نمیدونم این داستانها تاچقدرحقیقت داره ولی خاطره من کاملا واقعی است قبل از هرچیزبایدبگم فاصله سنی مادرم با من فقط نوزده سال است
سلام من نوید هستم و ازهمه نوع سکس خوشم می آید، ازسکس خشن گرفته تا سکس خانوادگی ؛ چیزی برای من در زندگی لذت بخش ترازسکس نیست .
ما درتهران و در یک مجتمع بزرگ زندگی می کنیم. وحید یکی ازدوستانی هست که همیشه من رو درمجتمع مورد عنایت خاص خود قرارمیدهد و تو این چند سال که همسایه ما هست ازکون دادن و خوردن کیر او لذت می برم .او تقریبا” هم سن و سال من است یعنی حدودا بیست سه سال دارد و پسری است چهارشانه و نیرومند که کیرکلفت و درازی دارد و فراوانی آب کیر اون همیشه برای من خوش طعم بوده.
این خاطره ای که می خواهم تعریف کنم برای پنج سال پیش است .
اون روزبی حوصله تو پارک دمه دره خونه نشسته بودم که وحید زنگ زد به من وخواست که به خونه شون برم و گفت که کارم داره وباید من وحتما ببینه چون می خواد بقول اروپایی ها سوپرایزم کنه من هم سریع قبول کردم وحاظرشدم رفتم خونه وحید
واحده بالایی ما خونه وحید اینها بود .من هم خوشحال ازاین که دوباره می تونم با کیروحید حال کنم سریع رفتم خونه شون طبق معمول هیچ کس خونه نبود وما تنها بودیم بعد ازاحوال پرسی گفتم شروع کنیم وحید خنده ای کردوجواب داد صبرکن کارت دارم..
گفتم موضوع چیه ؟ چیزی شده وحید!؟ گفت نه فقط می خوام کمی با هم حرف بزنیم گفت باشه بگو میشنوم پرسید نوید من خیلی دوستدارم با مادرت سکس کنم توکه ناراحت نمیشی .جواب دادم تو که من و خوب میشناسی یکی از آرزوهام اینه که سکس مادرمو بایک غریبه ببینم ولی این شدنی نیست. وحید وقتی این حروف از من شنید موبایل شو که کنارش بود برداشت و داد به من گفت : شماره موبایل مادرت وبگیرگفت ول کن وحید برامون دردسر می شه
گفت :نترس بگیرمنم با تعجب زیاد گرفتم وحید صدای گوشی رو گذاشت روی بلند گوتا من هم بشنوم بعد ازچند تا بوق مادرم جواب داد. قلبم افتاده بود تو شرتم نمی دونستم چی کارکنم …
مادرم وقتی گوشی رو برداشت خیلی عادی گفت جانم سلام …. نمی تونستم باور کنم مادرم وحید وانگارخوب می شناخت وحید کمی با مادرم لاس زد و مادرم وحید و دعوت کرد خونمون اما وحید قبول نکرد و به مادرم گفت ممکنه نوید هرلحظه برسه بهتره که شما بیایین بالا مادرم هم قبول کرد گوشی رو گذاشت من چشام داشت از کاسه می پرید بیرون گفت وحید چطوری آخه ممکنه جواب داد خیلی ساده مادرتوهم علاقه شدیدی به کیرهای کلفت داره گفتم تا مادرم نیومده حداقل بگو چند وقته با مادرم رابطه داری گفت یک ماه جواب دادم خیلی بی معرفتی چرا به من نگفتی جاب داد حالاکه گفتم تو این لحظه صدای زنگ در شنیده شدو من رفتم تو اتاق مامان و بابا وحید صدای درو شنیدم که وحید بازکرد ومادرم اومد تو وقتی دروبست صدای ماچ شنیدم مادرم به وحید گفت کجابریم وحید گفت همین جا خوبه منظورش تو پذیرایی بود دیگه داشتم ازلای دراتاق همه چیزومیدیدم وحید مادرم و لخت کرد تا اون لحظه من مادرم و اون جوری ندیده بودم عجب کونه سفیدی داشت بطوری که کیرخودمم راست شد.
وحید روبروی من ایستاده بود ومادرم پشت به دراتاق که من ایستاده بودم وداشتم نگاه میکردم زانو زده بود وداشت به صورت حرفه ای برای وحید ساک میزد بعد ازاینکه کیروحید وخوب خورد به قول ما آماده کرد وحید مادرم و به حالت سگی نشوند با یک فشار که جیق خفیف مادرم را به دنبال داشت کیرشو داخل کون مادرم کردو شروع کرد به تلنبه زدن کاملا حس کردم مادرم چه لذتی داره میبره خلاصه وحید مادرموهمه جوه مورده عنایت قرارداد منم که انقدر جق زده بودم کیرم ازحال حسابی رفته بود وقتی مادرم رفت با خوشحال اومدم بیرون گفتم دمت گرم چه حالی به مادرم مادادی وحید گفت قدرمادرت و بدون که نعمت بزرگی توی خونه داری به وحید گفتم ازجریان ما دوتا باخبره جواب داد نه گفتم هیچ وقت بهش نگو وحید هم قبول کرد الان پنج سالی هست که بطور خاص و مخفیانه هم من وهم مادرم و مورده عنایت ویژه قرارمیده و به نوعی میتوان گفت وحید پدردوم من است که هم من وهم مادرم ازاون راضی هستیم.