داستان به چند روز پيش بر ميگرده عموي من يه منزل مسكوني داره كه اونو اجاره ميده به دانشجويان كه قشر بسيار محترمي هستند، از دار دنيا فقط يه دختر يه ساله داره كه من واسش ميميرم و اكثر روزها هم به خواطر دختر عموي كوچولوم خونشونم البته اينو عرض كنم كه زن عموي بنده ، خالم ميشه و يهو فكر بدي به سرتون نزنه
چند روز پيش عموم بهم گفت كه بريم منزلي كه اجاره داده مثل اينكه واسه كولر جان يه اتفاقي افتاده و بايد پوشالاش رو هم عوض كنه
وقتي به در خونه رسيديم عموم زنگ زد و يهو از پشت اف اف يكي با صداي بسيار نازي گفت بله ، من بسيار از اين صدا خوشم اومد چون صدا مربوط به يه جنس مخالف كه من واسش ميميرم بود بعد از اين كه عموم خودشو معرفي كرد خانوم خانوما دررو باز كرد، من به اتفاق عمو جان وارد خانه شديم كه يهو يه مردي بلند قد و اخمو جلو اومد و شروع كرد به احوالپرسي با عموم من هم از فرصت استفاده كردمو يه ديد كوچولويي به اطراف از جمله اشپزخانه انداختم چيز زيادي معلوم نبود كه يهو يكي از اين ور اشپزخانه رفت به اون طرف يه موجود واقعا زيبا با اينكه اونو يه لحظه ديدم ولي واقعا از اون جيگرا بود يهو متوجه شدم مرده داره باهام احوالپرسي ميكنه كه سريع رومو به طرفش برگردوندم
بعد با عمو به طرف كولر رفتيم و شروع به باز كردن دريچه ها كرديم من از هر فرصتي براي ديد زدن اشپزخونه استفاده ميكردم
ولي چيز زيادي نميديدم حدود يه ربع شد كه داشتيم با كولر ور ميرفتيم كه يهو در اشپزخانه باز شد و ديدم يه دختر حدودا 25 ،26 ساله ازش اومد بيرون و داره با يه سيني پر از شربت به طرف ما مياد با اينكه چادر پوشيده بود ولي سينه ها معلوم بودن من كه نميخواستم نگاه كنم ولي اقا شيطونه كه خيلي كارش درسته مگه ميذاشت نگاه نكنم وقتي كاملا نزديك رسيد رو به عموم كردو گفت سلام اقاي كياني ، شرمنده كه هميشه بايد مزاحمتون بشيم ، يهو از كار افتاد ، اقا مجيد ( كه فهميدم اسم مرده است ) اصلا به اين فكرا نيستن ،اينه كه مزاحم شما شديم
من هم تو دلم گفتم اخي جيگرتو بخورم خودم واست درستش ميكنم
كه يهو عموم جواب داد چيزيش نيست فقط تسمه اش پاره شده
كه الان ميره ميگيره و پوشالهاش رو هم كه عوض كنه ديگه حالا حالا ها كار ميكنه من تو دلم گفتم عزيزم شربتو بده بخوريم كه يهو رو به من كردو گفت سلام حال شما خوبه پسر اقاي كياني هستين بفرمايين شربت كه من فقط گفتم مرسي و شربتو برداشتم
و يكي هم عموم برداشت بعد عموم به من گفت كه تا پيچ زير كولر رو باز ميكني تا ابها خالي بشه من تسمه ميخرم و ميام
من هم شروع به كار شدم
كولر پشت پنجره ، رو به روي تلويزيون قرار داشت اقا مجيد كه با همه سر جنگ داشتن اصلا مثل اينكه توي اين دنيا نبودن و اقا داشتن تكرار فيلم نرگس رو ميديدن دختره كه هنوز اسمشو نميدونستم به طرف مجيد رفت وگفت داداشي ميخوري ، كه اقا مجيد فرمودن نه ايدا ممنون(فهميدم اسم دختره ايداست و خواهر و برادرن)
