تو تن.

حالا بذار کم کم
-گفتم که نهایت تا امروز می‌خوام
یه سوال؟
-بپرس
-به نظرم سینه هات نسبت به هیکلت بزرگن … شایدم سوتینه
-میشه اینقدر تند نری؟ من خیلی خجالت می‌کشم

 

 

-ببخشید ساناز جان، این خجالتی بودنت برای من آزار دهنده ست
البته احترام می‌ذارم بهت. هرکس خصوصیاتی داره
ولی من اعصابشو ندارم فکر کنم چت رو تموم کنیم بهتره
-ببخشید بخدا نمی‌خواستم ناراحتت کنم
با خودم گفتم چقدر این دختر بی تجربه و منفعله! دوباره شروع به فرستادن پیام کرد

-ببخشید هرچی می‌خوای بپرس جواب میدم.

باز جوابی ندادم پس خودش ادامه داد

-سایز سینه هام هفتاد و پنجه ولی چون قدم بلند نیست بزرگ بنظر میاد روی تنم
-قدت چنده؟
نوک سینه هات حساسن؟

 

 

 

حدود 2 الی 3 دقیقه جوابی نداد. می‌دونستم جواب میده و جرات اعتراض نداره و این دریچه باز کردن بحث به موضوع سکس بود. ولی تصمیم داشتم اگه جواب نداد و یا اعتراضی کرد کاتش کنم. اما نوشت

-نمی‌دونم
فکر کنم هستن
-خوبه فکر کنم، حسابی بتونم باهاشون صدای جیغتو در بیارم (علامت چشمک)

یه ایموجی خجالت فرستاد و بلافاصله گفت ببخشید. قرار بود خجالت نکشم. فهمیدم که کار تمومه و تا چند وقت دیگه قراره حسابی زیرم دست و پا بزنه.

-قدتو نگفتی؟
-159
-من 193 ام. فکر کنم نسبت مون فیل و فنجونه.
-تو دختر قد بلند دوست داری؟ (ایموجی ناراحت)
-من دختر حرف گوش کنِ خیلی هات دوست دارم
-چرا همه چیزو می کشونی به حرفای …

 

 

-چون تو رابطه این از همه چیز برام مهمتره اگه دوست دخترم از نظر سکسی باب میلم نباشه ادامه نمیدم.

حالا وقتش بود کمی مهربونی بخرج بدم تا ناامید نشه برای همین براش نوشتم اشکال نداره عزیزم. کمکت می‌کنم خجالتت بریزه و با یه علامت چشمک براش فرستادم. دو سه ساعت بعد سری دوم عکسا رسید. معلوم شد وقت گذاشته و رفته عکس گرفته برام. اینبار حجم سینه ها مشخص بود و بیرون زدن نوکشون از زیر تاپ مشخص می‌کرد که تو چند تا از عکسا سوتین نپوشیده. سینه ها درشت بودن و امیدوار شدم که خوش فرم هم باشن. اینبار هیکلش هم بیشتر مشخص بود. کون متناسب و خوش فرمی‌داشت و نه بزرگ و نه کوچیک. کمی‌شکم داشت با پوستی سبزه و لب‌هایی گوشتی کوچیک.
دیگه چت کردن کار هر شب شده بود. خیلی طول نکشید که کلی سکس چت داشتیم و از فانتزی ها حرف می‌زدیم. کاملاً با روحیاتم آشنا شده بود. براش گفته بودم که خشن و بی رحمم و از آزار دادن طرفم تو سکس لذت می‌برم. گفته بودم دختر حرف گوش کن دوست دارم و می‌خوام تو جواب حرفام چشم بشنوم. در واقع بدون اینکه اسمی‌ببرم حالتی از ارباب و برده رو توی ذهنش به تصویر می‌کشیدم.
نکته جالب در مورد ساناز این بود که وقتی باهاش معمولی صحبت می‌کردی خیلی خوش قلب و مهربون به نظر می‌یومد. با شعور بود، کتاب می خوند و به نسبت سنش می شد باهاش حرف‌های عمیق بزنی، توی مراوده‌های معمولی مودب و با اخلاق بود. تیپ خاص و خیلی دلبری نداشت که البته بعدها خیلی بهتر شد و همه چیزش کاملاً معمولی بود. اما وقتی بحث به سکس و حالت‌های سادیسمی ‌من می‌رسید کاملاً پا به پام می‌یومد و هرچی فشار رو بیشتر می‌کردم اعتراضی نمی‌کرد.

 

 

با وجود اینکه لقمه آماده‌ای بود هنوز برای گاییدنش مردد بودم. چون اصلا حوصله اینکه وبال گردنم بشه و بخوام براش وقت بزارم رو نداشتم. اما بعد از سکس چت آخر آمپرم حسابی رفت بالا. تو یه آن تصمیم گرفتم بکنمش و بهش گفتم که با اولین بلیط هواپیما بیاد تهران:

-دیگه وقت کردنت رسیده … باید با اولین پرواز بیای تهران
-استرس دارم … اینجا خوابگاه رو بپیچونم بفهمن
-نگران نباش … به محض اینکه خبری شد با یه پرواز بر می‌گردی. تا شیراز یکساعته پروازم هم که زیاده.
-باشه
-فقط من اومدن با اتوبوس میام برگشت رو با پرواز برمی‌گردم

چقدر این دختر خجالتی بود!

-نه خودم برات بلیط می‌گیرم
-ببخشید (بابت چی عذرخواهی می‌کنه؟!)

 

 

-فقط عزیزم می‌دونی که بیای اینجا به خشن ترین روش ممکن جرت میدم… آماده اش هستی؟
-نه … ولی فکر نمی‌کنم هیچ وقت هم آماده بشم
تو هر کاری دوست داری باهام بکن
-دختر خوب … همون جنده‌ای هستی که همیشه می‌خواستم

پرواز ها رو چک کردم و برای فردا هفت صبح یه بلیط براش گرفتم و مشخصات رو براش فرستادم. هرچی التماس کرد که بزارم پس فردا بیاد قبول نکردم و بلیط رو ساعتی که دوست داشتم گرفتم. فردا چهارشنبه بود. به بهونه مریضی مرخصی گرفتم و همه مدت توی ذهنم برنامه مدل‌های مختلف گاییدن ساناز رو طراحی می‌کردم. یه دفعه فکری به ذهنم رسید دوربین پاورشات قدیمی‌رو برداشتم و زدم به شارژ. قبلاً هم از سکس با دوس دخترام زیاد فیلم گرفته بودم و دیدن فیلم ها لذتش کمتر از گاییدنشون نبود. اما معمولاً فیلم گرفتن می‌رفت برای بار چهارم و پنجم. اما اینبار یه چیزی قلقلکم می‌داد که لحظه‌های ناب اولین گاییدن این دخترِ خجالتیِ منفعلِ عجیب و غریب رو تا خجالت و استرسش نریخته ضبط کنم.

 

 

