مادرزنم دوتا خواهر کوچیکتر از خودش داره اسم وسطی فاطی واسم کوچیکتره سولماز براتون گفته بودم زن های طائفه زنم همشون کوس تشریف دارن و کوس کوساشون این سه تان چون اونای دیگه یا ازتو اینا دراومدند یا راه ورسم کوس دادن از اینا یاد گرفتند.خلاصه بعد ازاینه مادر زنم از کون کردم دیگه باهش راحت شدم وشوخی های سکسی می کردم یه روز تنهایی برا کاری رفته بودم0خونشون. به من گفت دو دولت چطوره منم گفتم دیدی که نفست رو بند اورده بود حالا چه دودول چه کیر کلفت گفت اینقدر به دودولت نناز طوری میدم بکشنش که خودت داد بزنی دیگه بسه گفتم مثلا کی؟ فکر نکنم کسی تاب 5دقیقه کیر منو داشته باشه. اول گفت هرکی ولی دوباره پرسید دوست داری کی باشه ؟چند نفری رو اسم بردم اونا نبودن مادر زنم گفت اینا که گفتی کیر خروسم ریشه شون در میاره چه برسه به دو دول تو خاله فاطی وسولماز. می ارمشون تا رستو بکشند تا دیگه هوس کون مادر زن نکنی باخودم گفتم وای بدبخت شدم سیر کردن اونا مکافاته. ولی کم نیاوردم گفتم باهات شرط می بندم از کونشونم نه از کوسشون جرشان میدم گفت اگه نتونستی سیرشان کنی چی ؟ گفتم اگه خستشون کردم چی؟ اون گفت اگه تونستی یه دفعه بزار تو کون من اگه نتونستی مامانتو بیار من کیر خر رد کنم توش فبول کردم وقرار شد بهم زنگ بزنه.
یه روز زنگ زد گفت دودول کوچیک مامانتو بردار بیار خاله ها اینجان منمم یه قرص امریکایی خوردم اسپری رو برداشتم رفتم به زنم زنگ زدم ناهار جایی دعوتم نمی ام وفتی رسیدم دیدم به به چه کوسایی هم قراره بکنم رفتم توخیلی راحت باهاشون رو بوسی کردم پس نگو اونارم سر کیر من با مادر زنم شرط کردن سولماز کمی لاغرتر بود وسفید با یه شلوارک قرمزوتاب بندی صورتی فاطی چاقتر بود وسبزه بایه ساپورت مشکی که کوسشم قشنگ معلوم بود فاطی خیلی حشری تر بود به کیرم گفتم کیرجون خودتو اماده کن قرصه داشت کار خودشو می کرد کیرم طوری سیخ شد که حتی فاطی به مادرزنم گفت ابجی کونتو اماده کن پرسیدم جریان چیه؟ سولماز تعریف کرد گفت یه روز یادته همه مون اینجا مهمون بودیم ؟گفتم خوب و ادامه داد ابجی فاطی خواسته بود بیاد دستشویی تو تو دستشویی بودی ابجی در باز کرده بود کیرت رو دیده بود اومد به من گفت داماد ابجی عجب چیزی داره وجریانو تعریف کرد که چطور دیده اون روز نشد با ابجی حرف بزنیم یه روز خونه اقا بزرگ بودیم که جریانو واسه ابجی تعریف کردیم و کلی خندیدیم ابجی فاطی گفت ادم با کیر داماد ایجی سیر میشه ها نه با کیر شوهرای ما. ابجی گفت شمارو کیر اسبم سیر نمی کنه چه برسه به کیر داماد من.اون دخترمو هم نمی تونه سیر کنه من گفتم اتفاقا از بس دخترت رو کرده اینفدر کون کنده شده خلاصه هی گفتیم گفتیم تا رسیدیم به شر ط بندی که تو اگه یکی ازمارو سیر کردی جلوما ابجی به تو کون بده اگه دوتامو سیر کردی دوبار کون بده اگه نتونستی ابجی کیر خرو بزاره توما با خودم گفتم مادر زن جون برو کونت چرب کن.
به اونا گفتم از کجا دونستین من می کنمتون؟ فاطی گفت داماد جون نمی خوای که کیر خر جرمون بده خودت جر می دی دیگه؟فهمیدم مادر زن از جریان خره چیزی نگفته منم دیگه سه نکردم انگار که قبلا هیچ اتفاقی نیفتاده ومن فقط به خاطر دوست داشتن مادر زنم اومدم گفتم شما اماده بشین تا بیام رفتم تمام کیرمو رو اسپری زدم چون قرصه اثر کرده بود همون طور سیخ مانده بود کم کم بی حس بی حس شد اومدم پیش اونا گفتم اماده اید اونا که لخت لخت شده بودن هجوم اوردند رو من وهر کدوم نوبتی کیرمو ساک می زدند منم اصلا انگار نه انگارگفتم اول؟ حرفم نصفه موند فاطی گفت من شمسی گفت من. چون فاطی هم حشرتی تر بود وهم بزرگتر دست گذاشتم رو سرش و هولش دادم عقب خوابید لنگاشو داد بالا گفتم بخورم گفت نه بابا الان سیل راه می افته بفرست جلو اب رو بگیره با این حرفش خیلی حشری شدم کیرمو گذاشتم دم کوسش یه فشار دادم تو نصفش رفت فاطی جیغی کشید تقصیر نداشت کیرم همه کوسشو پر کرده بود مادر زنم تا اون لحظه ساکت بود گفت کوفت الکی جیغ نکش داماد چون وانسا بده تو همشو منم تا ته کرد م تو کوسش فاطی خیلی دردش گرفته بود با دست نمی ذاشت تلمبه بزنم مادر خانمم اومد جلواز پشت منو هول داد رو فاطی اونم گفت ابجی نکن بخدا نفسم بند اومد مادر زنم دستشو ول کرد و امیدش به اب من بود که وقتی اومد دیگه من نتونم سولماز رو بکنم واونم هم شرط با منو ببره هم شرط با اونارویه کم صبر کردم تا فاطی حالش جا اومد گفتم خاله جون می خوام بریزم گفت بریز الهی خاله قربون کیر کلفتت زود باش که از پشتم می زنه بیرون
با یه فشار دیگه هوار فاطی رو در اوردم اشکاش در اومده بود وهمش میگفت تورو خدا بسه ابمو توش خالی کردم ولی کیرم هنوز سیخ بود یه کم شل شده بودم ولی ادامه دادم فاطی التماس می کرد بسه سولماز ترسیده بود مادر زنم گفت بسه دیگه خسته شدی بکش بیرون اون می خواست کم نیاره فاطی مثل تیر از زیرم فرار کرد و اونطرف کوسشو می مالید و که نگار سوخته باشه اوف اوف می کرد یه کم که اروم شد گفت هزار رحمت به کیر خر لا اقل اونو ادم نمی ذاره زیاد بره ولی کمر داماد روچی کار کنه؟چشم حسود کور به یه فیل حریفه من هم تو دل خودم به کیرم عشق می کردم که زنی رو که چهل ساله داره کیر می کشه بااون همه شهوت دادشو در اوردم. به سولماز نیگا کردم خیلی ترسیده بود اخه اون بدنش لا غر تر بود و واقعا کیر منم جرش میداد از طرف دیگه من نمی کردمش با ید کیر خر می کشید این بدتر بود مادر خانمم به من گفت اگه دودولت خوابیده عیب نداره مامانت جورتو می کشه با کیر سیخ طرفش برگشتم از تعجب دهنش باز مونده بود ولی به خاطر اینکه کم نیاره گفت سولماز برو جلو سولماز قیافش عین ادمای ترسیده شده بود بوسی ازش کردم گفتم نترس چنان بزارمت که کیف دنیا رو بکنی سولماز گفت اره خاله قربونت یواش بزار جرم ندی گفتم خاله چه جوری بهت حال میده گفت تو بخوابی من بشینم رو کیرت من خوابیدم سولماز کیر منو با کوسش میزون کرد و سرشو داد تو یه بار رفت بالا دوباره نشست یک چهارم کیرم رفت توش دو سه بار تکرار کرد تا اینکه تا ته داد تو.
سولمازخوششش اومده بود چون سبک بود راحت بالا پایین می پرید و سینه هاش چرخ می خورد ومنو حشری تر می کرد گفتم خاله خسته شدی بگو گفت الهی قربونت برم بیا عزیرم بپر رو خاله. منم دیگه کیرمو در نیاوردم همون طور که روم بود خوابوندمش زمین لنگاش رفت بالا یه فشاری دادم شمسی یه اویی گفت که همون جا می خواستم ابمو بریزم گفتم خاله جون خوب کشدیا دیدی گفتم نترس گفت اخ خاله قربون اون کیرت دوسه تا بزن که دارم میام چند تایی کیرم تو کوسش کوبوندم اونم با کیف تموم ارضاشد منم همون طور تلمبه میزدم سولماز دستشو اورد جلو که یعنی بسه مادر زنم دهنش باز مونده بود می دونست که شرط رو باخته حرفی نمی زد من تو کوس شمسی تلمبه می زدم فاطی هم ما رو نیگا میکرد چوچوله کوسش رو می مالید باز حشری شده بود اومد جلو کیرمو ازتو شمسی بیرون کشید گفت نوبت منه مادر زنم گفت داماد پر تلاشم بسه دیگه باختی لجم گرفت با چنان حرصی کردم تو کوس فاطی که اون گفت کوست اتیش بگیره ابجی جر خوردم.اب من خیال اومدن نداشت یه کم خسته شده بودم ولی کیرم حسابی سیخ بود گفتم فاطی از کون بکنمت گفت نه قربونت همون کوسم تا یک ماه بزور جمع بشه. به مادر زن گفتم کونتو چرب کردی گفت بزار برسه اونجا تو همون بدون چرب کردن بکن تو کونم گفتم می کنمتا ؟گفت باشه تو حالا فاطی رو سیر کن به فاطی چشمکی زدم یعنی کوبیدم تو یه جیغ بلند بکش اونم پاهاشو کامل باز کرد چنان تو کوسش کوبیدم که خودم شک کردم الکی هوار کشید با واقعا دردش گرفت از زیرم فرار کرد و شروع به مالیدن کوسش کرد
سولماز هم دیگه طرف من نیا مد با دست رو باسن مادر زنم زدم تعجب کردم چطور تا الان شورتشو در نیاورده اونم دید که شرطشو باخته گفت بیا کیر خر تو کوس ابجیی هام و مامان تو که زد وبند کردین.منم به شوخی گفتم حالا چیه همش از کیر خر مایه می زاری خیلی خوشت میاد؟ اونم منظورمو فهمید وساکت شد سولماز که حالش بجا بود گفت ابجی قمبل کن باید سه بار داماد جون کونتو جر بده مادر زنم باز کم نیاورد گفت باشه اون همون یه بار تونست من بیست بار بهش میدم فاطی حالش خوب شده بود با دست رو باسن ابجیش زد وگفت کم قپی بیا یه تفی انداخت رو سوراخ کونشو کیر منو گرفت گذاشت توش وبا یه دست منو هول داد روش مادر خانمم گویا اماده بود تمام کیر منو تا ته کشید تو کونش همه مون تعجب کردیم فاطی گفت وا ابجی خدا خفت نکنه چه جور کشیدیش اونم گفت شما الکی نکشیدین که من ببازم کم کم داشت باورم میشد که یه دفعه سولماز یه خیار سالادی پیدا کرد گفت بله خانوم بایدم بتونه ازکییه خودشو با خیار گشاد می کنه همه مون خند ه مون گرفت کیرمو کشیدم بیرون اونا فکر کردن جا زدم خوابیدم زمین به مادر زنم گفتم بیا روش کیرمو از زیر گذاشتم تو کونش به فاطی گفتم خیارو بکن تو کوسش مادر زنم خواست در بره گرفتم از زیر شکمش تا ته کردم تو کونش فاطی خیار رو کرد تو کوسش ماد رزنم داد می زاد نامردا دارم جر می خورم سولماز که با این صحنه خودشو ارضا کرد گفت نا مرد تویی یا ما که می خواستی کلک بزنی حالا خیار رو با کیر داماد باید با هم بکشی.
من گفتم من که نامردی نکردم شمارم که مرد نیستین وهمه مون خندیدیم ابم داشت می امد باخودم گفتم با این کون گشاد مادرزن کمر واسم نمی مونه برا همین گفتم خاله های جیگر من یه چیز میگم نه نگین گفتند چیه ؟گفتم بیاین صلح کنیم اونا که فهمیدند جریان از چه قراره گفتند باشه ما کوتاه میایم به مادرزن گفتم قبولی گفت باشه ولی شرط داره. خندیدیم سولماز گفت ابجی خیلی سرتقی باز شرط می ذاری مادر زنم گفت چیزی نیست تو گوش دامادجونم می گم تو گوشم گفت منو از کوس بکن هولش دادم جلو گفتم در نیاری همون طور قمبل کن اونم قمبل کرد کیرمو ازتو کونش گذاشتم تو کوسش ومحکم تلمبه می زدم چنان صدای با حالی میداد که سولماز و فاطی خودشون رو ارضا کردن و جیغ و داد می کردن منم با فشار تمام خالی شدم تو مادر زنم اونم چنان هواری کشید که انگار تا حالا ارضا نشده بود همه مون بی حال افتادیم بعد از کمی چهار نفری رفتیم حموم اونجا باشوخی وخنده همدیگر رو شستیم همگی اومدیم شهر شمسی وفاطی رو خونشون پیاده کردیم اونا ازمون تشکر کردند و قول یه بار دیگرو گرفتند. مادر زن عزیزمو بردم خونمون تا یه هفته ای بمونه.پایان