من هم كه ديگه كارم تمام شده بود و ميخواستم يه سركي هم بكشم
يه يا الله بلند گفتم و وارد اتاق شدم كه ديدم مجيد از جاش بلند شد و تعارف كرد و من هم رفتم و شروع به ديدن فيلم كرديم كه از شانس بد من ديگه داشت تموم ميشد و شروع به صحبت كرديم
ابتدا شروع به معرفي خودم كردم و گفتم كه تو دانشگاه ازاد ميبد
(پاريس كوچولو) در رشته كامپيوتر مشغول به درس خواندن هستم كه يهو گفت چه جالب كه اونها هم هر دو در رشته زبان انگليسي در دانشگاه ازاد ميبد مشغول به تحصيل هستن گفتم ترم تابستان گرفتيد كه گفت اره كه يهو ايدا خانم هم به جمع ما ملحق شدن در اين حين فرمودند شما كامپييوتر ميخونين كه بنده با كمال ميل فرمودم بله گفت چه شانسي در به در دنبال يه (مهندس) ميگشتيم اخه مودمم از كار افتاده و نميتونم به اينترنت وصل بشم ميتونين واسم درستش كنيد
من هم گفتم اگه بتونم چشم
كه يهو ايدا خانوم از جاش بلند شد و به اطاق روبه رو اشاره كرد و من هم از جام بلند شدم و به طرف اطاق حركت كردم بعد از روشن كردن كامپيوتر چون ديدم با اسم كاربري ايداست فهميدم كه بيشتر ايدا با كامپييوتر ورميره و شروع كردم درايور مودم رو
دوباره نصب كردن كه يهو يه فكري به مغزم رسيد و شروع كردم
به گشتن در درايوها كه يهو به پوشه اويزون رسيدم وقتي پوشه رو باز كردم ديدم 94 داستان از سايت اويزون اونجاست باورم نميشد كه يهو ديدم ايدا با مجيد وارد اطاق شدند من هم خيلي خونسرد پوشه رو بستم كه ايدا گفت اميدي هست و من هم شروع به تست كردن مودم شدم و گفتم تمام شد در بست در اختيار شما كه مجيد گفت من وقتي پشت كامپييوتر ميشينم سرم به شدت درد ميگيره و ايدا با كامپيوتر كار ميكنه من هم فهميدم كه دانلود ها كار ايدا خانومه كه يهو زنگ خونه به صدا درومد مثل اينكه عموم برگشته بود ، مجيد گفت من در رو باز ميكنم
و رفت كه درو باز كنه و من و ايدا خانومو تنها گذاشت ايدا رو به من كردو گفت شما هم با اينترنت كار ميكنيد
منم كه تازه نگام به پاهاش افتاده بود باورم نميشد يه دختر اينقدر پاهاش خوشكل باشه يه لاك صورتي كم رنگ به ناخن هاي پاش زده بود نمي خواستم زياد به پاهاش نگاه كنم ولي اقا شيطونه كه خيلي كارش درسته نمي گذاشت
چون ميدونستم اهل داستان خوندنه و اونم از نوع سكسي ، گفتم اگه يه روز كافي نت نرم ديوونه ميشم ، گفت بيشتر روي چه موضوعاتي كار ميكنيد ، گفتم زياد روي موضوع خاصي متمركز نميشم ، چت ، موزيك،وبلاگ،
ولي بيشتر داستان هاي اينترنتي رو ميخونم كه يهو جا خورد فكر كنم فهميد داستان هاي رو كامپيوترشو ديدم
يه نگاه به بيرون اطاق انداخت و بعد پرسيد بيشتر موضوع داستان هاتون چيه منم كه منظورشو فهميدم
گفتم از همو نهايي كه روي كامپيوترتان هست بيچاره رنگ صورتش قرمز شد ، كه عموم داد زد ايليا بيا منم ادرس ميلمو روي كاغذ نوشتم و گفتم ايدا خانوم اگه دوباره كامپيوترتون مشكل پيدا كرد اين ايدي منه و رفتم پيش عموم بعد از اينكه كارمون تموم شد توي راه از عموم پرسدم عمو اين دو تا زن و شوهرن كه عموم جواب داد نه مثل اينكه خواهر و برادرن ، بازم دوباره اقا شيطونه اومد سراغم يه چند روزي از اين ماجرا گذشت منم ديگه داشتم ايدا رو فراموش ميكردم ، يه روز تو كافي نت offهامو چك ميكردم كه يهو يه ديدم يه ايدي جديدي به نام ayda_ ….واسم آف گذاشته بود كه يهو ياد ايدا افتادم وقتي آفو خوندم نوشته بود
***** اي كاش قلب ادمها در چهره هاشون بود
اين قدر ميخواستم جاي ما دخترا باشي تا ببينم ميتوني يه روز زندگي كني ، هر كي ميبيندت ميخواد ازت سوء استفاده كنه با همه نميتوني حرف بزني اگه يكم پا هات بلغزه ميگن اين دختره ديگه به درد نمي خوره ، اگه تلفن زنگ بزنه و كسي حرف نزنه ميگن حتما با تو كار داشت چطور شما پسرا هر كاري ميكنيد باهر كي بيرون ميريد اگه يه شب هم خونه نياين هيچ كس ككش هم نميگزه بابا ما هم دل داريم واسه همينه كه بهترين تفريحمون چت كردنه و داستان خوندن حالا فهميدي چرا اون داستان ها رو دانلود كرده بودم *****
يه كم كه فكر كردم ديدم عين حقيقته ما پسرا بايد به پسر بودنمون افتخار كنيم
واسش نوشتم ايدا جان شما درست ميگين اينايي كه ميگينو همه قبول دارن شايد 99 درصد از اينا مربوط به ما پسرا باشه اگه يواشكي داستان هاتونو ديدم معذرت ميخواهم و شماره موبايلم رو نوشتم و نوشتم هر كجا نياز به يه دوست داشتين در خدمتم
يه چند ساعت گذشت موبايلم شروع به زنگ زدن كرد وقتي جواب دادم ديدم صداي يه دختره گفتم شما گفت به همين زودي منو فراموش كردي مگه نميخواستي با من دوست بشي چون مامانم نزديكم بود از خونه رفتم بيرون و گفتم ايدا خانوم شماييد گفت نكنه منتظر كسي ديگه هستي گفتم كي بهتر از شما گفت ادرسو كه بلدي بيا كارت دارم ديگه دوست شدنم اين سختي ها رو داره ، گفتم اي به چشم و راه افتادم وقتي رسيدم و شروع كردم به زنگ زدن يه چند دقيقه اي گذشت كسي در رو باز نكرد دوباره زنگ زدم بازم كسي درو باز نكرد فهميدم سر كاريه ؛ گفتم چي فكر ميكرديمو چي شد به قول محسن يگانه كه خيلي كارش درسته
( تو پادگانه جفت چشات كه جفت پا زدم بي معرفت) و سرمو بر گردوندم كه برم يهو ديدم جلوي روم ايستاده و داره ميخنده گفت يه جفت پا بزن ببينم و در رو باز كرد و گفت بفرماييد داخل منم داخل شدم و ايدا درو بست گفتم ايدا خانوم فكر كردم سر كاريه كه روشو كرد به طرفمو گفت اين شماهاييد كه همه رو سر كار ميذارين فهميدم از پسرا خيلي شاكيه گفتم ميشه بگين چرا اين قدر نسبت به پسرا شاكي هستيد گفت برو بشين تا واست بگم من هم نشستم اونم همون جوري با مانتو و روسري كنارم نشست گفت چند تا از داستان هاي آويزون رو خوندي گفتم تقريبا همشو گفت فكر ميكني چند تاش راسته گفتم اونش ديگه با خداست گفت چند تاش نوشته بود بعد از كار كردن رو مخ دختره…،اخرش طرف خر شد….،چون ديدم قبول نميكنه به زور متوسل شدم…،وقتي تو چت بفهمن دختري سريع شماره تلفن ميدن ..، شما پسرا ما رو چي تصور كردين يه ..
