پادگان جهنمی

سلام دوستان .

بعد‌از سختی ‌های‌اموزشی و مرخصی وارد اون پادگان جهنمی شدم خیلی دلم گرفته بود اولش منو فرستادن مهمانسرا جای خوبی بود یک ماه اونجا بودم تا که یکی از گروهبان های لر اونجا چند روزی بود که رفته بود تو نخ من من میدونستم دنبال چیه ولی بهش رو نمیدادم یه بار موقع حموم کردن ازم خواست برم پشتشوکیسه بکشم ولی من نرفتم تا که باهام لج افتاد وهر روز بهم‌گیر میداد و اذیتم میکرد مجبور شدم باهاش دعوا کنم بعد دعوا منو فرستادن گروهان سوم .اکثرشون ترک و شمالی بودن من تنها کورد اون گورهان بودم ارشد گروهان یه تخت بهم داد که پیش تخت بچه های شمال بود اکثر تختها چسپیده بهم بود من چند روزی بود که اونجا بودم تا اینکه پسر تخت پایینیه بهم یه شبوقتی خواستم برم بالا تختم به طور عمدی خودشو مالید بهم ومنم تا جایی که میتونستم یه مشت بهش زدم یکی اون یکی من که دیدم چند تا شمالی با هم ریختن سرم و از هر طرف خوردم و تورکها اومدن پشتم و درگیر شدن باهاشون بعدش منو‌بردن پیش خودشون تازه فهمیدن من اهل ارومیه هستم اکثرشون بچه تبریز بودن منم تقریبا ترکی بلدبودم حرف بزنم و تونستم باهاشون گرم بگیرم

 

اونها هم همشون دوتا دو تا تختاشون چسپونده بودن بهم و یه پسر به اسم یاشار که معلوم بود گندشون هست تخت کناریش خالی هست و یاشار اوایل خیلی لهم کم محلی میکرد و‌وقتی یلام‌میکردم جواب سلامم نمیداد ولی چون هم تختش بودم از ترس اون کسی جرات نداشت باهام درگیر بشه گاهی حس میکردم خیلی هوامو داره و نمیذاره کارای سخت رو بهم بدن ولی جلوی روم اصلا بروز نمیداد یه روز که رفته بودم حموم‌نصباتا خلوت بود دو نفر از بچه های شمال خواستن بیان سراغم در رو قفل کردم و پسره محکم دروفشار میداد که دیدم صدای درگیری میاد درو باز کردم دیدم یاشار هست با اونها درگیر شده و‌حالشونو گرفته من فقط شورت پام‌بود و خیس بودم یاشار ی نگاهی بهم انداخت و گفت بیرون منتظرتم زود تموم شو من زود حموم‌کردم و اومدم بیرون دیدم د ببرون حموم نشسته بهمگفت دیگه تنهایی موقع که حموم خلوته نیا حموم .خیلی حس خوبی به یاشار داشتم راستش زیاد از تورکها خوشم نمیومد ولی اونجا حس خوبی بهشون پیدا کردم مخصوصا یاشا مدتی گذشت و یه شب نصف شبی احساس کردم یکی از پشت داره بهم دست میزنه هیچ حرکتی نمیکردم فهمیدم یاشاره ولی تکون نخوردم ببینم چیکار میکنه الکی از رو‌پتو پاشو میمداخت روی باسنم یا گاهی مثلا خوابه دستاشو باز میکرد و دستش می افتاد رو باسنم ولی من تکون‌نمیخوردم برام جالب بود وقتی دید حرکتی نمیکنم جراتش زیاد شد و از رو‌پتو کاملا باسنمو‌گرفته بود تو بغلش خودمم‌نمیدونم چرا هیچ حرکتی نمیکردم اگه بکی دیگه بود احتمال زیاد پامیشدم دعوا میکردم یکم تو‌همون حالت موند که فهمیم میخواد پتومو بلند کنه یکمیشو بلندکرد و جزمای جلوشورو زیر شلواریم حس میکردم خواست بیاد جلوترکه یهو در سوله باز شد و نگهبانها میخواستن عوض بشن.

