سلام من شیرینم.خاطره ای که میخوام بگم مال 4 سال پیشه…
***
من از اول 13 سالگی عاشق سکس شدم چون اون زمان اتفاقی تو سیستم داداشم فیلم سوپر دیدم و همیشه نگاه میکردم و خود ارضایی میکردم از همون موقع هم با پسرا دوست میشدم ولی تا حد معمولی نه اینکه سکس داشته باشم 17 ساله بودم که با بهنام آشنا شدم پسر خوش تیپ و خوش اخلاقی بود خیلی هم خوب حرف میزد با هم دوست بودیم ولی من خیلی دوستش داشتم یه روز که باهم بیرون بودیم سرم رو شونه بود که بهش گفتم خیلی دوستت دارم اونم نازم کرد گفت منم عاشقتم نفسم تو چشماش نگاه کردم گریه ام گرفته بود اون هم لباشو گذاشت رو لبم و یه بوس طولانی کرد لبامو سرمو بردم تو بغلش و گردنش یه بوس کوچولو کردم گفت شیرین جونم دلبری نکن میخورمت ها بیشتر بهش چسبیدم بلند خندید کنار گوشم الام که یادم میاد دلم براش تنگ میشه من عاشقشم و خنده هاش زندگی منه گفت پاشو هانی که دیگه تحمل ندارم اگه میخواین بگین تو که اسمت شیرینه چرا دروغ گفتی بگم که بهنام عادت داره بهم میگه هانی ینی عسلم اون روز منو برد خونه مون چند وقت گذشت دیگه داشتیم تو تب و تاب هم میسوختیم
تولد بهنام بود قرار بود تو خونه مجردیش تولد بگیره تصمیم گرفتم کلی به خودم برسم و خوشگل کنم یه لباس خردلی مشکی انتخاب کردن صبح رفتم حموم و همه جامو اپلیدی کردم موهامو باز گذاشتم قدم بلنده پوستم سبزه معمولی ام سینه هام اون موقع 70 یا 75 بود فک کنم باسن معمولی ینی زیاد بزرگ نیست خوبه لباسم و پوشیدم با یک جوراب شلواری مشکی نازک کفش پاشنه بلند مشکی با کیف ستش ساعت هفت رسیدم خونه بهنام . بهنام و خواهرش خونه بودن فقط بقیه 8 به بعد میومدن وقتی رسیدم شال و مانتوم رو در آوردم بهنام با اون چشمای شیطونش داشت منو میخورد بغلم کرد و لبامو بوسید داشت دنبال کادوش میگشت که گفتم نگرد پیداش نمیکنی جشن شروع شد وسطای جشن با دوستم الهام که دوست دختر دوست بهنامه هماهنگ کردم که بهم زنگ بزنه بعد هم وانمود کردم که بابام زنگ زده مامانم حالش خوب نیست باید برم بهنام هم باور کرد منم رفتم از در بیرون
همون موقع الهام برق رو قطع کرد منم به دوست بهنام گفته بودم یه کادوی خیلی بزرگ آماده کنه که اندازه من باشه و همون لحظه اونم کادو رو از تو ماشین آورد جای کادوها گذاشت منم رفتم توش و درش رو بستم الهام دوباره برق رو وصل کرد جشن شروع شد موقع باز کردن کادو ها شد بهنام بهم اس ام اس دادم جات خیلی خالیه کاش بودی خودت کادو رو بهم میدادی. وقتی رسید به کادوی بزرگ پرسید این از طرف کیه هیچ کس جواب نداد دوست بهنام گفت باز کن ببین مال کیه منم خودمو آماده کردم همین که در کادو رو باز کرد وایستم وقتی منو دید از تعجب چشماش گرد شد خیلی باحال شده بود خندیدم و گفتم چیه کادو زشته نمیخوایش اونم گفت من عاشق این کادوی خوشمزه هستم بعد هم دستاشو باز کرد منم پریدم تو بغلش و لبامو گذاشتم رو