صابر فاکر

تقریبا اواسط اردیبهشت بود که بابا گفت وسایل و جمع و جور کنید که می‌خوابیم بریم مسافرت، چند وقتی میشد که دیگه با خانواده نمیرفتم سفر و به جاش با دوستام یا سفر بودم و یا اینکه خونه عشق و حال می کردیم، الآنم که هوای بهار باعث شده بود حشری تر از هر زمان دیگه ای باشم اصلا دلم نمی‌خواست باهاشون برم، همه لوازمشون و جمع کرده بودن و فقط من بودم که هنوز چیزی برنداشته بودم، ظهر که بابا اومد خونه متوجه شد که وسایل من نیست واسه همین اومد تو اتاقم و با همون لحن جدی همیشگی یه نگاه بهم کرد و گفت مهران تا شب همه وسایلت حاضر باشه که می‌خوام ماشین و جمع کنم، منم با کلی غر غر بلند شدم که ساکم و جمع کنم آخه نمیشد رو حرف بابا چیزی گفت.

 

راستش تو دلم برنامه چیده بودم که وقتی رفتن سفر به ممد رفیقم بگم بیاد خونه و یه حالی باهم بکنیم،من و ممد خیلی وقت بود باهم سکس میکردیم ، ولی بدجور ضد حال خورده بودم ،حالا من مونده بودم و یه فکر حشری و یه سفر اجباری.
چهارشنبه صبح زود بود که نشستیم تو ماشین و حرکت کردیم سمت شیراز ، تو ماشین من فقط تو گوشیم بودم و مامان و بابا هم مشغول حرف زدن و بگو بخند ،تا خود شیراز به جز چند کلمه حرف زیادی نزدم ، در عوض اون عقب داشتم تو گوشی با یکی از پارتنرهام چت میکردم و براش دلبری میکردم، سکس چت ما به جایی رسیده بود که تو همون ماشین رو صندلی سر خوردم و فرو رفتم تو صندلی عقب آروم یه دستم و از اسلشم رد کردم و کردم تو شورتم و سوراخم و ماساژ میدادم و آروم خودم و انگشت میکردم، اما خب نمیشد زیاد کاری کرد واسه همین با حال خراب و داغون خدافظی کردم و چشمام و بستم تا خلاصه رسیدیم،
بابا یه هتل آپارتمان و رزرو کرده بود که راحت باشیم.

 

به محض رسیدن نگهبان اون آپارتمان در و برامون باز کرد و ما با ماشین رفتیم تو پارکینگ که زیر زمین بود .ساختمون یه آپارتمان چهار واحده بود که اجاره می‌دادنش ، کلا همون یه نفر اونجا بود برای نظافت و مراقبت و …، پارکینگ پر بود از لوازم اضافی و کلی خرت و پرت، به زور ماشین و‌پارک کردیم،کلا اندازه یه ماشین جا داشت، بقیه واحدا اگه میومدن باید ماشین و میزاشتن تو پارکینگ عمومی سر کوچه، وسایل و بردیم بالا . دو سه روز اول به گردش گذشت و من هم حالم هر روز بدتر میشد و کاری از دستم بر نمیومد ، هر روز موقع رفت و آمد این نگهبانه رو می‌دیدم که نشسته و سلام میکنه، همیشه یه لبخند تخمی رو لبش بود، انگار یه تختش کم بود،شب آخر بود و فرداش میخواستیم بگردیم که ظهرش باباینا خواستن برن بیرون که من گفتم نمیام و وایمیستم دوش بگیرم و بعدشم ماشین و ردیف کنم، بابا هم از خدا خواسته قبول کرد، همینکه اونها رفتن گوشی رو برداشتم و با یه پورن فول اچ دی رفتم تو حموم قشنگ داشتم دیوونه میشدم ،حموم و بخار گرفته بود، تو آینه بدن سفید و بدون مو خودم و میدیدم،تو فیلم یه مرد داشت بصورت عمیق و وحشیانه کون یه پسر همسن و سال منو میگایید.

 

 

خیلی دلم میخواست الان جای پسره باشم ،کونم و بسپرم دست کیر قوی تا جرم بده، شروع کردم انگشت کردن خودم، اول یه انگشت، بعد تا سه تا انگشتم و میکردم تو سوراخم و درمیاوردم، دولم کوچولو و لرزون شده بود،هرکاری میکردم دلم نمیومد با یه جق بخوام سر و ته قضیه رو هم بیارم واسه همین قشنگ شیو کردم و اومدم بیرون ، میدونستم باباینا حالا حالا ها نمیان واسه همین پریدم سرچمدونشون و یکی از شورتای مامان و که زرشکی رنگ بود رو پوشیدم تنم و تو کیف خودمم همیشه ژل و کاندوم دارم ورداشتم و رفتم پایین ، نمی‌دونستم چیکار کنم فقط فکرم رسید برم پیش نگهبانه، پیش خودم گفتم این که یه تختش کمه ماهم فردا میریم از اینجا منو دیگه نمی‌بینه ،میرم شانسم و امتحان میکنم یا میشه یا نمیشه، رفتم دم اتاقش و در زدم با همون لبخند تخمی گفت بله کار داشتید، گفتم نه حوصلم سر رفته بودم اومدم پیش شما ،از تو کیفم دوتا تراولم درآوردم دادم بهش گفتم اینو بابا داد واسه زحمتای این چند روزه بنده خدا کلی تشکر کرد و گفت بیا بشین، رفتم تو ،اتاقش بو‌سگ مرده میداد خدایی ،بوی نم و کهنگی، بوی سیگار و قلیون و چایی ،یه بوی تخمی ولی خب من برام مهم نبود دلم چیز دیگه میخواست،یکم نشستم نمی‌دونستم سر حرف و چجوری باز کنم که یهو یادم افتاد گفتم شما کلا اینجایی ، مجردی! گفت مجرد که نیستم ولی زن و بچم تو دهاتمونن منم اومدم اینجا میمونم واسه کار ،گفتم عه خیلی سخته بدون خانواده گفت آره دیگه .

 

ازش پرسیدم پس نیازهات و چیکار میکنی که یه نگاه کرد گفت نیاز چی؟ هول کردم گفتم منظورم غذا و این است که گفت یه کاری میکنم ،سخته، بهش زدم به پررویی گفتم پس نیاز های دیگه چی ؟ که نگام کرد و گفت هیچی بعدشم خندید ، چند دقیقه بعد گفتم حوصلمون سر رفت،میخوای یه فیلم بزارم ببینی بعد بری واسه عشق و حالت،گفت فیلم؟! فیلم چی؟ منم نامردی نکردم و یه پورن از آلتا اوشن گذاشتم براش ، گفتم از این فیلما،کف از لب و دهنش می‌ریخت داشت کسخل میشد قشنگ ،یکم که گذشت دیدم جلو شلوارش اومد بالا بنظر که چیز بدی نبود، منم داشتم حشری میشدم ،فضای اتاق مجردی ،تنها با یه مرد حشری ، فیلم پورن ، اوبم زده بود بالا ،منم که همیشه فتیش تحقیر و سکس تو فضای عمومی و کثیف و اینها رو داشتم،حالا داشتم روانی میشدم ولی نمی‌خواستم بگا بدم، یهو گوشی رو ازش گرفتم و گفتم خب دیگه من برم، بیچاره با چشمای گشاد گفت کجا، گفتم باید برم پارکینگ ماشین و ردیف کنم ، اگه دوست داری توهم بیا، اونم از خدا خواسته بدو دنبالم اومد، پایین که رفتیم، حس کردم گر گرفتم، بدنم آتیش بود، فقط دلم میخواست هرچه زودتر به کیر برسم و ارضا بشم، به زور خودم و مشغول ماشین کردم، طاقت نیاورد و گفت میشه گوشیت و بدی بقیش و ببینم، گفتم نه زشته یهو یکی میاد بد میشه، میخواستم اوضاع و بسنجم، مرد که اسمش صابر بود ،گفت ،نه نترس اینجا به جز صبحا کسی نمیاد ،منم که خیالم یکم راحت شده بود گوشی رو دادم دستش

 

تو سکوت پارکینگ صدای تلمبه و آه و ناله فیلم می‌پیچید و صدای نفس های عمیق من،صبر کردم قشنگ که کیرش راست و سفت شد ،گفتم آقا صابر اگه میخوای میتونی حالا که داری نگاه می‌کنی بمالیش راحت کنی خودتو ،بیچاره با حالت معذبی گفت ،نه مرسی آخه از شما خجالت میکشم ،منم گفتم بابا ماهردو مردیم خجالت نداره که، اصلا بزار خودم کمکت کنم ،قبل اینکه مخالفت کنه دست انداختم کیرش و از روی شلوار شیرازی که تنش بود گرفتم همینطور مات و مبهوت داشت نگام میکرد منم بهش با صدای آروم گفتم لذتش و ببر آقا صابر و شروع کردم مالیدن کیرش، زیر دستم حس میکردم کیرش باید سایزش خوب باشه ، تمام تنم داشت می‌لرزید، از شهوت از استرس از ترس، صابر ساکت شده بود و تمام حواسش به صفحه گوشی بود، آروم دست انداختم کش شلوارش و کشیدم پایین زیرش یه شورت کهنه پادار آبی تنش بود، اونم کشیدم پایین و کیر داغ و تپلش و گرفتم تو دستم در حالی که چشمام از خماری داشت بسته میشد ،با صدای آروم گفتم، آقا صابر یهو کسی نیاد ،یه وقت فکر بد نکنن،یکی ما رو نبینه فکر بدی درموردمون کنه، صابر فقط یه کلمه تونست بگه، نمیان. من که خیالم راحت شده بود، گفتم میخوای بیشتر کمکت کنم، یه اوهوم مبهمی گفت و دوباره سکوت و صدای تلمبه های فیلم، آروم سرم و بردم پایین ،کیرش شاید ۱۷ سانت میشد ولی سرش درشت و تنش هم کلفت بود، موهاش کوتاه بود ،انگار یکی دو هفته پیش زده بود، سرم و که نزدیک کردم بوی کیرش خورد تو صورتم، نمی‌دونم چجوری بگم یه بوی خاص، بوی مردونگی، بوی کیر بوی خایه،من عاشق این بوهستم

 

دیگه جنده درونم بیدار شد، کیرش و با یه لیس از تنه خیس کردم و بعدش سرش و کردم دهنم ، صابر یه نگاه کرد و گفت ها پسر چیکار داری می‌کنی ، تو همون حال که نگاش میکردم کیرش و درآوردم و گفتم می‌خوام جای خانمت بهت کمک کنم حال کن، دوباره شروع کردم خوردن کیرش ، از دهنم در میاوردم تمام تنه کیرش و لیس میزدم دوباره فرو میکردم،گاهی هم حلقی میرفتم و تاجایی که میتونستم فرو‌میکردم ،تخماش و با دستم ماساژ میدادم،گاهیم تخماش رو زبون میزدم و بعد میمکیدم، شاید منم اگه مثل شما تو شرایطش نبودم لب به اون کیر با اون بهداشت نمیزدم ولی خب چه کنم شهوت جلوی چشمام و گرفته بود ، من فکر میکردم این تنها مرد زنده دنیاست،این آب واسه تشنه ست،دارو برای مریضه ، با جون و دل میخوردمش و گاهی با دست می‌گرفتم میمالیدمش و میکوبیدم روی لپم یا زبونم، گاهیم بو میکشیدم،تمام کیر صابر و صورت من پر از تف شده بود، حالا دیگه تو سکوت پارکینگ صدای رفت و آمد کیر صابر تو یه حجم زیاد آب دهن منم شنیده میشد، کیرش و درآوردم و از همون پایین نگاش کردم و گفتم آقا صابر فکر کن داری تو اونجای کبری خانم تلمبه میزنی،بعد کردم دهنم و تا حلقم فشار دادم، صابرم شروع کرد به تلمبه زدن تو دهنم ،بعدچند دقیقه داشت واقعا دهنم و میگایید،واقعا دیگه طاقت نداشتم ،بلند شدم ، گفتم فقط صابر کسی نیاد؟ درموردمون فکر بد نکنن، یه وقت فکر نکنن تو میخوای منو بکنی،حرفام دست خودم نبود ،از دهن یه جنده درمیومد،بنده خدا با همون شلوار نصفه رفت در و بست و برگشت و گفت تا فردا هیچکس نمیاد ، گفتم خوبه، بعد در ماشین و باز کردم و تمام لباسام و به جز شورت مامانم ،از تنم درآوردم ،صابر که هیکل و بدنم و دید اومد جلو و دستی به کونم و رونم و سینه ام کشید که من با یه آه کشدار جوابش و دادم، صابر نگام کرد و گفت بخدا کبری مثل تو قشنگ نیست،از زنمم بهتری تو، چه شورت قشنگی تنت کردی ،تو‌کونی هستی؟ من تاحالا کونی مثل تو نکرده بودم،من که تو پوست خودم نمیگنجیدم، کونم و چسبوندم به کیرش و گفتم حالا کجاش و دیدی

 

 

در عقب و باز کردم و از تو کیفم یه کاندوم ورداشتم زدم رو کیر صابر و گفتم فقط آروم آروم بکن، وگرنه پاره میشم، کیرت کلفته،واسه سوراخ من بزرگه،خون میاد کونم،اونوقت زیرت جنده میشم،بعدش رفتم داگی رو صندلی عقب جوری که کونم از ماشین بیرون زده بود ، شورت و تا نصفه کشیدم پایین روی رونام،دوست نداشتم شورت از تنم دربیارم،میخواستم با همون شورت مامان کون بدم،به صابر گفتم آروم از اون ژل بریز لای کونم و کیرت و بکن توش،یه لحظه سردی ژل و لای کونم حس کردم، بعدشم فشار سر درشت یه گرز دم سوراخم منو اتیش زد، هرچی تلاش کرد نمیتونست جا کنه،واقعا دردم میومد، واسه همین بهش گفتم تو برو بشین رو صندلی جلو خودمم رفتم رو پاش نشستم و کیرش و با سوراخم میزون کردم،چندبار تلاش کردم تا بالاخره سرش رفت تو، خیس عرق بودم همین اول کار ، آروم آروم شروع کردم بالا پایین شدن، حس کون دادن تو ماشین، تو پارکینگ ،تو یه فضای باز ،اونم با شورت مامان، داشت منو دیوونه میکرد ، دستام و بردم پشت کمرم و به صابر گفتم بگیرشون و با یه حالت زوری تلمبه میزدم واقعا لذت بخش بود، همه جای ماشین گرم و بوی سکس میداد،دست انداختم گوشی رو از وسط داشبورد برداشتم و گذاشتم اون لبه و ضبط فیلم و زدم، دوست داشتم از همه مراحل کون دادنم فیلم بگیرم ،خودم وتا سر کیر صابر بلند میکردم و دوباره یهو می‌شستم روش تا خایه هاش فرو‌میرفت،پاهام داشت خسته میشد از روش بلندشدم و رفتم صندلی عقب و داگی شدم، قشنگ سینه هام و چسبوندم به کف صندلی و کونم و تا جای ممکن قمبل کردم، گفتم صابر جان بیا بکن منو،واسه تو قمبل کردم…

 

صابر با یه حالت دیوانگی کیرش و گذاشت تو کونم و شروع کرد به گاییدن ،درست داشت منو یاد همون فیلم تو حموم می‌انداخت عمیق و پر قدرت داشت تلمبه میزد، همه ماشین تکون میخورد، تمام تنم داشت زیر دست صابر موج برمیداشت ،من فقط ازش میخواستم محکم تر بکنه، ادامه بده ،صدام میلریزد از شهوت، خیلی حشری شده بودم، کیرم کوچولو شده بود و از سرش پیش اب شهوتم سرازیر شده بود، خودم و یه زن اسیر تو دست یه مرد می‌دیدم که داره به زور گاییده میشه، یه لحظه داشتم از حال میرفتم، بهش گفتم یه لحظه بکش بیرون،بعد برگشتم به کمر خوابیدم پاهای سفیدم و با دستام بردم بالا و به صابر گفتم بزن توش ،جوری بکن انگار کبری رو می‌کنی ،صابر کیرش و گذاشت دم سوراخم و تا دسته یهو جا کرد، نفسم گرفته بود ،دلم مثل یه تیکه گوشت از شدت ضربه های صابر تکون تکون میخورد، میکرد و از کونم و کس پسرونم تعریف میکرد، می‌گفت کبری اصلا به تو نمی‌رسه ،تو خیلی سفید تر و بهتری، منم تو همون حال از دهنم در رفت گفتم من مثل مامانمم، حالا صابر داشت محکم تر می کوبید در حالی که شورت زرشکی مامان روی ساق پاهام تو آسمون بود.

 

تو‌اون لحظه به هیچی جز دادن فکر نمیکردم، انگار دوست داشتم صابر از مامانم بگه، حشری ترم میکرد ،صابرم دائم وسط تلمبه هاش می‌گفت تو اگه انقد سفید و‌جنده ای پس مامانت چیه،چه جنده ایه، چقدر خوشگل و خوبه،لوف کاش اونو بکنم، چشمام و بستم و گفتم دوست داشتی الان مامانم و میکردی؟ صابر تا ته فشار داد و نگه داشت واقعا انگار میخواست بیشتر از این سوراخم و باز کنه، یه چنگی به سینه هام زد و گفت،ها ،میخپام بکنمش ،اون و جر یدم، حاملش کنم ،بخدا همه جاش و میخورم، حرکت کیر صابر تو سوراخم عقلم و برده بود،با یه دست پاهام و نگه داشتم با یه دستم سینه هام و میمالیدم و گفتم کاش تو میگاییدیش منم نگاه میکردم، خودم کیرت و با دستام میزاشتم تو کوس و کونش،کاش مامانمم کونی خودت میکردی، دیگه طاقت نداشتم،صابر و حول دادم عقب از ماشین پیاده شدم، و دستام و زدم به ماشین و پاهام و چسبوندم بهم ، شورت مامان و درآوردم و دادم دست صابر، قمبل کردم و گفتم صابر منو بکن ،محکم بکن،جوری بزن توش که ناله کنم، کیرش و که زد توش، شروع کرد به گاییدن ،واقعا داشت منو میگایید ،نمیکرد، در حالی که از تکون خوردنای زیاد صدام تیکه تیکه در میومد، گفتم صابر اون شورت و بو کن، شورت مامانمه ها،صابر انگار تازه موتورش روشن شده بود با شنیدن این حرفم ، انگار تاحالا هرکاری کرده بود شوخی بیش نبوده، چنان میکوبید تو سوراخم که واقعا از درد خودم وجمع کرده بودم، داشت میکوبید و عرق می ریخت، شورت و از جلوی صورتش برداشت و گفت این شورت اون زن خوشگلست؟

 

من که تو عالم جندگی خودم غرق شده بودم داشتم از حرفش لذت می‌بردم که یهو یه اسپنک محکم زد و گفت هو کونی با توام ،میگم این شورت اون زن خوشگلست؟ من با اینکه داشتم زیرش ناله میکردم با همه اون حرفایی که زده بودم ولی باز خجالت کشیدم اروم گفتم آره ،صابر یهو کشید بیرون و کاندومش و درآورد یه تف بزرگ انداخت رو سوراخم و دوباره فرو کرد، تو اون موقعیت کاری از دستم بر نمیومد ،نمیتونستمم مخالفتی بکنم باهاش،در عوض خیلی لذتش بیشتر شده بود، گرمی و نرمی گوشت کیرش و با همه سلول های بدنم حس‌میکردم ، از صدای آه و ناله های من صابر گفت کونی داری کیف میکنی؟ دارم کونت میزارم،جون تو از کبری نرم تری،یکم سرمو چرخوندم عقب و گفتم آره کونم بزار دارم زیر کیرت جون میدم، اوف منو بکن توروخدا،صابرم یه جووون کشدار گفت، از پهلوهام گرفت و محکم تر میکوبید، داشتم جر میخوردم،واقعا میخواستم خودم و از دستش خلاص کنم، دیگه صدای من ای ای آخ آخ پاره شدم بود، التماسش میکردم یواش تر بکنه ، می‌گفت بوی کس اون خوشگله رو میده، تو خیلی کونی هستی پسر ، مامانت خیلی خوشگل و کردنیه ، تو همین وسط من بدون دست زدن به دولم سیسیگاسم شدم ،مثل سگ میلرزیدم،آبم از روی رون پاهام داشت سر میخورد میومد پایین، منم فقط التماس میکردم صابر تموم کن،توروخدا بسه دیگه پارم کردی، که با یه نعره بلند،همه ابکیرش و تو کونم خالی کرد،انقد زیاد بود از بغلای کیرش میزد بیرون ،هنوز‌داشت آروم آروم تلمبه میزد و صدای فرت فرت از کونم میومد،به سختی ازش جداشدم ،جلوی پاش افتادم زمین نا نداشتم بلندشم،کیرش آویزون بود و براق ، بخاطر آب کیرش و تف تو کونم بود، خیلی خوشگل و حشری کننده بود، رفتم جلو و یه بوس ازش کردم،گفتم صابر من خیلی دوست دارم ،عاشق کیرت شدم، بعدش بلند شدم و لباسم و تنم کردم ،خیس عرق بودم…

 

کونم پر از ابکیر شده بود، پاهام ابکیری بود،سوراخم و قشنگ حس میکردم بازمونده، ،واقعا زانوهام و پاهام میلرزید، ضعف کرده بودم،فقط گوشیم و برداشتم و تو حالت داگی شلوارم و دوباره کشیدم پایین و بهش گفتم یه عکس از کونم بگیر ببینم چه بلایی سرم آوردی،بعدشم رفتم تو اتاقمون، مستقیم رفتم دوش گرفتم و مثل جنازه افتادم رو تخت و تا شب که بابامینا بیان خوابیدم، بیدار که شدم ،کلی ناراحت بودم از اینکه چرا من روز آخر سفر این صابر دیوونه رو کشف کردم،بدنم کوفته بود و درد میکرد اما هنوز شهوت و تو خودم حس میکردم، بهم مزه کرده بود، واسه همین رفتم پایین و شمارش و ازش گرفتم و بهش قول دادم که یه بار دیگه خودم باز میام پیشش به شرطی که هر چی اون روز دید رو فراموش کنه و به کسی نگه، بعد از برگشت تو راه بودیم که یهو یادم افتاد شورت مامان و از صابر نگرفتم ،تا رسیدیم خونه از استرس مردم من ، مامانم تو خونه هی به بابام می‌گفت لباسم نیست، فک کنم یکی برداشته ،بابامم می‌گفت توهم زدی کی برمیداره، شاید افتاده از ساکت یا اصلا نیاوردیش شایدم جا گذاشتی اونجا، مامانم می‌گفت وای نه خدا نکنه اونجا مونده باشه.

اون نظافت چیه پیداش می‌کنه ،بابامم گفت خب پیدا کنه شورته دیگه نمی‌خواد بخورتش که،ولی نمیدونست که واقعا خوردش صابر اون شورتو،خلاصه که به خیر گذشت ،منم چندماه بعد با رفیقم ممد دوتایی رفتیم شیراز و مستقیم رفتیم واحد هایی که صابر دستش بود، داستان بعدی سکس سه نفره ما هست ،شاید نوشتم شایدم نه.

 

نوشته: Horny boy

بازدید از سایت سکسی سکس➥ و چت سکسی شهوتناک➥ یادت نره! کلیک کن!➥ ممنون

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

Scroll to Top