 

یاشار زود خودشو‌جمع کرد من تو همون حالت موندم تا فک‌نکنه بیدار بودم صبح ساعت ۶بود که بیدار شدیم همش حرکتهای دیشب یاشار توی ذهنم بود یاشار خیلی هیکلی تر ازمن بود همیشه هواموداشت و‌منم مطیعش بودم ولی هیچ‌وقت نمیذاشت من کاری بکنم و‌همیشه مسولیتم رو مینداخت‌گردن یکی دیگه شب بعد خاموشی منتظر بودم ببینم امشب چیکار میکنه چون تخت منو یاشار چسپیده بود به دیوار. و یاشار کنار دیوار بود و من رو اون یکی تخت و‌ اون دو‌نفر روی تخت کناریمون‌هم رفته بودن مرخصی برای همین‌مطما بودم یاشار بیکار نمیشینه هر کار کردم خوابم نمیبرد تقریبا دو ساعت گذشت و خبری نشد که حس کردم یه چیزی اروم رو ‌پتوم حرکت میکنه ی جوری شدم کم کم داشت جلو ‌میومد تا اونجایی که قشنگ از رو‌پتو‌ باسنم تو بغلش بود نفسم تند شده بود یاشار جراتش بیشتر شده بود دستش روی کمرم بود حس میکردم فهمیده بود که بیدارم از صدای نفسهام یاشار اروم‌ پتوی منو‌‌زد بالا و‌خیلی اروم و‌با احتیاط خودشو‌ بهم چسپوند برجستگی. جلوشو‌کاملا روی باسنم حس میکردم کاملا تو‌بغلش بودم و‌نفسهاش به گردنم میخورد یاشار چند بوسه روی گردنم زد بعد با صدای خیلی اروم در گوشم اسممو صدا زد هیچی نگفتم زیر شلوارمو یکم داد پایین و کیرشو چسپوند به باسنم خیلی داغ بود کیرش .کیرش کاملا رفته بود توی زیر شلوارم یاشار دوباره تو گوشم اروم اسممو صدا زد بازهیچی نگفتم گفت میدونم بیداری دوباره اسممو صدا زد اروم گفتم چیه گفت کمرتو بده بالا کمرمو یکم بلند کردم یاشار شورتم‌وبا زیر شلوارم کشید پایین اروم و پتو روانداخت رو جفتمون وبهم چسپید وکیرشو اروم کرد لای پامخیلی داغ بود کله‌کیرش وقتی به خایم خورد قل قلکم اومد کیرش خیلی بزرگه به نظرمیرسید دستشو از زیرگردمم رد کرد وسرموگذاشتم روی بازوش .

 

بازوش خیلی بزرگ‌بود با اینکه از همجنس بازی هیچ‌وقت خوشم نیومده بود ولی حس خوبی به یاشار‌داشتم یاشار خیلی با احتیاط کیرشو اروم لای پام حرکت میداد کیرشو از لایپام در اورد و با دست راستش دست راستمو ‌برد سمت کیرش و کیرشوگذاشت تو دستم . باورم نمیشد بخدا دستم راحت دور کیرش حلقه نمیشد اگه به زور فشار نمیدادم انگشتای دستم اصلا بهم نمیرسیدن کیرشو از دستم کشید بیرون ویکم وسط باسنم فشار اورد و مالید بعدکرد تو زیر شلوارش بهم گفت برگرد خجالت میکشیدم روبروش باشم با اکراه برگشتم انگشتشو روی صورتم کشید اروم گفت عشق کوردی منی تو تو چشماش نگاه نمیکردم لبشو گذاشت روی چشمامو وجفتشونو بوسید گفت دیگه بخواب خودمو ازش جدا کردمو و شورت و‌شلوارموکشیدم بالا و خوابیدم فرداش بعد ازاد باش میخواستن برن استخر توی پادگان همه اماده شدن من‌ و یاشار حرکت نکردیم که با اصرار دوستاش یاشارم همراهشون قرار شد بره و به منم گفت بیا من گفتم دوس ندارم بلاخره با اصرار یاشار و بقیه منو راضی کردن باهاشون برم همه لباساشون رودر اوردن و با شورت ‌ پریدن تو اب فقط من مونده بودم و یاشار.یاشار پیرهنشو در اورد و بعدش شلوارشو .شورتش از اون شورتهای گشاد و شبیه بغچه بود فکر اینکه اون چیز پشت اون شورتش دیشب لای پام بود یه حس خاصی بهم میداد با اصرار یاشار منم لباسامو در در اوردم خیلی خجالت میکشیدم حس میکردم همه دارن نگام میکنن یاشار حدود ۱۰ ۱۲ثانت ازم بلندتر بود و بدن ورزیده ای داشت و ولی من لاغر بودم اما باسن نصباتا برجسته ای داشتم بدنم خیلی سفید و بی مو بود و رو‌کل بدنم یدونه موی درشت پیدا نمیشد وچندتایی که بودن بور و‌نازک بودن خیلیا بهم نگاه میکردن من و یاشار کنار هم ‌وایستاده بودیم دوستان یاشار به خاطر شورت یاشار بهش تیکه مینداختیکی گفت چقدر بهم میان ماشالله خیلی خجالت میکشیدم

 

یاشار یهو‌منو‌گرفت و‌با هم پریدیم تو اب خیلی یخ بود ابش خیلی خپش گذشت برای اولین بار بود میرفتم استخر بعد استخر رفتیم یکم خوابیدیم بعدش یاشار یه جای خلوت چندتا لب ازم گرفت تقریبا هر شب یاشار باهام رو تخت ور میرفت تا وقتی که اون دو نفر کناریمون اومدن و یاشار دیگه نتونست کاری بکنه چند روز گذشت و بعد حموم و شستن لباسام حدود ساعت ۷رفتیم برای شام و بعدش من رفتم کنار یه درخت بزرگ اونور میدون موانع نشستم .خیلی دلم برای خانوادم تنگ شده بود یکم نشستم دیدم یاشار اومد پیشم گفت یه ساعته دارم دنبالت میگردم . با خنده گفتم چیکار داشتی؟دستشو انداخت دور گردنم گفت یه مرد با عشقش چیکار داره؟ گفتم من که عشق تو نیستم و دختر نیستم . ‌گفت برای من هستی .گفتم یاشار ‌دوس ندارم ادامه بدیم نمیخوام خراب بشم گفت خودم بهتر از تو‌میدونم‌تو این کاره نیستی اگه بودی این همه دنبالت نمیومدم ولی یه حس عجیبی بهت دارم .دستموگرفت خواست منو ببوسه نذاشتم گفتم یکی ببینه بد میشه گفت بیا بریم یه جا که عقل جن هم بهش نمیرسه گفتم میخوای چیکار کنی گفت تو بیا بهت میگم با هم رفنیم توی ساختمون های نیمه کاره پادگان که بکی دو سال بود ولش کرده بودن رفتیم اونجا تقریبا تاریک بود ولی اونجا سقف نداشت و زیر نور ماه راحت میتونستیم ببینیم . یاشار منو‌بغل کرد و اروم‌لبامو‌‌ بوسید بهم گفت لبات خیلی خوشگله ‌و برجسته است چند بار پشت سر هم لبامو بوسید ‌و بعد لب به لب شدیم و‌حسابی لبمو خورد منم داغ شده بودم یاشار باسنمو محکمو میمالید گفت شلوارتو بکش پایین گفتم نه منو از پشت بغل کرد و گردنمو شروکرد لیسیدن شلوار ورزشیم و بعدش شورتمو کشید پایین و بعدش شلوار و شورت خودشو اورد پایین و کیرشو کرد لای پام یکم مالید به بهم بعد منو برگردوند کیرش یکم از کیر من بلندتر بود ولی چند برابر کلفتر بود اما چیز عجیب خایش بود که کم میموند اندازه توپ فوتبال بشه . کیرشو زد رو کیرم کیرم خیلی جلوی کیرش نازک بود بهم چسپید و سرمو تو دستاش گرفت و تو چشمام زل زد و‌گفت لبای کوردیتو دوست دارم .

 