لباش نزدیک پنج دقیقه بقیه دست میزد و هورا میکشیم ماهم با ولع در حال لب گرفتن بودیم در همون حال منو بغل کرد از تو جعبه آورد بیرون منم پر رو بازی کردم و همون جوری تو بغلش موندم بهش گفتم حالا کادو اصلی رو میخوای گفت از این کادو بهتر وجود نداره حالا عشقم باز چه خوابی دیدی برام منم گفتم کادو تو بردار و با چشم به وسط سینه هام اشاره کردم اونم با تعجب گفت الان بردارم گفتم آره بردار دستشو برد که برداره الهام گفت بهنااااام اینجا که جاش نیست بهنامم گفت منحرف دارم کارو مو بر میدارم اونم گفت خوب اون که تا صبح مال تو چرا عجله داری
بهنام تعجب کرد گفتم اگه اجاره بدی میخوام مزاحم امشبت باشم بهنام دوباره لبامو بوسید و دستشو برد وسط سینه هام و حلقه ای که اونجا گذاشته بودم برداشت با تعجب داشت به حلقه نگاه میکرد که تو گوشش گفتم با من ازدواج میکنی ? از تعجب چشماش اندازه هلو شده بود دوباره تو گوشش گفت اگه جوابت مثبته همین الان منو ببر تو اتاقت چشماش برق میزد همه داشتن ما رو نگاه میکردم حلقه رو از دستش گرفتم و کردم تو انگشتش همه دوباره دست زدن و هورا کشیدن بهنام من بیشتر فشار داد و بلند شد و به سمت اتاق خواب رفت که بقیه جلوشو گرفتن و قرار گذاشتن بعد خوش گذرونم رقص و پایکوبی بعدا که رفتن ما به کارمان برسیم تا آخر شب ت. بغلش رقصیدم حتی یه لحظه هم ازش جدا نشدم وقتی همه رفتن با هم رفتیم تو اتاق منو رو تخت گذاشت و کفشامو در آورد از سر انگشتام پاهامو بوسید و اومد به سمت رون هام همینطوری میبوسید و دست میکشید به تاج تخت تکیه دادم و بهنام جوراب شلواری مو در آورد اومد به سمتم لبامو بوسید شاید 6 دقیقه فقط لبامو خورد منم که داشتم لباشو قورت میدادم بعد صورتم و بوسید و گوشمو و همینطور گردنمو دیگه صدام در اومده بود آه و ناله هام ریز میکردم سر شونه هامو بوسید و لیسید مو هامو تو دستاش نوازش میکرد لباسم و از سر شونه هام داد پایین بعد هم من پشتم و بهش کردم و اون زیپ لباسم و باز کرد و لباسم و در آورد حالا با یه دست شورت و سوتین خردلی تو بغلش بودم
بهنام هنوز لباس تنش بود دستمو سمت دکمه هاش بردم و اونارو تند تند باز کردم و لباسشو در آوردم بعد هم کمربندشو باز کردم و شلوار شو کشیدم پایین حالا اونم فقط شورت داشت دراز کشیدم و اونو به سمت خودم کشیدم اومد روم لبامو تو لباش گرفته بود و مک میزد اینقدر محکم مک میزد که منو دیوونه کرده بود گردنمو گوشمو مک مزد کم کم رسید به سینه هام رو سینه هام و بوسید و لیسید تنم داغ داغ بود و اون از من بدتر کیرشو رو کسم حس میکردم بزرگ و سفت شده بود قبل اینکه سوتینمو باز کنه گفت مطمئن شیرین ? اگه بخوای همین الان دیگه ادامه ندم منم انتخابمو کرده بودم من عاشقش بودم خودمو متعلق به اون میدونستم بهش گفتم من متعلق به توام اونم گفت قربونت بشم اگه درد تواند از همین الان ببخشید نفسم گفتم قبوله بعد اون بهنام