اون شب رو تا آخر شب دنبال آرایشگاه و خرید رفته بود برای همین نشد که چت کنیم صبح بلند شدم یه دوش گرفتم و لباس هام رو پوشیدم. یه شلوار لی راسته که تنگ نبود و استایل آمریکایی قشنگی داشت. یه پلیور سفید که هیکلم رو بزرگتر نشون می داد. کاپشن چرم قهوه ای با ریش‌های سه تیغ و سبیل تاب خورده هنری طور. بعد از رفتن پریسا سبیل گذاشتم. انگار می خواستم قیافم دیگه شبیه اون موقع نباشه. روبروی آیینه قدی بلند خونه 40 متریم وایسادم و زل زدم به خودم. همون لباس‌های همیشگیم رو پوشیده بودم. ذره‌ای ذوق یا هیجان نداشتم. خودم رو نگاه می‌کردم فقط یه احساس تو وجودم زنده بود … خشم. کفشام رو پوشیدم و راه افتادم. تا فرودگاه رو با مترو رفتم. توی سالن انتظار نشسته بودم که از دور دیدمش. بلند شدم و به طرفش رفتم. تو برخورد اول آرایش غلیظ هفت رنگ ولی بی ربطش و لباسی که انتخاب کرده بود تو ذوقم خورد ولی خب به روی خودم نیاوردم. بوسیدمش و احوال پرسیای تخمی‌همیشگی و شهوتی که خیلی آروم داشت بیدار می‌شد. فوراً یه ماشین گرفتیم و راه افتادیم. توی راه ساکت بودیم و حتی یک کلمه هم با هم حرف نمی‌زدیم. قبلاً بهش گفته بودم که وقتی میشینه تو ماشین باید تا برسیم خونه مشغول ور رفتن با کیرم بشه. و حالا منتظر بودم دستورم رو مو به مو اجرا کنه. اما هیچ حرکتی نمی‌کرد. نیمی‌از راه طی شده بود و من هر لحظه عصبانی‌تر می‌شدم. بهش نزدیک شدم گفتم یعنی نمی‌دونی الان باید چکار کنی؟ با گلایه گفت عه یکم صبر کن خودم می‌دونم. اما مثله اینکه براش خیلی سخت بود و تقریباً چند دقیقه مونده به آخر مسیر اومدو دستشو آروم گذاشت روی کیرم. دستور من اجرا نشده بود و همین کافی بود تا حسابی عصبانی بشم. چیزی نگفتم و فقط منتظر موندم تا برسیم خونه و اونوقت می‌تونستم تا سرحد مرگ عصبانیتم رو روش خالی کنم. بالاخره رسیدیم. بهش گفتم بیرون بایسته تا همسایه ها مارو با هم نبینن و بعد از اینکه بهش زنگ زدم بیاد تو، چمدون رو برداشتم و در رو باز کردم. خونه ام طبقه اول بود و خوشبختانه با هیچکدوم از همسایه ها هم روبرو نشدم. چمدونش رو سریع بردم تو با کفش رفتم داخل خونه و دوربین رو که کاملاً عادی گذاشته بودمش بین شلوغی‌های وسایل روی میز و از قبل کادرش رو تنظیم کرده بودم روشن کردم. این همیشه بهترین تکنیک بود چون آدما همیشه فکر می‌کنن دوربین گوشه سقف یا توی یه وسیله و یا پشت چیزی جاسازی شده و جلوی چشمشون را نمی‌بینن.

 

 

گوشی را برداشتم تا بهش زنگ بزنم اما تصمیم عوض شد راهرو رو چک کردم، به سمت در رفتم و اشاره کردم که بیاد تو. اومد داخل صدای تق تق کفش‌های پاشنه بلندش از همه چیز بیشتر توجهمو جلب کرد. تق تق تق … جذاب و شهوت انگیز توی لابی آپارتمان می‌پیچید. رفتن قربانی به محل اجرای مراسم.
چند قدم مونده به در ورودی موجی از شهوت توی وجودم شعله کشید دوست داشتم وحشیانه و با تحقیر بکنمش. از بازوش گرفتم و خیلی خشن کشیدمش سمت خودم در جوابِ آخی که گفت عصبانی گفتم هیسسسس که باعث شد خفه بشه. با دست دیگم کلید رو درآوردم و در ورودی رو باز کردم و در حالی که از بازوش به داخل خونه هلش می‌دادم با تحقیر بهش گفتم گمشو تو. نقشی که باید به خودش می‌گرفت رو فهمیده بود و می‌دونست دوست دارم چطوری رفتار کنه. تا رفت تو، روی پنجه پاش چرخید و در حین چرخیدن خیلی نرم و زیبا پایین رفت و بدون اینکه کفش هاش رو در بیاره روی زمین زانو زد. هنوز در رو نبسته بودم که به کمربندم چنگ زد و پوزه و لب هاش رو از روی شلوار به کیرم مالید. چقدر خوب بازی می‌کرد نقشش رو این دختر. از ته گلو آهی کشیدم ولی نه بلند. شروع کرد آروم کیرم رو از روی شلوار گاز گرفتن و بوس کردن. بعد یکدفعه انگار که اونم وحشی تر شده باشد برای باز کردن کمربندم هجوم برد. کمربند در آنی باز شد و سریعتر از اون دکمه‌های شلوار از هم درید و به دنبالش کیرم از توی شلوار بیرون کشیده شد. کیرم رو توی دستش گرفت و انگار که از حس کردن گرمای این کیر بیشتر تحریک شده باشه یه آه شهوت آلود کشید.

 

 

چطوره جنده سگ؟
خوبه
این رو خیلی آروم و با احتیاط گفت. با نهیبی که بهش زدم یه دفعه به خودش اومد که باید چکار کنه. کیرم رو بالاتر آورد تا با دهنش تو یه راستا قرار بگیره و دهنش رو تا جایی که می‌تونست باز کرد و با تمام قدرت شروع به ساک زدن کرد. اینقدر با ولع کیرم رو می‌خورد که علی رغم اینکه تصمیم داشتم با بی تفاوت نشون دادن خودم تحقیرش کنم بعد از سه یا چهارمین رفت و برگشت دهن خیس و گرمش اولین آه بلند از گلوم خارج شد. انگار که از شنیدن این آه فهمیده باشه داره مسیر رو درست میره ساک زدنش رو سریعتر و محکم تر کرد. از اون دختر سربه زیر و تو سری خور اصلاً انتظار چنین ولعی برای خوردن کیر رو نداشتم. تصور من این بود که احتمالاً دو سه دقیقه‌ای با خنده‌های هیستریک و شرم آلود با کیرم بازی کنه و زبون بزنه تا بتونه با خوردنش کنار بیاد و بعد آروم آروم و کم جون فقط سر کیر رو توی دهنش کنه. برنامه داشتم که با تحت فشار گذاشتنش ساک زدن مطلوبم رو تو همون دو سه تا سکس اول توی مغز پوکش جا بندازم و از آزار دادنش لذت ببرم اما خودش کاملاً طوفانی شروع کرده بود. حدود 5 دقیقه‌ای بدون توقف به خوردن کیرم ادامه داده بود و اینقدر حرفه‌ای ساک می‌زد که مجبور شدم برای نیومدن آبم چند بار کاملاً تمرکز کنم. عجیب بود. از مکیدن خسته نمی‌شد و شرایط من هر لحظه برای جلوگیری از اومدن آبم سخت تر می‌شد. بهش گفتم بسه، توجهی نکرد و ادامه داد.

 

 

دوباره و با لحن محکم و با دستور گفتم بسه و پشت بندش یه تو سری بهش زدم. بدون توجه ادامه داد. موج رفت و برگشت لبهاش روی کیرم هر لحظه بیشتر تحریکم می‌کرد و با هربار کشیده شدن کیرم روی زبون خیس و دیواره‌های گرم دهنش که به شدت کیرم رو می‌مکیدن و ول می‌کردن کنترل کار برام سخت تر می‌شد. فهمیدم داره مدلی که براش تعریف کردم رو پیاده می‌کنه. داشت به همین سادگی تو 10 دقیقه اول آبم کیرم رو بیرون می‌کشید. نمی‌تونستم اجازه بدم که اینطوری کنترلم کنه باید تربیتش می‌کردم تا بفهمه قدرت دسته کدوم طرفه. دست بردم لای موهای زبرش و یک دسته از موهاش رو توی مشتم گرفتم و کشیدم. عجب سگی بود هر چقدر موهاش رو می‌کشیدم بیشتر زور می‌زد و کیرم رو به ته حلقش فشار می‌داد. تشر زدم احمق می‌خوام بکنمت آبم نباید بیاد. توجه نکرد. کاملاً توی نقشش فرو رفته بود. در نهایت با یه سیلی رامش کردم و به هر ترتیبی که بود کیرم رو از دهنش بیرون کشیدم. کیرم به شدت نبض می‌زد. با تمام قدرت عضلات کونم رو منقبض کرده بودم و خدا خدا می‌کردم آبم نپاشه بیرون. رون هام می‌لرزید و فشار زیادی رو توی تخم هام حس می‌کردم اما دوست نداشتم به روی خودم بیارم. این فشار حدود بیست ثانیه طول کشید و من موفق شدم جلوی اومدن آبم رو بگیرم.بعد از چند ثانیه سکوت دوباره موهاش رو تو دستم مشت کردم و کشوندمش سمت دیوار.

 

 

-میدونی الان می‌خوام باهات چیکار کنم؟
-لختم کنی؟
-نه، نیمه لخت گاییدنت لذت بخش تره
-یعنی با مانتو می‌خوای بکنی؟
-مانتو فقط اینو آوردی؟
-نه تو چمدون دارم
هنوز حرفش تموم نشده بود. بارها این صحنه رو تو ذهنم تصور کرده بودم. دست انداختم دو طرف یقه مانتو و با قدرت کشیدمش. مانتو از جای دکمه ها جر خورد و تا پایین رفت. ترس وجودش رو گرفته بود. با صدای لرزون گفت

-یه چی بگم؟
-ها؟
-میشه بوس کنیم همو؟
-نه
-من خیلی دوست دارم بوست کنم
-خوبه، فعلا تو کف بمون
-آخه …

 

نگاه تندی بهش کردم و گفتم فکر کردم می‌دونی کی باید خفه شی. تو چشمام نگاه کرد و گفت ببخشید. مظلوم و مطیع بود و این مطیع بودنش حس خوبی بهم می‌داد. توی چشماش التماس ارضا کننده‌ای بود. لحن ببخشید گفتنش باعث شد کیرم نبض کوچیکی بزنه. حالا موقع لذت بردن بود. می‌خواستم با ترسوندن آزارش بدم.

-دیدی چقدر کلفته؟
-آره

می‌دونی که قراره حسابی با این کونتو گشاد کنم
سکوت کرد. فهمیدم استرس داره. فقط نگاه می‌کرد و تو نگاهش باز همون حس لذت بخش تسلیم موج می‌زد.
-خیلی درد داره؟
-تا گشادت کنم آره
-می‌تونی خفه شی یا باید دهنتو ببندم؟
-نمی‌دونم
-میشه فقط یدونه بوست کنم
-نه
-توروخدا
-خفه شو

 

 

کیرم آروم شده بود. دوباره سر کیرمو گذاشتم روی لبهاش دو طرف موهاش رو مشت کردم و با فشار کیرم بهش فهموندم باید دهنش رو باز کنه همینطور که کیرم رو هل می‌دادم تو سرش رو هم فشار می‌دادم به سمت کیرم و مراقب بودم بعد از عوق زدن نتونه فرار کنه. تلمبه هام رو به آرومی‌شروع کردم و ادامه دادم تا اعتماد کنه و ریلکس بشه. به محض اینکه باهام هماهنگ شد، توی یه حرکت ناگهانی موهاش رو که توی دستم مشت کرده بودم محکمتر گرفتم و تلمبه هام رو شدید کردم. خواست سرش رو بچرخونه اما کشیدن موهاش بهش فهموند که راه فرار نداره. به پاهام چنگ می‌زد و اشک از چشماش می‌ریخت اما همچنان وحشیانه به گاییدن دهنش ادامه دادم. بعد از چند دقیقه ولش کردم بی حال افتاد رو زمین و شروع کرد به سرفه کردن دست کردم توی جیب کاپشن و سیگارم رو در آوردم و گذاشتم روی لبم از جیب دیگه فندک زیپو نقره‌ای کهنه‌ای رو که یادگار یکی از دوس دخترای قبلیم بود بیرون آوردم و سیگار رو روشن کردم و خیره شدم بهش کمی‌که حالش جا اومد همونطور که نشسته بود و پاهاش یک وری توی سینه اش جمع شده بود شروع کرد بهم نگاه کردن. نگاش کردم و با تحکم بهش گفتم پاشو جنده، هنوز اولشه باید ساک زدن تو دوباره از سر بگیری. موهاشو کشیدم، دوباره روی پاهاش نشست نه حرفی زد و نه اعتراضی کرد. کیرمو مالیدم روی لبهاش اما اینبار گذاشتم خودش ساک بزنه. بی حال شده بود و آروم ساک زدنشو از سر گرفت همینطور که داشت ساک می‌زد بهش گفتم خوب بلدی با لبات به کیر حال بدی معلومه تمرین زیاد داشتی جنده. جواب نداد همونطور آروم و بی حال به ساک زدن ادامه داد پرسیدم چند کیر تا حالا دهنتو گاییده. چند بار دیگه کیرمو کرد تو دهنشو و بعد آروم کیرمو کشید بیرون گفت هیچی. با تحقیر بهش گفتم این ساک زدن کارِ یه جنده حرفه‌ایه. ظاهرت غلط اندازه ولی ساک زدنت کاملا نشون میده کیر اسباب بازی هر روزه ات بوده. جواب نداد و اروم شروع کرد بوس کردن کیرم

 

-دوس داری ببینی چقدر حرفه‌ای ساک می‌زنی؟
-اوهوم (سر کیرم تو دهنش بود)
-واقعاً دوس داری خودتو در حال خوردن کیر ببینی؟
-اوهوم (سرشو تکون داد)
-می‌بینی عزیزم. او دوربین رو روی میز گوشه هال دیدی؟
سرش رو چرخوند. چند ثانیه به دوربین خیره شد. بهت زده به من نگاه کرد. دوباره به دوربین نگاه کرد و با بغض پرسید داری فیلم می‌گیری؟
-اره جنده. مگه دوست نداشتی ببینی.

 

اشکاش از دو طرف گونه هاش سرازیر شدن سرشو گرفت بین دستاش و شروع کرد گریه کردن. کیرم شروع کرد نبض زدن. یه پک دیگه به سیگار زدم و بعد توی جاسیگاری روی کانتر خاموشش کردم دست انداختم زیر شونه اش و بلندش کردم. راه نمیومد ولی ریزه میزه تر از اون بود که برام مشکلی باشه. کشون کشون بردمش سمت تخت توی اتاق و پرتش کردم روی تخت. دوربین رو از توی هال آوردم و تنظیمش کردم روی تخت. لخت شدم و با شرت رفتم نشستم روی سینش تاپشو دادم بالا. دوتا سینه بسیار خوش فرم همرنگ پوست سبزه تنش از وسط سوتین بیرون افتادن، و تتویی که با حنا از بالای شلوار بیرون زده بود یک نوار 10 سانتی بته جقه که از پایین ناف به صورت اریب رو به بالا و به پشت کمرش می‌رفت توجهمو جلب کرد. زل زده بودم به تتو. جذبم کرده بود و فوق العاده زیبا بود زیر لب زمزمه کردم جنننننننده و همزمان چرخوندمش نقش از پهلوش می‌گذشت و به پشت کمرش می‌رفت و از اونجا پایین تر از شونه راست تموم می‌شد. خیره شده بودم به تتو، خیلی قشنگ بود و دلم می‌خواست نگاهش کنم. قبلا تجربه گاییدن دختری که تتو داره رو نداشتم و برام جدید و تحریک کننده بود. متوجه شد که مجذوب تتو شدم. با گریه گفت:
-شبیه همون عکسه ست که فرستاده بودی گفتی دوست دارم با تتو اینجوری بکنمت
خیلی معذب بودم پیش اونکه حنا می‌زد ولی دوست داشتم خیلی حال کنی
تقریباً سه ساعت زیر تتو کار بودم. اینقدر یک وری خوابیدم کمرم داغون شد.
خوبه؟
-عالیه. فوق العاده ست (زیر لب و خیلی آروم گفتم)

 

چقدر مایه گذاشته بود و بعدها فهمیدم همه پس اندازش رو برای زدن این تتو هزینه کرده و خیلی براش گرون در اومده. اما دیگه با این چیزا دلم نرم نمی‌شد. همون لحظه یه سری خاطره داشت از ذهنم می گذشت. نگاه‌های عاشقانه پریسا، او هم اون اوایل خیلی دنبال این بود که دلم رو بدست بیاره، چقدر پول برای خرید ست‌های مختلف خرج می کرد. چقدر درد کشید تا بتونه بهم کون بده و راضی نگهم داره. چقدر هدیه می خرید. اما بعد از اینکه خیالش راحت شد که عاشقش شدم داستان عوض شد. حالا اون طلبکار بود. مرور این خاطرات باز هم خونم رو بجوش آورد و هم یادم آورد که نباید خام بود. باید از این موقعیت فوق العاده حداکثر استفاده رو می‌کردم. سینه هاشو چسبوندم به هم و کیرمو هل دادم بین سینه‌های خوش فرمش. صحنه فوق العاده حشری کننده‌ای بود اشکاش می‌ریخت و در حالی که هق هق می‌کرد زیر کیرم مطیع خوابیده بود و پستونهاش از کیر کلفتم پذیرایی می‌کردن. شلوار رو تا نصفه کشیدم پایین. یه شرط توری مشکی پوشیده بود که خط کسش رو تا حدودی نشون می داد. شرط رو در نیاوردم. با التماس گفت توروخدا مواظب باشی ها. در جواب یه خفه شو محکم شنید.

 

 

کیرم رو آروم از روی شرت به کسش می مالیدم. با دو سه تا مالش هق هق ها قطع شد. با دو تا مالش دیگه یه آه عمیق کشید. سرشو آورد بالا و شروع کرد حرکت کیرم بین پاهاش رو نگاه کردن. کسش خیس خیس بود و داشت شرط رو هم خیس می کرد. کم کم صدای آخ و اوخش بلند شد شروع کرد اسمم رو صدا زدن. واقعاٌ دختری هاتی بود که با اون همه فشاری روانی که بهش وارد می کردم باز هم حشری میشد. کمی حرکاتم رو تند کردم. پارچه شرتش کمی اذیتم می کرد اما اهمیت ندادم. صداش داشت هر لحظه بیشتر می شد که شرتش رو زدم کنار. نگاش کردم و کیرم رو از کنار شرت هل دادم روی شکاف کسش. آه کشید. و دو طرف بازوهام رو گرفت. کیرم رو بیرون کشیدم و بالا نگه داشتم و شروع کردم به نگاه کردنش. چند ثانیه‌ای منتظر شد و بعد ناخودآگاه کمرشو به سمت بالا کشید. حس رضایت بهم دست داد. پس این جنده کیرمو می‌خواد محکم فرو کردم لای کسش جوری که کمرش کوبیده شد رو تشک و بلافاصله تلمبه‌های وحشیانه ام رو شروع کردم. چیزی طول نکشید که محکم بغلم کرد و ناله هاش تموم اتاق رو پر کرد. اسمم رو صدا می‌زد و آه می‌کشید. توی یه لحظه ایستادم و کیرمو از لای کسش کشیدم بیرون. نیم خیز شد و تقریباً با یه جیغ بلند گفت درش نیاااااار. نگاهش کردم دوباره با صدایی که می لرزید با التماس گفت توروخدا واینسا. هلش دادم تا کامل رو تخت بخوابه دستمو انداختم دو طرف شورت توری و کشیدم. شرت توی دستام جر خورد و یه جیغ از روی ترس کشید. شرت به بندهای بالاش رسید و زورم نرسید بیشتر جرش بدم. شرت نیمه پاره رو روی پاهاش ول کردم و همینطور که التماس می کرد توروخدا دوباره بزارش اونجا، اینبار کیرم رو لای پاهای لختش سُروندم.

 

 

از همون اول تلمبه هامو با محکم ترین ضربه ها شروع کردم. هر چند دقیقه یکبار برش می‌گردوندم. مدتی رو شکم و مدتی روی کمر تلمبه می‌زدم ولی ارضا نمی‌شد. عاقبت پاهاش رو باز کردم و نشستم بین پاهاش کیرم رو با دستم گرفتم و شروع کردم سر کیرم را با سرعت بالا روی چوچولش مالوندن خودش رو به شدت سفت کرده بود اما با پاهام مهارش کرده بودم. یه دفعه صدای آه کشیدنش تبدیل به جیغ‌های کم صدای ممتد شد که اوج می‌گرفتن دست چپم رو روی دهنش گذاشتم و سرعتم رو بیشتر کردم و صدام جیغ هاش دیگه قطع نمی‌شد. جیغ‌هایی که صدای خفه اش از زیر دستم بیرون می‌اومد و خشن ترین و حشری ترین فضای ممکن رو ساخت بود. یه دفعه با تمام وجودش منقبض شد و شروع به چنگ زدن بازوهام کرد فهمیدم در حال ارضا شدنه و ادامه دادم. آخرین توانم بود و در حین لرزیدنش آب کیرم با فشار بیرون پاشید بیرون. کمی‌روی کسش، کمی‌روی شکمش و بقیه رو گردنش ریختم. بلند شدم و موهاش رو کشیدم و سرش رو آوردم بالا و کیرم رو چپوندم توی دهنش. می لرزید و ساک میزد و باقی مونده ی آبم رو از توی کیرم بیرون می‌کشید. هر بار که می‌خواست از روی خستگی عقب بکشه موهاش رو می‌کشیدم و کیرم را تا حد ممکن داخل دهنش می‌کردم. ناله‌های بریده اش حین ساک زدن لذتم رو حسابی بیشتر کرده بود. موهاش رو عقب کشیدم و کیرم رو از دهنش بیرون آوردم سمت دوربین رفتم، برش داشتم و در حالی که ازش فیلم می‌گرفتم بهش نزدیک شدم دوربین رو روش نگه داشتم و گفتم این سانازست دوست دختر جنده من. با ناراحتی روش رو اونور کرد و گفت عه نکن نیما.

 

خب اتفاق بدی افتاده بود. بجای اینکه ازم خواهش کنه با لحن دستوری حرف زده بود. خسته تر از اون بودم که یه تنبیه اساسی بکنم ولی چاره‌ای نبود باید از همون جلسات اول تربیتش می‌کردم. در حال فیلم گرفتن گفتم این جنده با اینکه خوب یاد می‌گیره اما اینجا بدون التماس درخواستشو مطرح کرد پس باید ادب بشه. از زیر چشم با استرس نگاهم کرد. دوربین رو برگردوندم سر جاش. بهش گفتم گمشو تو حموم که سریع گفت غلط کردم. گفتم گمشو تو حموم و گرنه بدتر میشه. به طرف حموم راه افتاد آب گرم رو باز کردم. نباید حدس می‌زد می‌خوام باهاش چکار کنم. بعد از اومدن آبم خستگی سراغم اومده بود و نمی‌خواستم کارم رو با زور پیش ببرم. آروم نازش کردم و بردمش زیر دوش شروع کردم بوس کردنش. که دستاشو دور گردنم حلقه کرد و با لذت شروع به خوردن لبام کرد. بعد از چند دقیقه گفت بوی سیگار میده ولی من خیلی خوشم میاد. همینطور که نوازشش می‌کردم بهش گفتم دختر خوبی بودی همیشه همینجور مطیع باش. با ذوق خندید و گفت چشم عزیزم. گفتم بخواب کف حموم. مثل بچه‌ای که تشویق معلمش هیجان زده اش کرده باشه به پشت دراز کشید. نشستم روی سینه اش و پاهامو کردم زیر دستاش و دست ها رو بین ساق پا و رون پام قفل کردم. یکم شک کرد و پرسید چکار می‌خوای بکنی؟ گفتم برات سورپرایز دارم حالا شروع کن با سرعت زیر کلاهک کیرم رو زبون بزن. شروع به زبون زدن کرد. کیرم بعد از اومدن آبم حساس شده بود و با هر زبونش شدید ناله می‌کردم.

 

خیلی هیجان داشت و فکر می‌کرد دارم لذت می‌برم. با دستوری که بهش دادم سرعتش رو بیشتر کرد که یه دفعه آه خیلی بلندی کشیدم و شروع کردم شاشیدن لای سینه هاش. شوکه شده بود. صورتش رو اون طرف کرد و لبهاش رو محکم به هم فشار می‌داد و با دهن بسته و عضلات منقبض ناله می‌کرد. شاش گرم با آب دوش قاطی می‌شد و از روی گردنش پایین می‌ریخت با دهن بسته گریه می‌کرد و صدای خفه اش لذتم رو بالا می‌برد. به آخرای شاشم که رسید سر کیرم رو بالا آوردم و کمی‌روی صورت و موهاش ریختم جیغ زد و خودش رو کشید زیر قسمتی که آب بیشتری از دوش میومد. با اومدن آخرین قطره شاشم آه بلندی کشیدم کاملاً خالی شده بودم. یه احساس آرامش فوق العاده سراغم اومده و یه سرخوشی سنگین. بلند شدم. در حالی که هق هق می‌زد بلندش کردم و نشوندمش گوشه حمام. تلفنی دوش رو برداشتم و همه تنش رو آب گرفتم. بعد شروع کردم با صابون تنش رو شستن. بعد از شستنش دستش رو گرفتم و گذاشتم روی کیرم. بی هیچ اعتراضی کیرم رو محکم توی دستش گرفت و من شروع کردم بوسیدن و نوازش کردنش. بغلش کردم و گفتم تموم شد دختر خوب. خیلی بهم حال داد. راحت باش حالا دیگه صاحبت مهربون شده. بردمش بیرون حوله خودمو پوشیدم. دراز کشیدم. بهش گفتم برو سیگارم رو از کاپشنم در بیار روشن کن و با یه زیر سیگاری برام بیار. لبخند زد و یه چشم کشدار گفت. و رفت که دستور اربابشو انجام بده …

 

 

نوشته: شیخ جاسم

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا