سلام. آدم سادهای هستم از شهرستانی دور.
سه سال بود که خونوادم میخواستن زنم بدن. چندین دختر فامیل را مامانم و خواهرام مد نظر گرفته بودند قبول نکردم تا یک دختر غریبه را معرفی کردن تو پارکی قرار گذاشتیم با مامانش اومدن منم با خواهر بزرگم رفتم همدیگرو دیدیم چند دقیقه ای حرف زدیم پسندیدم
با مطمئن شدن از اینکه جور میشه خواستگاری رفتیمو عجیب بود وقتی میوه و چای و شیرینی آوردن دختری که دیده بودم عوض شده بود
این دختر بسیار زیبا تر و خوشتیپ و پر انرژی تر بود تو دلم گفتم الهی شکر که این دختر نصیبم شد! پس اونی که من دیدم چی شده؟! نکنه اشتباه دیده بودم ! قول و قرار جشن نامزدی گذاشته شد
چند روز گذشت پلاک و زنجیری ظریف و بسیار زیبا گرفتم و کادو کردم برای اینکه سوپرازش کنم نگفتم رفتم در خونشونو زدم پشت آیفون بودم صدایی گفت سلام خوش اومدین بفرمایید
چه صدایی؟!! یاد صداهای ماندگار تو فیلمها افتادم کادو را باز کردم زنجیرو پلاک را تو مشتم گرفتم تا دیدمش بندازم گردنش تا به این وسیله تماسی هم گرفته باشم اینم بگم من تا اون زمان با هیچ دختر و زنی نبودم سنم ۲۵ بود از حیاط بزرگ و پر از دار و درخت گذشته،
ا زپله ها رفتم بالا غزال ورودی به واحد ایستاده بود با یه تاپی که انگار تیشرت بود اما از زیر نافش بریده بودند آزاد و لَخت با یقهای باز که شروع خط سینه هاش معلوم بود مثل مرمر سفید و تماشایی تا گفت سلام گفتم عزیزم خیلی عاشقتم دستی دادم گفتم خوبی گفت مرسی خیلی خوش اومدی، مشت چپم
را باز کردم پلاک و زنجیرو تو یه حرکت غیر منتظره انداختم گردنش تا بخودش بیاد یه بوسه سریع از رو لباش زدم (این حرکاتو قبل رسیدن و دیدنش تو ذهنم آماده کرده بودم که فرصتو از دست ندم خوب زنم بود اگه کسی هم میدید برام مهم نبود) گفتم چه بهت میاد غزال جون مبارکه
غزال شوک بود! و رنگش عوض شد دنبال واژهای بود که گفت مرسی داداش سپهر بفرما تو غزال داره آماده میشه آخه خواب بود ! من سمیرام
واااای دنیارو زدن سرم گفتم سمیرا خانم ببخش بخدا من گیج شدم داشت گردنی را در میآورد نذاشتم هی دستمو بردم میخورد به تخت سینش گفتم هدیه بتو برای غزال بعدن میخرم
اصلا همین الان تا آماده بشه میرم میخرم ،از همین طلا فروشی نزدیکتان خریدم
دیگه پلاکو در آورده بود و به زور میداد دستم آخرش گفت داداش بعدا برام بخر
که رفتم تو هنوز از غزال خبری نبود شربتی آورد و با دولا شدن نوک ممه هاشم دیدم چه شیک و سفت بدون سوتین !! نشست مبل روبرو موهاش از صورتش زد کنار غزالو صدا کرد غزال بعد دقایقی با یه تاپ چسب و شلوار استریج اومد منم طلا را گذاشته بودم رو میز عسلی سمیرا ورداشت گفت ببین سلیقه داداش سپهرو مبارکه
غزال تشکری کرد سمیرا انداخت گردنش
اونجا غزالو دیدم همان دختری بود که پارک دیده بودم
خوشگل بود اما نه به زیبایی سمیرا
یه ساعتی نشستیم تا مامان غزال که کارمند مخابراته رسید لباس عوض کرد اونم خیلی خودمانی اومد باور کنید انگار با غزال خواهر بودن تا مادر دختر!
پذیرایی شدم و خداحافظی
و سرتون را درد نیارم جشن عقد در روز معین انجام شد خدایا سمیرا چه تیپی زده بود!! پدرم دراومد تا نگاهمو اصلاح کنم عوضش شوهرش محسن نه شکل باباش بود نه شکل مامانش با صورت جوش زده بی قواره شکم گنده و کوتاه قد که بماند تا یک روز قبل جشن فکر میکردم از فامیل های نزدیکشونه پیش مامانی نشسته از غزال یواشکی پرسیدم آقا محسن چه نسبتی با شما داره ؟خندید گفت داداشمه شوهر سمیراس !!
آخه از خواستگاری تا عقد ده روزم نشد
عروسیمان هم بعد از تقریبا دو ماه تو فصل پاییز ۱۳۹۹ بود و گل سر سبد فامیلها با رقص های بی نظیر همش چشمم دنبال سمیرا بود که دیگه خیلی هم صمیمی بودیم
گذشت نزدیک عید ۴۰۳
رسید غزال آبستن بود ماههای آخرش ، چهارشنبه سوری خونه پدر زنم همه جمع بودیم حیاط بزرگی دارن با دو طبقه ساختمان که طبقه همکف محسن و سمیرا با دختر کوچولوش که یک سال نیمشه زندگی میکنند بالا پدر خانم و مامانی
غزال یک خواهر هم داره که از خودشو محسن بزرگتره اونم با بچه هاشو شوهرش که باجناقیم بودند اسمش ماراله خیلی شبیه غزاله . شکل مامانشونه
تو حیاط آتشی بپا کردیم و چندتایی هم از فامیلهاشون اومدن و چندتا دخترو پسر همسایه ها هم اومدن خیلی شلوغ شد و پر از انرژی من قبل از اومدن یک بطری شرابی که خودم انداخته بودم را با خودم آورده بودم با باجناقم گوشه حیاط یک بطری ۱.۵ لیتری را با گز رفتیم بالا با شکم خالی ناصر طولی نکشید که کله پا شد گفت نمیتونم رو پاهام وایسم رفت تو اما من شنگول و سبک یه لحظه دیدم غزال دنبال یکتا بغل درخت کاج بزرگه رفتم بی هوا غزالو بغل کردم درخت کاج بزرگترین درخت خونه است پشتش مثل دیواره گفت دادااااش اما ولش نکردم به زور لبشو بوسیدم گفت بوی الکل میدی مجالش ندادم دستم کردم تو موهاش دیگه رام شد اونم لبامو خورد دستم رو باسنش که رسید یه پاش بلند کرد گرما پ خیسی کصش رو رونم معلوم بود آخه دامن تنش بود نگو ساق پوشیده فکر میکردم ساپورته شورتم تنش نبود!! دستمو بردم رو کسش چه زود خیس شده بود!
گفتم عاشقتم هیچی سرم نمیشد زده بودم سیم آخر
نمیدونم اینهمه جرأت از کجا در من جمع شده بود تو اون شلوغی به زور برش گردوندم چند ثانیه نشد پشتش بودمو خم شده بود کیرمو تا ته کردم تو کص داغش چقدر تنگ و آبدار و گرم بود!؟
من با داشتن حدود ۱۹۰ قد بدنی کشیده بدون شکمم درسته ۸۰ کیلو هستم اما باور کنید کیر و خایه ام بالای یک کیلو میشه درشت و به اندازه دراز
بزور تو کصش جابجا میشد طولی نکشید شاید سه یا چهار بار تلمبه کصشو پر از آب کردم گفت بسه تمام کنیم هر چند من نشدم آبرومون میره بذار تا زنگ میزنم دیگه مال توام
جوووون چه گنجی را صاحب شدم
از اون زمان زن واقعیم سمیراس تعریف کنم سرتونو در آوردم
فقط دومین سکسمونو مختصر میگم و خدا حافظی
سفره عیدو بالا آماده کردیم غزال که همش با شکم باد کرده استراحت بود بابایی و مامانی دنبال خرید بودن منو سمیرا و محسن خونه را مرتب کرده نوبت چیدن سفره هفت سین شد
محسن گفت من سلیقه ندارم تو با سمیرا مسئول سفره باشین منم تدارکات میکنم ماهی و آجیل فقط آماده بود سبزه هم هنوز تو طبقه پایین تزیین نشده بود از هفت سین سیب و سبزه بود سمنو سیر سرکه، سماق، سنجد هیچکدام نبود محسن رفت تهیه کنه سمیرا گفت منم برم سبزه را قیچی کنم و روبان ببندم بیارم بالا از در که می رفت برگشت یه بوس خوشگل برام پرت کرد و خندید و رفت
وااای دیووونم کرد اون باسن گرد هوسناک اون قد بلند اون همه شهوت نتونستم دوام بیارم سری به اتاقی که غزال بود زدم او خواب بود رفتم پایین در واحد باز بود رفتم تو درو بستم .
سپهر تویی؟
آره عشقم
بیا ببین قشنگ شده
معلومه عشقم هرچه تو دست بزنی قشنگ میشه
رسیدم پیشش و بغلش کردم با بوسه و نوازش بردمش رو تختشون که مرتب و تمیز بود زیاد زمان نداشتیم اینو هردو میدونستیم که هر لحظه ممکنه مامانی بیاد خیلی زود لخت شدیم تازه فهمیدم زن یعنی چه و تناسب اعضا چه حکمی داره
تو بغل هم غرق شدیم میدونستم تا کیرم بره تو کصش چند ثانیه نمیکشه آبم میاد چون یک هفته بود همش به گاییدنش فکر میکردم فرصتی پیش نمی اومد عصر سه شنبه که فرداش عید بود
غرق در آغوش هم جای جای بدنشو لمس کرده و بوسیدم سینه هاشو خوردم چه لذتی داشت گفت بغلشاو گاز بگیر مهرتو میخام نشون اون کثافت بدم بخوووور مال خودته گازززززم بگیر منم لایعقل چنان ماچ و بوسی می کردم میخواستم ممه هاشو تا ته بکنم تو دهنم گازش گرفتم از چند جاش سینه هاش زیر دندونم از تو حس میکدو داره پاره میشه !!
اونم آه میکشید و لذت میداد و می برد پاهاشو داد بالا لبمو گذاشتم رو کص تپل و تمیزش که برام خوشبو ترین عطرها را داشت پر از آب بود انگشتمو کردم توش و لب های کسشو بوسیدمو ریز ریز گاز زده و مکیدم چوچولش سفت مثل یه لوبیای نوک دار و درشت و سفت زیر زبانم تلوتلو میخوردو آخ و اوووخش می رفت آسمون انگشتم لحظهای از گاییدن کصش بیکار نبودو زبانمو لبهایم از خوردن چوچول و لبهای کصش
نمیدونم چقدر طول کشید شاید سه یا چهار دقیقه که دستاشو کرد تو موهای سرم فشارم داد که محکم بخورشم داره آبم میااااااااااد بدنش مثل بید لرزید و آب خوشمزه و گرمی پاشید دهنم لبمو گذاشتم رو سوراخ کصش یه قطرشم نذاشتم هدر بره همشو با ولع خوردم
آرام آرام لرزش تنش ساکت شد تشکر کرد گفت کیرتو میخام بده بخورم
میدونستم بخوره به لباش آبم اومده گوش ندادم گشیدم بالا لباشو خوردم هی گفت کیرتووو میخوام که گذاشتم تو کصش آخی از ته دل کشید تو دو ضربه تا خایه هام توش بود خوشبختانه دوام آوردم با سرو صدای زیاد هر دو مون و چریق چریق کص و کیر بیش از دو دقیقهای تونستم بکنمش و دیگه نتونستم جلو انزالمو بگیرم با تمام زورم انگار که میخوام شقش کنم کیرمو دادم ته کصش آبمو ریختم با پیچ و تابی که خوردو بغلم کرد نا گفته پیدا بود چه لذتی هم او می بره تمام که شد گفت مرسی شوهرم بازم ارضا شدم دو بار در یه همچین زمان کوتاهی کاش محسن بمیره مال تو بشم
بله دومین سکسمون اونجوری آغاز شدو پایان یافت
از عید تا حالا ده بار سکس داشتیم آخرین سکسمون سه شنبه بود غزال بچمونو ۱۶ اردیبهشت دنیا آورد یه پسر خوشگل که بیشتر شکل خودمه
سرد مزاج بود سردترم شده
اینم سرگذشت ما
ببخشید طولانی شد ممنون
سپهر از یک شهر کوچک
سلام ۳۱ سالمه اهل تبریز دنبال خانوم هات و سکسی برای دوستی @sajjad90771 اینم آیدی تلگرامم
امیر اهل تهران ۲۳سالمه دنبال میلف شوگر مامی هستم پایه