لبامو‌گذاشتم رو لباش و دستمو دورگردنش حلقع کردم و محکم لبشو میخوردم اونم کیرشو روی شکمم میمالید منو از خودش جدا کرد دستمو برد سمت کیرش کیرش خیلی با ابهت بود بهم گفت میتونی این تورک رو تحمل کنی؟ گفتم نه یاشار من نمیدم گفت باشه فدای لبای کردیت بشم. از این جور حرف زدنش خوشم میومد شده بود تیکه کلامش .بعد گفت میخوای تورکمو بخوری؟گفتم نه گفت پس فقط یه بوس محکم بهش بده تا طعم لباتو بچشه گفتم نه یاشار من این کارو‌نمیکنم از اون اصرار و از من انکار اما بلاخره اون موفق شد راضیم کنه براش ببوسم جلوش زانو زدم و کیرشو گرفتم بوی کیرش میزد توی صورتم کم میموند بالا بیارم .اروم از سرش یه بوس گرفتم گفتم خوبه؟گفت نه محکمتر دوباره یه بوس محکمی گرفتم گفت محکم تر کله کیرش خیلی بزرگ بود یکم بیشتر تو دهنم گرفتم و‌محکم میکش زدم یکم نگه داشتم بعد در اوردم یه اه بلندی کشید منوبلند کرد لبشو گذاشت رو لبام محکم لبامو بوسید و زبون کشید گفت طعم کیر ترکمو میده لبات
. منو برگردوند وکیرشو مالید وسط باسنم تف انداخت رو کیرشومحکم به سوراخم فشار میاورد گفتم یاشار اروم .گفت به خاطر من یه ذره تحمل کن رو سوراخم خیلی فشار میاورد و احساس درد میکردم

 

یاشار منو به دیوار چسپوند و باسنمو داد بالا رو سوراخم نرم میکشید خیلی حشری شده بودم یهدفعه یاشار با تمام زورش فشار اورد فک کردم از وسط نصف شدم بلند جیغ زدم یاشار با دستش به سرم زدگفت اروم الاغ همه میفهمن یکم تو‌اون حالت وایستاد تا اروم بشم دوباره فشار اورد خیلی درد داشتم باورم نمیشد انقد بد باشه دردش اصلا دوس نداشتم ادامه بده.با صدای لرزون گفتم یاشار در بیار ترو‌ خدا گفت اصلا نرفته تو‌ فقط سرش رفته باورم نمیشد این همه درد به خاطر فقط کلش باشه از لای پام دست زدم دیدم راست میگه یاشار اروم کیرشو تکون میداد احظساس سوزش خیلی شدیدی میکردم یاشار گفت داره میاد حرکاتش تند شده بود که در اورد و شروع کرد مالیدن کیرش من برگشتم داشتم نگاش میکردم که یه دفعه ابش خیلی شدید از کیرش زد بیرون باورم نمیشد واقعا انگار اب شیر بود که از شلنگ میومد خیلی گذشت تا ابش قطع بشه راحت ده برابر اب یه مرد معمولی بود از تعجب دهنم باز مونده بود بهم گفت یه دستمالی چیزی پیدا کنم رو زمین یه تیکه پازچه کهنه پیدا کردم گفت شلوارمو ‌تمیز کن شلوار و‌شورتش خیلی اب پاشیده بود روشون شلوارشو‌تمیز کردم گفتم شورتتو‌در بیار فردا میشورم شورتشو در اورد و دوبار شلوارشوپاش کرد و نشست روی یه بلوک شورتشو از دستم گرفت و‌ باهاش کیرشو تمیز کرد بعد دستمو گرفت کشید طرفش و وسط باسنمو مالید بهم گفت باسنت خیلی نرمه و خوشگله منم کیرشو گرفتم مالیدم بهم گفت دوستش داری؟گفتم خیلی بزرگه دست زدم به خایش گفتم خایت چرا انقدر گندست ؟گفت ارثیه مال بابامم اینجوریه .گفتم واسه اینه انقد ابت زیاد میاد ؟ گفت نمیدونم فک کنم . شورتو‌شلوارمو‌کشید بالا گفت بسه دیگه بریم شک میکنن بهمون شورتشو بهم داد و‌من از یه طرف رفتم‌اونم از ی طرف دیگه چند روز گذشت و سریازای جدید اومدن که ۷نفرشون کوردهای ارومیه بودن پادگان شبا خیلی شلوغ میشد و بچه ها نزدیک اون ساختمون های نیمه کاره فوتبال بازی میکردن و فرصت نمیشد بریم اونجا .یه شب قرار شد ساعت ۲نصف شب اول یاشار بره اونجا و بعدش ۱۵دقیقه من برم یاشار رفت و‌منم بعد ی ربع راه افتادم

 

کلی از هم لب گرفتیم‌ ویاشار برای حسابی باسنمو میمالید بهم میگفت خیلی لطیفه باسنت .باسنم یکم برجسته بود و یاشار محکم بهشون دست میزد و‌ولشون میکرد تا تکون بخورن هوا زیاد تاریک نبود و راحت همو میدیدیم. دستمو بردم سمت کیرش گفتم حال تورکت چطوره؟ گفت میخواد کردستان تو رو امشب فتح کنه .کیرشو در اورد و به شکمم‌مالید منم کیرشوگرفتم دستمو‌مالیدم بهم گفت یکم بخورش .گفتم خوردنو ‌نمیتونم .گفت فقط سرشو یکم بلیس.جلوش نشستم وکیرشو گرفتم دستم .یکم نگاش کردم واقعا خوشگل‌و با ابهت بود نزدیک بینیم کردم و حسابی بوش کردم ‌داغ شده بودم محکم بوشو نفس میکشیدم یاشار گفت تورکمو دوس داری؟ با صدای لرزون‌گفتم خیلی گفت با زبونت بهش بفهمون. لبامو گذاشتم رو کلش و اروم بوسیدمش بعد اروم سرشو وارد دهنم کردم یاشار سرمو گرفته بود سرشو تو دهنم عقب جلو‌میکردم و یاشار اخ و اوخ میکرد به کیرشو در اورد و رفت پشت سرم و کیرشو از رو سرم وارد دهنم کرد خایش به کله کچلم میخورد خیلی لوی تندی داشت کله کیرشو یکم میک زدم بعد در اورد و خایشو یکم روپیشونیم مالید و اورد رو صورتم خیلی بزرگ بود بهم گفت چهار زانو بشم .چهار زانو شدم و رفت پشتم سوراخمو یکم تف مالی کرد و باسنمو مالید و میگفت جون چه نرمه بعد کیرشو‌گذاشت رو سوراخمو و اروم فشار داد یکم فشارش که بیشتر شد دردم اومد و خودمو‌جلو‌کشیدم اما یاشار با تمام زورش فشار داد کیرش رفت تو سوزش وحشتناکی داشتم نمیتونستم تکون بخورم از شدت درد انگشتای دستم داشتن اشکارا میلرزیدن یاشار یکم نگه داشت تا اروم بشم‌ با نفس نفس گفتم‌کلا رفت تو؟گفت نه هنوز خیلی مونده بعد شرو‌کرد اروم عقب جلو‌کردن کیرش داشت کم کم‌پیشروی میکرد و اشکارا جلو‌رفتنش رو‌‌ تو‌خودم حس میکردم دردش خیلی زیاد بود یاشار عقب جلو‌میکرد با عقب جلو‌کردنش کم‌کم خایه یاشار روبه خایه من میخورد و‌هر لحظه برخوردش بیشتر میشد فهمیدم دیگه کلا منو مال خودش کرده داشتم از شدت درد گریه میکردم

 

سرعت یاشار زیاد شده بود که یه لحظه داغی ابشو تو‌خودم حس کردم و اون لحظه با شدت ضرباتش من ارضا شدم یاشار کیرشو‌توی من نگه داشته بود بعد یهو در اورد تو سوراخم احساس سردی شدیدی میکردم همراه با سوزش یاشار از پشتم اومد پایین و‌من پشتمو راست کردم اب یاشار داشت از سوراخم‌ به شدت سرازیر میشد خیلی پرم کرده بود یاشار زود منو‌بلند کرد گفت تو برو تا کسی نفهمیده منم چن دقیقه دیگه میام.اصلا دوس نداشتم اون لحظه ازش جدا بشم .من راه افتادم‌ولی به سختی راه میرفتم رفتم توالت خودمو بشورم سوراخم خیلی باز شده بود حتی وقتی که ایستاده بودم راحت دو سه تا انگشتم میرفت تو.خیلی عذاب وجدان داشتم تو توالت کلی گریه کردم و بعد چند دقیقه راه افتادم طرف سوله .رفتم نزدیک تختم یکی از رو تخت بالایی گفت کجا رفتین تو و یاشار این وقت شب ؟اون یکی گفت تابلو‌ نکنید مثل الاغ بابا نصف شبی میرید فک میکنید کسی نمیفهه؟ اون یکی دوباره گفت حلال یاشار باشه خیلی حال کرده یاشار باهاش دوباره اون یکی گفت زن و شوهرن دیگه چیکلرشون دارین بگیرین بخوابین .من رفتم زیر پتو و پتو رو‌کشیدم رو سرم تا صداشونو‌نشنوم که یاشارم رسید اون‌پسره به یاشار گفت خوش گذشت؟یاشار گفت خفه شو پسره دیگه چیزی نگفت .ابروم‌رفته بود دیگه همه فهمیده بودن اصلا نمیخواستم صبح بشه ‌تقریبا نزدیکای صبح بود که خوابم برد صبح ‌موقع صبحونه فهمیدم‌همه دارن در باره اتفاق دیشب حرف میزنن .نمیدونستم‌چیکار کنم هیچ‌چیزی ب فکرم‌ نمیرسید ‌نرفتم صبحونه چون پشتم خیلی سوزش داشت و‌نمیتونسنم درست راه برم اما وقتی برای ورزش صبحگاهی ب خطمون کردن دیگه تقریبا همه فهمیدن اوضاع از چه قراره نمیتونستم بدوم فرمانده دلش به حالم سوخت و گفت برو استراحت کن وقتی بچه ها برگشتن هر کدوم یه تیکه بارم میکردن و گاهی هم به یاشار تیکه مینداختن من سعی میکردم زیلد تو‌جمع نباشم خیلی برام سخت بود چند روز گذشت و چند نفری بهم پیشنهاد دادن وچند نفر هم گفتن بهت پول میدیم سر اب خوری وقتی یه پسره بهم پیشنهاد داد باهاش درگیر شدم و زدیم سر و صورت همو‌خونی کردیم دژبانها اومدن‌و‌مارو‌جدا کردن .بچهای کورد هم شهریم بهم گفتن تخت رو عوض کن بیا پیش ما . ساعت ۳بعد از ظهر بود که رفتم پتو و بالشت و وسایلمو‌ جمع کنم که برم اونجا ولی یاشار مانعم شد یاشار با یکی از پسرای همشهریم درگیر شد و کم منده بود کوردها و تورکها دعوا کنن اخرش نذاشتن من جامو‌عوض کنم.دیگه نمیذاشتم یاشار بهم نزدیک بشه با اینکه دلم پیشش بود چند هفته گذشت و‌ما رفتیم ماموریت از گروهان ما ۱۲نفر رفتن که من و‌یاشار هم جزوشون بودبم یه محموله بزرگ‌ مواد مخدر گرفتن وبهمون تشویقی ۲۰روزه دادن همه اماده شده بودن برن مرخصی اماده رفتن شدیم من و یاشار و دوتا بچه اردبیل بقیه مسیرشون جنوب و خراسان بود بیشترش . رفتیم ترمینال برای گرفتن بلیت به سمت تهران که اون‌دو‌نفر بچه های اردبیل گفتن میرن اصفهان و یکی دو روز اصفهان میگردن بعد میان .فهمیدم نقشه یاشاره گفتم چرا اینکاروکردی؟گفت امشب اینجا میمونیم فردا میریم گفتم کجا میمونیم؟گفت میریم هتل .

 

گفتم من نمیام خلاصه به زور و اصرار راضیم کرد امشبو بریم هتل رفتیم یه اتاق دو نفره گرفت ورفتیم تو‌اتاق همین که‌وارد اتاق شدیم منو ازپشت بغلم کرد وشروع کرد گرنمو بوسیدن گفتم بذاروسایلمو بذارم بعد.گفت زود بذار کوله پشتیمو گذاشتم زمین دوباره بغلم کرد و با جلوش به باسنم‌ضربه میزد بهم میگفت دلت برای تورکم تنگ نشده؟ ساکت بودم که ضرباتشو محکم‌میکرد گفت تنگ شده یا نه؟گفتم شده گفت چقد گفتم خیلی جدا شد وگفت لباساتو در بیار شلوار و‌پیرهنمو در اوردم به بدنم‌نگاه میکرد گفت شورتتم در بیار شورتمو‌در اوردم به شکم‌و‌باسنم دست کشید گفت محشری تو خودم لاغر بودم ولی باسنم برجسته بود باسنمو تو مشتش میگرفت و‌فشار میداد مییگفت خیلی نرمه منو برد رو تخت و منو خوابوند وسط باسنم هی دست میکشید و سوراخمو میمالید میگفت تو‌کونت خیلی تمیزه انگار لای پر قو‌ بزرگت کردن پدر و مادرت با این حرفاش خیلی حشریم میکرد گفت نمیدونم خدا بدنت رو اسن شکلی در اورده یا پدر مادرت ولی نمیدونن یه کیر تورک چطور صاحب کون پسرشون شد باسنم گرفت‌و با لباس افتاد روم و دو طرف تخت و با دست گرفته بود و محکم خودشو بهم ف از باسنم گرفت میگفت باسنت مثل ژله است‌چ‌بعد شلوار و شورتشو در اورد و شورتشو گرفت جلوی بینیم و به صورتم فشار داد شورتشوگرفتم و حسابی بو میکشیدم بعدکیرشو‌ گرفتم دستم و حسابی نگاش کردم واقعا غول بود ولی سفید و خوش تراش گفتم اینو کی درست کرده ؟گفت خدا درست کرده که کون پسرکورد رو اب بدم.کیرشو‌به باسنم میمالیدم گفت بشین بخور کیر تورکتو گفتم فقط سرشو لیس میزنم ا گفت حالا بشین فقط بذار دهنت ظعم کیر منو بگیره رفتی خونه کیرمو نفس بکشی حرفاش خیلی زننده بپد ولی من حشری بودم جلوش زانو زدم و لبمو بردم سمت کیرش یکم سرشو زبون زدم بعد اروم وارد دهنم کردم یه اه بلندی کشید میرش واقعا خیلی کلفت بود یکم سرشو خوردم گفت بیشتر ببر تو دهنت یکم دهنمو بیشتر باز کردم وبیشتر بردم تو کیرش خیلی طعم تندی داشت به زور جلوی خودمو‌گرفته بودم بالا نیارم گفت بری خونه اول با کی روبوسی میکنی؟

 

کیرشو‌در اوردم گفتم پدر مادرم گفت بعدش گفتم خواهرم گفت خواهرت چند سالشه گفتم بیخیال یاشار گفت کاری ندارم بگو گفتم ۱۶ سرکیرشو درو لبم مالید گفت رفتی خونه اول با اون روبوسی کن چپ چپ نگاش کردم کیرشو رو لبم میمالید گفت قوربون اون چشمای درشتت برم بهش لبخند زدم دوباره کرد تو دهنم ولی چون دندونام فشارمیاوردن نمیتونست زیاد بکنه تو کیرش خیلی گنده شده بود کیرشو از تو دهنم در اورد و چند تا بوسه بهش زدم منو بلند کرد و خوابوند رو‌تخت و اومد پشتم سوراخمو یکم تف مالی کردوکیرشو اروم فرو کرد خیلی درد داشتم ولی مثل اوایل نبود یاشار یکمشو کرد تو و شروع کرد عقب جلو کردن خیلی سنگین بود لحظه به لحظه کیرش بیشتر میرفت تو از شدت درد اشکم در اومده بود کاملا سوار بر پشتم بود و خایش محکم به خایم میخورد گفت من تورک نر تو ام تو چیه منی؟از شدت درد صدا ازمدر نمیومد دوباره ضربه محکمی زد گفت تو‌چیه منی ؟گفتم منم ماده کوردت هستم سرمو برگردوند و ازم لب گرفت منو برگردوند و پاهامو بلند کرد و دوباره کرد تو و روم خوابید و لبشو گذاشت رو لبم گفت رفتی خونه اولین نفری که باهاش روبوسی میکنی کیه؟گفتم خواهرم گفت چرا؟گفتم تا مزه کیرت که رو لبامه بیافته رو صورتش لبمو‌دوباره بوسید و گفت میتونی برام جورش کنی؟گفتم کیو؟گفت خواهرتو گفتم نه یاشار اهل این حرفا نیست بخدا گفت تو هم نبودی ولی حالا داری نفس نفس میزنی گفتم اون فقط ۱۵سالشه گفت تو فقط شمارشو بهم بده و‌کمکم من باهاش دوست بشم همون لحظه ضرباتش سدید شده بود و کسرشو یه دفعه کشید بیرون و گرفت رو شکم‌و سینم که ابش به شدت ریخت رو سینه و شکمم و صورتم ابش تا بالای تختم پاشیده بود صورتو‌گردنمپر اب بود یاشار کیرشو تمیز کرد گفت لباسامو میپوشم برم یه چیزی بیارم بخوریم تو هم تو این حالت بمون وحرکت نکن گفتم نمیتونم دارم بالا میارم گفت بالا نمیاری تا برنگشتم حرکت نکن یاشار رفت و من تو اون حالت موندم بدنم مثل اینکه بهش چسپ بزنن شده بود اب رو لبام مزه مزه میکردم و با زبونم بازی میکردم بعد ۱۵دقیقه یاشار اومد دوباره لخت شد منو از تخت اورد پایبن و برد جلوی ایبنه قدی سرو صورتم یه جور وحشتناکی شده بودن پر اب که یکم خشک شده بودن و به سختی داشتن میمدن پایبن از روصورت و گردن و سینم یاشار پشتم وایستاده بود گفت ببین چجوری تورکم ابیاریت کرد برگشتم ازش لب بگیرم نذاشت به زور لبمو بدرم جلو لبش مانعم شد گفتم اب کیر خودته که گفت باشه ولی دوس ندارم رفت توالت

 

من جلوی ایبنه وایستاده بودم ابای روکله و صورتمو نگاه میکردم یاشار اومد بیرون کیرش اویزون تکون میخورد رفتم جلوش گفتم بذار از تورکت لب بگیرم تو بدی گفت اره از اون میتونی لب بگیری چون اون راحتی رو لبت نشستم چند تا میک محکم به کیرش زدم و نشستیم شامو خوردیم یاشار بهم گفت حالا خواهرتو‌جور میکنی یا نه؟ گفتم هدفت چی گفت اگه مثل خودت باشه صد در صد ازدواج گفتم اگه هدفت ازدواجه کمکت میکنم‌ولی دوستی من نمیذارم گفت بلاخره باید همو بشناسیم یا نه؟گفتم یاشار بخدا دوس ندارم اینکارو بکنم گفت قسم میخورم خیانت نکنم من رفتم حموم و‌خودمو شستم ‌با اینکه خیلی درد داشتم ولی از یاشار سیر نمیشدم خیلی پز بودم اما نمیخواستم ارضا بشم بعد حموم مستقیم رفتمرو تخت دیدم یاشار خوابش برده خودمو انداختم روش چشماشو باز کرد و لبشو بوسیدم گفت چقد بدنت گرمه گردنشو‌ میبوسیدم که سرمو عقب برد گفت بذار برم حموم خیلی سنگینم رو تخت دراز کشیدم چند دقیقه نگذشت که خوابم برد نمیدونم چقدر گذشت که دیدم یاشارکیرشو وارد دهنم کرده به زور چشمامو باز کردم کیرش خیلی داغ شده بود برگشتم گفتم یاشار بذار فردا الان خوابم میاد اومد روم گفت ناز نکن دیگه به زور کرد دهنم یکم تو دهنم غقب جلو کرد بعد رفت پشتمو کرد تو اصلا حالم دست خودم نبود یاشار داشت اروم عقب جلو میکرد و پای چپش جلوی صورتم بود انگشت پاشو گرفته بودم دهنم میک میزدم یاشار خیلی اروم‌فرو‌میکرد و در میاورد که من با شدت تمام ارضا شدم دیگه حالشو نداشتم اصلا ولی یاشار همچنان میکرد حرکاتش یکم تند شد که منوزود برگردوند و نشست رو سینم وگرفت روصورتم گفت باز کن اول باز نکردم ولی وقتی چند بار سرمو‌تکون داد و‌گفت باز کن‌دهنمو‌باز کردم کیرشوفرو کرد دهنم که ابش به شدت خالی می شد تا پایین گلومم پرتاب ابشو حس میکردم نمیتونستم عقب بکشم خودمو. کیرشو در اورد با دستش صورتمو‌گرفت گفت نریز بیرون فقط. دهنم پر پر بود به زور و اروم اروم قورتشون دادم خیلی حالت بدی بود طعم چشیدن ابش وقتی اب تو دهنم تموم شد کیرشو دوباره کرد تو دهنم تا ابای روشو تمیزکنم حالم خیلی داشت بهم میخورد اصلا حالشو‌نداشتم…
ادامه دارد…‌

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

6 دیدگاه دربارهٔ «پادگان جهنمی»

  1. من اسمم بهنامه کورد مهابادم تورکا رو همیشه تحسین کردمو میکنم و دوسشون دارم عاشق کیرای مردونشونم و جونمم واسه کیراشون میدم

  2. من خودم کورد مهابادم همیشه تورکا رو دوست داشتم و تحسین کردم عاشقه کیرای کلفتشون بودم از عاشقای تراختورمو همیشه میگم یاشاسین آذربایجان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا