این داستان مال شب هاووین پارساله که جایی هم نرفته بودم.
بدجوری داغ کرده بودم. زیاد پیش میاد ک توی تاکسی و مترو دسمالیم کنن ولی اونروز یجور دیگه بود. همون اول ک بازوشو کم کم رسوند ب پهلوم و چسبید بهم شل شدم. هیکل درشتش روی صندلی عقب پراید باعث شده بود نتونم خودمو کنار بکشم، هرچند تمایلیم نداشتم خودمو ازش جدا کنم. دستمو کنار کشیدم ک بازوهای ورزیدشو بیشتر روی کمرم حس کنم. بعد از 2،3تا چاله چوله آرنجشو روی رونم حس کردم. بدجوری داغ شده بودم ک تیر خلاصو بهم زد. دستشو گذاشت بین رونام. کف دستش روی پای خودش و پشت دستش چسبیده ب رون من و شروع کرد کشیدن پشت دستش ب رونم…
اعصابم خورد بود ک مجبور شدم همون موقع پیاده شم چون رسیده بودم سر کوچمون…
روی تختم دراز کشیده بودم. ی دستم توی شورتم بود و داشتم با چوچولم بازی میکردم، ی دستم از لای یقه تاپم زیر سوتینم بود و سینمو میمالیدم.
انقد داغ بودم ک ور رفتن با خودم فقط داشت اوضاعمو بدتر میکرد. فکری ک همیشه ازش میترسیدم مث خوره توی مغزم میچرخید. درسته ک هروقت رامین منو دید میزد یا هروقت از کنارم رد میشد و دستشو روی کونم میمالید چیزی بهش نمیگفتم ولی تصور حال کردن با برادر کوچیکترم خیلی واسم وحشتناک بود. ولی خب الان شدیدا ب ی مرد نیاز داشتم و بجز داداش 17سالم هیچکس در دسترس نبود.توی اون حال حاضر بودم برم ب دسفروش سر کوچه کون بدم ولی خب شدنی نبود و بازم رامین تنها گزینه در دسترسم بود…
بالاخره تصمیمو گرفتم. ازین بیشتر نمیتونستم تحمل کنم. تهش یکم دسمالیم میکرد، منم ارضا میشدم. واسه بعدشم بعدا ی فکری میکردم…
خونه خیلی ساکت بود. صداش کردم: داداشی خیلی خستم، میشه بیای یکم ماساژم بدی؟
تاحالا هزاربار پیشنهاد داده بود ماساژم بده ولی من قبول نکرده بودم. میدونستم الان با کله میاد پیشم. ولی وقتی در اتاقمو باز کرد خیلی خونسرد بود. توی چارچوب در ایستاده بود و منو ک دمر دراز کشیده بودم نگاه میکرد. همونطور ک ب آرنجم تکیه داده بودم ی نگاه ب هیکل متناسبش کردم. سالها بود ووشو کار میکرد.بدنش ازون هیکلایی بود ک هر دختریو هورنی میکنه. صورتشم خیلی خوشکل بود. بینی قلمی و چشمای درشت مشکی… ولی نگاهش مث همیشه نبود. بجای اون شرم همیشگی توی نگاهش ی شیطنت عجیب توی چشماش بود.نگاهش ی لحظه منو ترسوند ولی زود ب خودم اومدم. اون داداش کوچولوی خودم بود و هیچ خطری واسم نداشت. بعد از چند لحظه ک ب هم خیره شدیم طاقتم تموم شد. گفتم داداشی نمیای؟
بدون مقدمه رفت روی رونام نشست و شروع کرد ب مالیدن شونه هام. هیچی نمیگفت. بدون خجالت همزمان با ماساژ دادن کتف و شونه هام خودشم تکون میداد و مالیده شدن سر کیرش ب کونمو حس میکردم.کم کم اومد پایینتر و کمرو دست میکشید. سکوتش یکم عجیب بود. گفتم تاپمو دربیار. فورا اطاعت کرد. یکم خودمو بالا دادم تا بتونه درش بیاره از تنم. بعد بدون معطلی بند سوتینمم باز کرد. اگه اونقدر حشری نبودم حتما سرش داد میزدم ولی توی اون حالت دیگه تابو واسم معنی نداشت. خودم سوتینمو درآوردم و دوباره خوابیدم روی تخت. رامین یکم خودشو جلوتر کشید و دوباره شروع کرد ب مالیدن. حالا دیگه کیرش کامل لای چاک کونم بود. کاش این شلوارای لعنتی تنمون نبود…
کشیده شدن دستای مردونش روی پوست تنم داشت دیوونم میکرد. کم کم دستاشو از بغلم ب سینه هام نزدیک میکرد. اصلا سعی نداشت تظاهر کنه ک حواسش نیست و غیرعمدی اینکارارو میکنه. با اعتماد ب نفس بیسابقه ای کیرشو لای چاک کونم میکشید و بیخ پستونامو دستمالی میکرد. یدفه از روم بلند شد… فک کردم آبش اومده و میخواد بره. نزدیک بود برگردمو بهش التماس کنم منو بکنه ک دستشو زیر کش شلوارم حس کردم. این داداش رامین خجالتی من بود؟؟؟درسته ک خودم قصد داشتم تحریکش کنم تا بهم حال بده ولی ازین حرکتش خیلی جا خوردم. هیچ شباهتی ب رامینی ک من میشناسم نداشت…
شلوارمو از پام کشید بیرون. زانوهاشو دوطرفم گذاشت و باز نشست روی رونام و شروع کرد ب مالیدن لومبرام از روی شورتم.
منم ک انگار مسخ شده بودم نمیتونستم هیچ کاری بکنم و فقط داشتم آروم آه میکشیدم. دیگه همه خط قرمزارو رد کرده بودیم، بخاطر همینم وقتی شورتمو تا روی زانوم پایین کشید هیچ عکس العملی نشون ندادم. دستشو از لای رونام رد کرد و رسوند ب کصم. با نوک انگشتاش کصمو میمالید و با اونیکی دستش کونمو چنگ میزد. پامو باز کردم ک راحتتر ب کصم دسترسی داشته باشه. کمرمم دادم بالا و قمبل کردم. انگار منتظر همین بود و سرشو برد لای پام و زبونشو از روی سوراخ کونم تا کصم کشید. یکم کصمو زبون زد و سرشو جدا کرد. دستاشو گذاشت دوطرفم و خودشو کشید رو ب بالا. سر کیرشو روی سوراخ کصم حس کردم.باورم نمیشد توی اون چند لحظه ک از روم بلند شد کاملا لخت شده. سر کیرش داغ و بزرگ بود. ی لحظه ترسیدم نکنه خودشو کنترل نکنه و پردمو بزنه.
ولی وقتی شروع کرد ب کشیدن کیرش لای کصم خیالم راحت شد. کامل روم خوابید و کیرشو لای پام عقب جلو میکرد.حس کردن وزنش روی بدنم حسابی کصمو خیستر از قبل کرده بود. کیرش لای چاک کصم کشیده میشد و من روی ابرا بودم. هیچکدوم از سکسای قبلیم با دوس پسرای سابقم همچین لذتی واسم نداشتن. دوباره سر کیرشو دم سوراخ کصم حس کردم.قبل از اینکه فکرم ب چیزی برسه صدای در ورودی خونه اومد و. …
آجی جون خونه ای؟ من برگشتم. کجایی؟
صدای رامین بود ک وارد خونه شده بود. بعدش صدای جیغ خودم توی خونه پیچید و از هوش رفتم… هنوزم نمیدونم دلیل اون جیغم چی بود. درد وارد شدن ی کیر کلفت توی کصم، شوک از دست دادن بکارتم، یا اینکه فهمیدم اونی ک روم خوابیده رامین نیست…
و تا فردا صبح که از خواب بیدار شدم فهمیدم کاملا بیهوش بودم و داداشم منو گذاشته بود روی تخت ولی هنوز احساس میکردم که کیر تو کوسم رفته. آیا تو بیهوشی داداشم منو کرده بوده؟ آیا خواب بوده همش؟ شما بگین
نوشته: کیریسا