سوتینمو باز کرد با لذت سینه هامو میبوسید لب شو گذاشت رو نک سینم اولین لیس رو که زد آه بلند و پر شهوتی کشیدم گفت جوووون لذت ببر عشقم سینه هامو میخورد و گاهی هم گاز میگرفت اوووف دیگه تحمل نداشتم آب کسم راه افتاده بود دستشو برد از رو شرت کسم و مالید وقتی فهمید شورتم خیس شده گفت عزیزم دیگه کارت تمومه سرشو برد پایین و بالا ی کسم و بوس کرد شورتم و با دندوناش کشید و با کمک دستش درآورد
زبون شو کشید رو کسم و من این دفه یه آه مثل جیغ کشیدم لباشو گذاشت رو کوسم و مک میزد دیگه داشتم جیغ میکشیم دستام تو مو های بهنام بود و سرشو فشار میدادم نزدیک ارضا شدن بودم بهنام و به زور کشیدم رو خودم لباش آب کسی شده بود ولی من ازش لب گرفتم و اونو چرخوندم و خودم رفتم روش نشستم شروع کردم به خوردن گو شا و گردنش صدای آه گفتنای اون نو شهوتی تر میکرد سینه هاش رو خوردم و رفتم پایین شورت شو در آوردم و چی دیدم یه کیر خوشگل با سر گرد بزرگ قدش تقریبا 18 بود قطرش نمیدونم چند ولی خوب بود به نظرم کلفت بود تا حالا کیر ندیده بودم اول کیرشو بوس کردم سرشو یه مک محکم زدم که یه آه بلند گفت لذت میبرم از آه کشیدنش با لذت براش ساک زدم حدود ده دقیقه که گفت آبم داره میاد و کیرش و از دهنم کشید بیرون یکم صبر کرد و دوباره اومد روی من لبامو میخورد کیرش و گذاشته بود رو کسم و میمالید سینه هام تو دستاش بود و سرشو لیس میزد من دیگه تحمل نداشتم گفتم بهنام بکن منو . منو پاره کن بهنام کیرشو گذاشت رو کسم خودم پاهامو باز تر کردم که راحت باشه یکم فشار داد اولش راحت بود ولی وقتی یکم رفت دردم شروع شد یه آه با درد کشیدم گفت جونم نفسم آروم باش یکم دیگه فشار داد که داد زدم آیییی بهناااام آخ میخواست بکشه عقب که گفتم نه ادامه بده محکم اینکارو بکن زود دردش تموم بشه
این دفه محکم فشار داد قشنگ نصف بیشتر کیرش رفت داخل جیغ کشیدم و گریه کردم ولی بهنام و محکم بغل کردم و اونم همه کیرشو کرد توش یواش یواش جلو و عقب میکرد و کم کم دردم تموم شد دیگه داشتم لذت میبرم آه و ناله میکردم و به بهنام میگفتم جوون عشقم تندتر آه منو بکن جوون آه پاره ام کن میخوام تا ابد تو بغلت باشم دیگه با تمام سرعت میکرد من داشتم ارضا میشدم اونم همین طور اینقدر لذت میبرم که جیغ کشیدم و ارضا شدم و بهنامم ارضا شد ومن داغی آبشو تا ته وجودم حس کردم تو بغلم افتاد و کنار گوشم نفس میکشید منم موهاشو نوازش کردم بعد چند دقیقه دستمو بردم رو کسم که ببینم چقدر خونی شده که اصلا خونی نشده بود به بانام گفتم بهنام خون نیومد بهنام گفت خوب شاید حلقوی تعجب کردم گفتم ینی چی نمیشه اینجوری بهنام منو بغل کرد گفت فردا میبرمت دکتر نگران نباش اونشب با عشق ت بغلش خوابیدم صبح هم با هم رفتیم دکتر دکترم گفت حلقویه منم کلی تعجب کردم چون همیشه فانتزی داشتم که خون میاد و اینا اون اولین سکس عاشقانه من بود…
نوشته: شیرین