سلام
من اسمم حسین که چند سال پیش اینجا واستون داستان سکسام با خواهرزاده متاهلم سهیلا باهاتون درمیون گذاشتم .
آخرین داستان که دومین داستان از دومین سکس منو سهیلا بود رو اینجا گذاشتم براتون که آخرش گفتم سهیلا ۳هفته بعد سکس دوممون آزمایش داد حامله بود که بعله صددرصد بچه از من بود چون خودشون نمیریختن توش. اونم نوشتم واستون که همون موقع آزمایش خدا بهمون رحم کرد لو نرفتیم و انداختیم بچه رو جمع جورش کردیم شوهرش و خانواده نفهمیدن.
برای بقیه تازه آشنا شدن خودم و سهیلا رو معرفی کنم . من حسین ۲۹ سالم و خواهرزادم سهیلا ۳۱ ساله متاهل یه پسر ۸ سالم داره . اون موقع اولین سکسمون من ۲۴ سالم اون ۲۶ سال بود. دو داستان قبلی هم بنام (( سکس منو خواهرزادم سهیلا )) و (( خطر از بیخ گوشمون رد شد )) تو همین سایت شهوتناک سرچ کنین هست.
خب بریم سراغ داستان
منو سهیلا بعد اون انداختن بچه درسته ترسیده بودیم و یه مدت دور هم نمیومدیم داستان بشه واسمون سهیلا خواهرزادم از آب کیر من که داییش باشم حامله شده بود. بعد اون کم دید و بازید ها و رفت و آمد های خانوادگی باعث شد کم کم همه چی به روال عادیش برگرده بصورت فقط مهمونی خانوادگی رفت و آمد داشتیم و همو میدیدم تا پریشب . چون سهیلا تو این مدت پرستار بیمارستان شده بود دیر به دیر میدیدمش . پریشب با شوهرش و مامانش که خواهرمه اومده بودن خونه من شب نشینی. اونشب سهیلا رو بعد مدتی میدیدم رفتار دوباره عجیبی داشت . لباسش ، لباسش همون مقنعه مشکی بیمارستانش بود ولی زیر مقنعه چون دستاش که گهگداری میبرد بالا ، بالای نیمتنهاش (( لباس نیمتنه)) دیده میشد . اوووف چوب انگار قبلا ندیده بودم یذره از برآمدگی سینه هاش و یذره از چاک سینهاش. سفیده سفید. جلوی من که نشسته بود نظر از قصد حی دستاشو میداد بالا مقنعهاش بره بالا سینه هه چاک سینه سفیدش دیده بشه. یهو تکیه میداد به دیوار زانوهاش جمع میکرد از بین پاهاش شلوار چسبیدش برآمدگی رکی کسش رو مینداخت تو چشم دوسه بار. اوون دلم میخواست اونجا برم روش بخوام حیف تنها نبودیم و البته ترس از رابطه قبلی .کم کم هنه بلند شدن که برن و موقع رفت سهیلا از جلوی من رد شد زیر لب گفت فردا شوهرش شیف روز نظامیه و رفت.بعله سهیلا دوباره دلش میخواست.
فکرشو نمیکردم دوباره بخواد. ایندفعه حواسم باشه دوباره شاید راه نجاتی نباشه. یه خانواده بی آبرو بشیم.
بعد رفتنشون منم حموم رفتم و زود خوابیدم که صبح زودتر سهیلا هنوز تو تخته خوابه برم تو بغلش با اون لباسای شرتک و سوتین بندی زیر پتو.
صبح شد رفتم خونشون رفتم تو دیدن سهیلا باهمون لباسای نیمه لخت و چهره خمارش داره چایی میخوره . اولین چیزی که گفت بدون این که بخوام سر صحبت باز کنمو مثلا بگم چیشد دوباره دلت خواست. یهویی گفتم من یراست میخواستم بیام تو تخت حسم پرید گفت بیا خودم حست میارم . من نشستم رو صندلی اونم با شرتک نازکش نشست روی کیرم . وای خدا دوباره داشت واسم اتفاق میفتاد . ایندفعه قرار بود با قرار از قبل تدارک دیده شده سهیلارو بکنم . سینه های ۷۰ ولی سفیدش جلو چشم بود . سینه هاش درسته تو سوتیم و نیمتنهاش بود ولی تا نزدیکی های سرسینه رو میدیدم دست انداختم دور گردنش دستاش گذاشت رو دستام گردنش خم کرد به نشانه بوسم کن بوسش کردم بوس نه لپاشو خورد لپای نرمشو با زبون لیس زدم و خوردم گردنشو زیر صورتشو لیس زدم دیگه دستمو بردم رو سینش لباشو گاز گرفت نفس کشید کیرم زیر کونش قشنگ مست شده بود شروع کرد سینشو مالوندن و بوس و لیس شدن گردن و لپش . اوم اوم کردن سهیلا شروع شد و منم گفتم سهیلا چرا زودتر نیومدی دلم واست تنگ شد بود گفت با صدای سنگین گفت الان که پیشتم عزیزم. منم گفتم جونم نفسم و بند نیمتنه و سوتینشو کشیدم پایین پشت کمرشو لیس زدن . همون رو پام برگشت سمت من ازم لب گرفت . با لذت و نفس نفس لبای همو میخوردیم دستم رو سینه هاش میمالیدم . چون چرخیده بود کیرم که تو شلوار مست شده بود فشار میخورد رو کس و لای پاهاش همزمان با لب و مالیدن سینه هاش پاهام تکون میدادم تا کون و کس و رون های سهیلا تکون بخوره و روی کیرم کشیده بشه بار نرمش رون هاش از پایینم حال کنم . یهو سهیلا با صدای شهوتی شدش گفت دوباره حاملم نکنی منم گفتم نه نگران نباش گلم من کیرم راسته یذره خودتو شرتکو و شرتتو بدم پایین خودشو یذره بلند کرد شرتک و شتشو تا رون هاش دادم پایین شلوار و شرت خودمم دادم پایین کیرم رفت لای باسنای سفید نرمش نشست رو کیرم .کیرم لای کون خوشکل و سفیدش گم شد . کونش کوچیکه ها ولی اینقدر نرمه کیرم توی نرمی کونش کم شد بعد با دست یکم کونشو دادم بالا قشنگ رو به بالا ولی سهیلا جوری نشست روی کیرم که کیرم لای چاک کونش بین سوراخ کون و کسش بود .
حالا دستم انداختم دور شکمش با زانوهام پاهاش جمع کردم یدستم زیر نافش رو کسش میمالوندم و حلش میدادم سمت خودم یدستمم رو سینا هاش میالوندم و حل میدادم سمت خودم گردنش لیس میزدم . سهیلام از اون لحظه که نشست رو کیرم حی اه اوهش رفت بالا و حی میگفت کیر دایی خودم چقدر کلفت تر شده . منم حی سهیلا رو رو کیرم تکون میدادم و میکردم . ولی در لذت بردن و میگفت اووف چه کیری داری ولی لذت هاش همراه با غر زدن بود . دوس داشت بیشتر کیرم بچسبه به کسش قشنگ کسشو فشار تا حال کنه با کیرم . میگفت حسین کیرتو فشار بده بره لای کسم کسم کیرتو میخواد حال بده کسم . منم بیشتر تکونش میدادم رو پایم سهیلا روی کیرم که عقب جلو میشه کیرم بیشتر جاهای لای کونشو لای پاهاش بره با کیرم حال کنه . منم یهو عزیزدلم باشو برم تو اتاق تا کیرمو قشنگ بت بدم بلند شدم تا اونم بلند بشه از روپام . دیدم نیمتنه و سوتینشو درآورد منم شلوارد شرتم در آوردم اونم شلوار شرتش درآورد منم اونجا از جلو یذره کیرم سرپا چسبوندم به کسش پایین بالا کردم دیدم چه حالی میده اونن گفت آخخخ حالا اووفف . واسه همین از پشت چسبیدم به کون نرمشو همینحوری راه رفتیم تا اتاق همینجوری یهو انداختمش رو تخت یهو خوابیدم روش سهیلام لب تخو دراز کشیده شده بود رون های سفیدش و کوت سفید و نرمش و کسش بینش جلوم بود کیرم قشنگ از پشت رفت لای چاک کون کوچیک و سفید و نرمش . رونم روی رونش بدون تف خشک شروع کردم کیرمو بین کس و کونش عقب جلو کردم من خودمو عقب جلو میکردم سهیلا نفس نفس زدنش بیشتر میشد تازه داشت با کیرم حال میکرد و میگفت بکن حالا قشنگ فشارم بده بکن فشار بده حال کنم بهم حال بده منم میگفتم چشم عشقم و کیرم میرفت لای کونشو و روی کسش کشیده میشد میگفتم چشم نفسم کیرم لای کون خواهرزادم اونم خواهرزاده متاهلم عقب جلو میشد و میرفت روی کسش. یه لحظه بلند شدم پاهاشو جفت کردمو تف زیادی انداختم بین سوراخ کس و کونش تف خیلی زیاد بود وقتی دوباره خوابیدم روش کیرم رفت لای کونش قشنگ تف همه جای کس و کونش و لای رون هاس پخش شد .
کیرم رفت لای درز کسش و لای کونش عقب جلو میشد . آه اوه سهیلا از ته دل شده بود چه حال میکرد سهیلا تفه بهش حال داده بود میگفت تندتر تندتر حال کن باهام منم دیدم لغزنده شده کیرم داره میره توی کسش گفتم سهیلا کیرم داره میره توی کست اونم میگفت بذار بره تو کسم . گفتم از حلو بکنم تو کست یا از عقب اونن گفت از جلو . منم گفتم پس برگرد اه برگرد دایی جون از جلو کیرم بکنم تو کست برگرد تا از جلو بکنمت . بلند شدم اونم بعد چندثانیه به خودش لرزیدن از شهوت برگشت رفن وسط تخت قشنگ پاهاشو باز کرد من یل صحنه دولا شدم یه چندتا لیس به کسش زدم اونم جیغ کشید پاهاش چسبوند به سرم بلند شدم پاهاش باز کردم قشنگ خم شدم شروع کردم به خوردن سینه هاش همزمان کیرمو گذاشتم روی کسش اونم دستاش گرفت روی کمرم که منو به خودش فشار بده . کیرم تا نصف رفت تو کسش و سینه هاش لیس میزدم دستاش رو صورتم بود بقیه کیرممم تا ته فرستادم تو کسش.( البته کیر شوهر قد بلندش از من بزرگ تر و کلفت تره طبیعی با کیر من دردش نیاد)) سهیلا اه بلندی کشید و گفت جووونم چ کیری اخ منو بگاه منو بگاه منم نرم و محکم کیرمو تو کسش عقب جلو میکردم میگفت تندتر میگفتم بذار یواش بکنم آبم نیاد بتونم بیشتر بکنمت همین حرف بهش لذت میدا میگفت پس بیشتر منو بگا دایی . منم میگفتم مگه دایی خواهرزادشو میکنه اونم میگفت اشکال نداره بکن .
همینجوری که رو تخت خودشون روش خوابیده بودمو تو کسش تلمبه میزدمو نفس نفس میزدیم و اه اوه میکردیم بهش میگفتم تو خواهرزاده منی من نباید باهات از این کارا بکنم اونم میگفت نگو دیگه بکن منو کسمو بکن با کیرت بهم حال بده. این حرفام باز منو شهوتی میکرد . از قصد و شهوت گفتم تو خواهرزادمی متاهلی بچه داری. من لباسام دراوردم و لخت شدم و توهم لباساتو دراوردی لخت شدی زیر من خوابیدی دارم کیرمو کردم تو کست عقب جلو میکنم یبار اشکال نداره اووف بکن لذت ببر ازم . منم همزمان بوسش میکردم اونم چشماش بسته تلمبه زدنو بیشتر کردمو لذتم بیشتر شد اووف بعد مدت ها باز طعم کسشو شیدم نرم کسش داغی کسش چه حالی میداد به کیرم بدنشو همزمان میمالیدم نمیدونین چقدر سفید و نرمه سهیلا . سهیلام میگفت تندتر تندتر دارم ارضا میشم بعدش لرزید منو محکم بغل کرده بود منم داشت آبم میومد یهویی مغزم خاموش شد تند تند تلمبه زدم ااخ چ حال میداد خواهرزادم بهم کلمو گردم بین گردنش چشامو بستم تند تند محکم بغلش کردمو تلمبه زدم آه داشت آبم میومد یهو یادم اومد نریزم تو اما کیرمو نکشیدم بیرون تلمبه زدم زدم یهو کشیدم بیرون چسبوندن رو درز کسش تند تند و محکم کیرمو روی کسش عقب جلو کردم بهش گفتم کیرمو نگاه کن هر دو نگاه میکردیم و حال میکردیم که دیگه آخ آبم اومد کم فشار اما خیلی زیاد آبم قشنگ اومد سهیلام اه میکشید میگفت چه آبی ازت اومد .
شکممو کثیف کرد با آبکیرت منم گفتم بهتر از اینه که دایی خواهرزاده دوباره از همدیگه بچه دار بشیم میگفتم عزیزدلم غر میزنی هر آن ممکن بود آبم بیاد تو کست دوباره حامله بشی ازم . میگفت چه اشکالی داره از داییم یه بچه داشته باشم . منم گفتم دوست داری از من بچه دار بشی ؟ میگفت آره آبتو میریختی داخل بچه تورو ینی داییم بدنیا بیارم . خندیدیم همونجا شوخی میکردیم . همین یدست حالم هفتهای یا دو هفتهای یبار می کنیم با هزار ترس و لرزش مبادا شوهرش بفهمه خب کس حالتش عوض بشه مرد میفهمه . یاترس خانواده نفهمن.
سکس بعدیم حالا یه هفته دیگه دوهفته دیگه یماه دیگه هرموقع شد بلافاصله باهاتون درمیون میذارم .
میدونم باور نمیکنین شاید بگین به اعضا خانوادش یه حسی داره یچزی از خودش درآورده ولی من با یه خواهرزاده دیگمم که اونم متاهله ولی بچه نداره و با زنداداشم رابطه دارم. که رابطع با اونا بیشتر از سهیلاس . مخصوصا خواهرزاده کوچیکه از بچگی باهم بزرگ شدیم بیشتر سکسم با اونه. ۳ نفر هرکدومشون هر یه دوهفته یه بار . تو دو هفته تنظیم میشن . وقتی تعریف کنم اونارم براتون میفهمید . اما بدی کار اینکه واسه همین تا الان نزدیک ۳۰ سالم ازدواج نکردم سرسامون نگرفتم. چون سکس مرتب دارم و روم فشار نیست.
اگه خواستین بگین از بقیه شونم بگم…
سلام یسکس با زنای فامیل و دوست فقط مخصوصا زنداییم . خاله ۵۰ یچسالم که لختش و سکسش ۳ ساله ست تو دادن دختر داییم ۱۵ ساله که الکسیس رو قورت میده خواهر زن سابق فرنوش و بقیه ما زوجیم و فول تایم و پوزیشن و کاربلد زوج مثل خودمون بیاد زنم بهت بده زنتو من بکنم .09391323032