كه ديگه ادامه نداد
منم كه ديدم اوضاع قمر در عقربه گفتم ببينين ايدا خانوم همه كه مثل هم نيستن ، گفت همه مثل هم نيستن خود تو واسه چي اينجايي
منم گفتم خودتون گفتين كه باهام كار دارين ، گفت درسته ميخواستم يه كم باهات حرف بزنم ، گفتم ميشه بگيد راجع به چه موضوعي
گفت به نظر تو من چجور دختري هستم منم گفتم يه دختره معمولي مثل دختراي ديگه چطور مگه گفت من قبلا ازدواج كردم و ازدواجم يه سال بيشتر طول نكشيد گفت شوهرم يه انسان بي احساس معتاد بود يه روز كه با چند تا از دوستاش تو خونه مشغول كشيدن زهر ماري بودن يكي از دوستاش بهش گفت كه اگه اونها رو با زنش كه من باشم يه روز تو خونه تنها بزاره حاضرن زهر ماري يه هفتشو تامين كنند كه شوهرش با كمال خونسردي گفت بايد ترياك دو هفتشو تامين كنند و داشتن سر مدت زمانش بحث ميكردن كه اون از خونه اومده بيرون و توسط پدر و مادرش و برادرش طلاقش رو گرفته و براي اينكه از اين فكر بياد بيرون شروع به ادامه تحصيل كرده يه كم اشك از چشاش جاري شد
و دستاشو گرفت روي صورتش و ديدم ارام داره گريه ميكنه فهميدم كارش اين بوده كه ميخواسته با من دردودل كنه منم بلند شدم و رفتم نزديكش نشستم و گفتم هر چه ميخواد بشه،بشه يهو اروم گرفتمش تو بغل كه يهو به خودش اومد فكر كرد كه ميخوام بهش تجاوزكنم و تقلا كرد از دستام فرار كنه كه بهش گفتم نترس كارت ندارم اين قدر بي وجدان نيستم كه از ضعف ديگري سوء استفاده كنم سرمو گذاشتم رو شونش گفتم ميفهمم چه حسي داري ولي دختر دنيا كه به اخر نرسيده هم خوشكلي و هم مهربون خيلي ها حاضرن به خواطرت سر بشكونن يكيشم من اگه گفتم ميخوام باهات دوست بشم نمي خواستم ازت سوء استفاده كنم ميتوني امتحانم كني از حالا هم هر كاري داشتي ميتوني روم حساب كني و از جام بلند شدم و به طرف در حركت كردم تا دستگيره رو گرفتم تا درو باز كنم گفت ، گفتي ميتونم روت حساب كنم گفتم اره گفت مثل پريا و الهام يهو فهميدم ادرس ميلي كه بهش دادم ادرس ميلي است كه من داستان پريا و الهامو واسه سايت اويزون فرستادم گفتم بابا تو ديگه كي هستي و برگشتم و دوباره بغلش كردم اين بار خودش دستاشو دور سرم حلقه كرد گفتم مجيد كجاست گفت تا 5 كلاس داره و شروع كردم به گرفتن لب ازش و ايدا هم ميخنديد گفتم چرا ميخندي گفت فكر كنم داستان بعدي داستان ماست گفتم حتما و شروع كردم به خوردن گوشاش يه كم گازم ميگرفتم ، گفت اجازه بده لباسم رو بيرون بيارم
و شروع به دراوردن لباساش كرد و من هم تماشا ميكردم رو سري رو خودم باز كردم موهاي بلند مشكي مانتورو كه از تنش بيرون اورد يه دختر خوشكل كمر باريك با سينه هاي نسبتا بزرگ با يه تاپ زرشكي كه قسمت بالايي رو با نخ بسته بود من به پشت سرش رفتم موهاشو گرفتم و شروع به بازي كردن با اونها شدم گفتم برو يه شونه بيار يكم تعجب كرد ، گفتم برو ديگه كه رفت يه شونه اورد
منم ايدا رو رو مبل نشوندم و سرشو گذاشتم روي پام و شروع به شونه كردن موهاش شدم كمكم ديدم داره خيلي از اين كارم خوشش مياد بعد شروع به ليس زدن صورتش كردم هي ميگفت نكن تو رو خدا قل قلكم ميشه دستم رو از تاپ به داخل فرو كردم به سوتين كه رسيدم شروع به ماليدن سينه ها كردم ديدم رنگش داره كم كم تيره ميشه يكي از سينه ها رو گرفتم و از سوتين بيرون اوردم تاپ رو هم بيرون اوردن و شروع به مكيدن شديد سينه سمت راستش شدم كه يهو از جا پريد و گفت چه خبرته ، منم كه تو حال خودم نبودم شروع به مكيدن اون يكي سينه شدم ايدا هي خودشو به طرف عقب ميكشيد منم بيشتر مك ميزدم بيخود نيست كه نوزادها اين جور سينه ماماناشونو ميمكن بعد به سراغ ناف رفتم و شروع به مكيدن كردم در حين مكيدن گاز هم ميگرفتم كه ايدا از اين كارم خيلي خوشش اومده بود و بعد شروع به ليس زدن شكمش كردم به پشت خوابوندمش و شروع به ماساژ دادن پشتش كردم از اين كارم هم خيلي خوشش اومد بعد اونو بر گردوندم و شروع به بيرون اوردن شلوارش شدم كردم سرشو برگردوند مثل اينكه خجالت ميكشيد شلوارشو تا زانوهاش پايين كشيدم يه شورت زرشكي پاش بود وقتي دستمو رو شرتش گذاشتم يه تكوني خورد منم شورتشو از پاش اروم اروم بيرون اوردم يه كس كوچيك پر از مو من واسه موهاش ميمردم و شروع به ليس زدن كس ايدا كردم با هر ليس من صداش بلند تر ميشد نميدونم چقدر اين كسو ليس ميزدم و گاز ميگرفتم كه يهو ايدا گفت اگه يه كم ديگه ليس بزني خودمو خيس ميكنم و من هم بلند شدم و شروع به ماليدن سوراخ كون ايدا كردم كه ايدا گفت به اين يكي دست نزن منم بيخيال شدم حالا ديگه نوبت ايدا بود خودش اينو فهميد بلند شد اول لباسم رو بيرون اورد و شروع به بيرون اوردن شلوارم كرد شلوارم كه بيرون اومد كيرم از زير شرتم پيدا شد كه يهو سريع ايدا شورتم رو پايين كشيد همين كه كيرمو ديد يه كم جا خورد گفت پسر بيا بي خيال شيم سايزش به من نميخوره من هم گفتم هر جور راحتي كه گفت حالا يه كاريش ميكنيم و با دستش كيرمو گرفت گفت حتما الان ميخواهي واست ساك بزنم گفتم هر جور راحتي اگه بزني ممنون ميشم كه ايدا سر كيرمو كرد تو دهنش
و يواش شروع به ساك زدن كرد نميدونيد چقدر حال ميداد يه چند دقيقه كه گذشت ديدم سرعتش دو برابر شد يهو كيرمو از دهنش بيرون اوردو گفت همشو بكن تو كسم سريع منم ايدا رو رو مبل خوابوندم و يه كم از اب دهنم رو به كيرم ماليدم و سر كيرمو گذاشتم جلوي كس ايدا و يه كم فشار دادم كه ايدا گفت يواش باشه
گفتم خودت گفتي سريع منم يواش يواش كيرمو وارد كس ايدا ميكردم هر چي بيشتر كيرم وارد ميشد كيرم بيشتر داغ ميشد
ايدا ديگه داشت صداش خيلي بلند ميشد منم شروع به عقب و جلو كردن كيرم كردمو يهو كيرم رو تا ته تو كس ايدا كردم كه ايدا يه اخ بلندي كشيدو گفت مرسي راحتم كردي و شروع به عقب جلو كردن كردم كس ايدا ديگه داشت كمكم گشاد ميشد منم تا ابم ميخواست بياد كيرمو بيرون مياوردم انگشت شصتمو روي سوراخ كون ايدا گذاشتم كه ايدا گفت مثل اينكه كونو خيلي دوست داري گفتم اره ولي اگه دردت مياد بيخيال گفت اگه يواش بكني و تا ته نكني يه كاري واست ميكنم منم گفتم مرسي و شروع كردم سوراخ كونشو با انگشت كوچيكم باز كردن بعد ديدم ايدا هم داره حال ميكنه سرعت انگشتمو زياد كردم ايدا گفت بكن ديگه منم كيرمو گذاشتم روي سوراخ كون ايدا واقعا سر كيرم براي ورود به اون سوراخ تنگ خيلي كلفت بود فشارمو زياد كردم يه كم از سر كيرم وارد كون ايدا شد ايدا سريع خودشو عقب كشيد و سر كيرم از كون ايدا بيرون اومد گفت پسر خيلي درد داره ها منم گفتم اولش يه كم درد داره بعد خوب ميشه و دوباره كارمو تكرار كردم اينبار تا نصف كيرم داخل كون ايدا شد كه ايدا دستشو اورد و كيرمو گرفت تا بيشتر وارد كونش نشه چون واقعا درد ميكشيد گفتم ايدا اگه ميخواي راحت بشي بزار باقي كيرمو سريع وارد كنم گفت مطمئني گفتم اجازه بده و با يك فشار كيرمو تا ته تو كون ايدا كردم كه از جا پريد ولي سريع واسش عادي شد حدود 2 دقيقه اصلا كيرمو تكون ندادم تا بعد شروع به عقب و جلو كردن كيرم كردم چون كون ايدا واقعا تنگ بود چيزي حدود 5 دقيقه طول كشيد كه ديدم دارم منفجر ميشم گفتم ايدا ابمو چيكار كنم گفت همشو بريز تو كونم كه يهو ابم اومد و ايدا سريع پاهاشو جمع كرد من كيرمو از كون ايدا بيرون اوردم و حدود نيم ساعت تو بغلش خوابيدم
——————————-
فرستنده : eiliya_kiyani246