مای نیم ایز بی‌

سلام دوستان!
خوشحال میشم بعد خوندن داستان نظر تون رو کامنت کنید.

 

اسم من رضاست و ۲ ساله با دختر همسایمون آرزو ازدواج کردم.آرزو یه دختر حشری و شیطون با اندام سکسی که همیشه توجه مردها را جلب می‌کنه.از اول باهاش شرط کردم که نباید لباس باز بپوشه که الان داره میزنه زیر حرفش و این شده تنها دلیل دعوا هامون. یه شب احمد که پسر همسایمون بود و از بچگی باهم بودیم زنگ زد و خواست که ضامن بشم تا وام بگیره.قرار گذاشتیم دسته چکم را ببرم سرکار .و فردا اضافه کاری نمونم و از کارم برم قرض الحسنه…فردا سوار سرویس محله قبلی مون شدم و نزدیک قرض‌الحسنه پیاده شدم.داشتم پیاده میرفتم که یه زن و مرد را دیدم که زنه مانتو نپوشیده بود و با شلوار تنگ که رنگ شرتش معلوم بود با تی شرت داشت می‌رفت.پیش خودم گفتم مرده چطور می‌زاره زنش اینجوری بیاد تو خیابون.دلم میخواست از روبرو هم ببینم چطوری شده

 

 

برای همین تندتر راه رفتم که نزدیک که شدم یه لحظه حس کردم صدای آرزو داره میاد.بادقت گوش کردم دیدم آرزو زن خودمه که اینجوری لباس پوشیده. دویدم که برسم بهشون که یه لحظه فکر کردم چی میشه فقط آبروی من و خانوادم می‌ره که همه اینجا میشناسن.سریع رفتم اون طرف خیابون و رفتم سمت قرض الحسنه ولی توی ذهنم نقشه می‌کشیدم که رفتم خونه چیکار کنم. وقتی رسیدم احمد منتظرم بود. کارمون که تموم شد و از قرض الحسنه آمدیم بیرون گفت چرا اعصابت خورده که منم گفتم زنم را با یه پسر دیدم با یه تیپ سکسی که همه نگاهش میکردن. خندید و گفت حالا برای چی اعصابت خورده؟ مگه خبر نداشتی زنت دوست پسر داره.گفتم معلومه که خبر نداشتم.دوباره خندید و بلند گفت من را خر فرض نکن. همه تو محله میدونستن آرزو خرابه و با نصف محل سکس کرده. سرم را گرفتم و گفتم بخدا خبر نداشتم.ازم پرسید پرده نداشت شک نکردی؟ با خجالت گفتم دیگه دیر شده بود کاری نمیشد کرد. احمدم گفت الآنم نمیشه کاری کرد پس باید کاری کنی از زندگی لذت ببرید و باهم خوش باشید. گفتم آخه چطوری مگه میشه.گفت اره کمتر گیر بده به زنت و همه جوره آزادی بهش بده تا بهش نزدیک بشی تا دوست پسراش را بزاره کنار یا حداقل با یکی دو نفر باشه. گفتم مگه چند تا داره؟گفت من که هر روز میبینم با یکیه. گفتم آزادی بدم بدتر نشه و آبروم بره؟گفت شاید اولش بدتر بشه ولی حتما بعد یه مدت بهتر میشه شرایط فقط به حرفام باید گوش کنی.گفتم احمد من تو را همه جوره قبول دارم و چشم میگم هر چی بگی.

 

 

خواستی بری خونه براش یه دست لباس خونگی سکسی می‌خری و با گل می‌بری میدی بهش و میگی معذرت می‌خوام که الکی بهت گیر میدادم و از حالا همه جوره آزادی کامل داری و فردا می‌بری یه لباس بیرونی هرجور که خواست براش می‌خری.یه مدت اصلا نپرس کجا بودی و با کی بودی و آزادش بزار تا بعد ببینم چی میشه و این فلش راحتما ببینش.منم گفتم چشم و رفتم یه دامن کوتاه و یه نیم تنه با گل خریدم و بردم خونه که ارزو نیومده بود هنوز. فلش را زدم به لب تاب و دیدم چند تا فیلم و چند تا فایل داخلشه. باز کردم دیدم داستان سکسیه و شروع کردم به خواندن.همه در مورد آدمایی مثل من بود که زنشون خراب بود یا اشتراک گذاشتن زن توسط شوهرش. خیلی لذت داشت خوندن داستان ها .بعدش فیلم ها را پلی کردم که اکثراً فیلم ایرانی بودن که زنه جلو شوهرش با دوست پسرش سکس میکرد.هندزفری زدم که بهتر بفهمم چی میگن.حسابی تو حس بودم که احمد زنگ زد و گفت چه خبر ؟ دارم فیلم های داخل فلش را میبینم. پرسید چطورن حال میده ؟ گفتم دیوونم کردی با این فیلم ها.خیلی با حالن. گفت اگه میخوای بیشتر حال بده آرزو را تجسم کن در نقش زن تو فیلم.گفتم چرت گفتی دوباره.گفت امتحانش ضرری نداره و گفت کاری داشتی زنگ بزن و خداحافظی کرد.هندزفری را زدم و پلی کردم فیلم ها را که ناخداگاه زنم را تجسم میکردم تو فیلم که داره با دوستم سکس می‌کنه که شهوتم هزار بار بیشتر شد.حسابی تو حس بودم و لذت میبردم از تجسم زنم در حال سکس که وقتی آرزو دست زد به هندزفری از ترس داد زدم. خیلی برام زشت شد که آرزو دید دارم فیلم سکسی میبینم.

 

 

لب تاب را خاموش کردم و گفتم تو کی آمدی متوجه نشدم با حالت تمسخر گفت وقتی شما داشتی فیلم سوپر تماشا میکردی.بعدش گفت منا مجبور به حجاب میکنی و خودت می‌شینی سوپر میبینی. گفت بخدا فقط یک بار دیگه بگی چادر سرت کن که پریدم تو حرفش و گفتم دیگه تموم شد چادر از حالا هر جور که بخوای میتونی بپوشی و همه جوره آزادی کامل داری.گفت داری باج میدی بهم که گفتم نه من به این نتیجه رسیدم که باید از زندگی هرجور که دلت بخواد لذت ببری خندید و پرسید سرت به جایی نخورده. گل و لباس که خریده بودم را دادم و گفتم تاحالا کارم اشتباه بود و حالا دیگه میخوام جبران کنم.گفتم برو بپوش ببینم اندازه است.رفت پوشید و آمد که تا دیدم یاد زن های توی فیلم سوپرا افتادم رفتم بغلش کردم و گفتم چه جیگری شدی عزیزم. گفت برو با این خرید کردنت من اینا را کجا میتونم بپوشم. نه مجلس زنونه میشه پوشید نه خونه جلوی کسی.

 

 

گفتم چرا نمیشه جلوی مهمون بپوشی. گفت دامن بیست سانتی و تاپ که نصفه سینه هام و یه وجب از شکمم بیرونه میشه یا تو میزاری بپوشم.من که با دیدن فیلم و خوندن داستان سکسی حشری بودم گفتم من مشکل ندارم با پوشیدن جلوی مهمون حالا خودت می‌دونی.گفت میزاری بپوشم گفتم آره .گفت زنگ بزن همین حالا تا یه دوستات بیان ببینم میزاری بپوشم که گفتم بزار بعداً که گفت نه الان به یکی بگو بیاد تا بهت ثابت بشه.گفتم فردا میخوام ببرمت لباسایی که دوست داری را بخرم همون فردا ببین حرفم درسته یا نه.گفت دیدی نمیزاری بپوشم که من گفتم الان زنگ میزنم به یکی تا بیاد.زنگ زدم به احمد و طوری حرف زدم که انگار خیلی وقته ندیدمش و ازش خواستم بیاد ماهواره را تنظیم کنه اونم گفت حالا میام.تلفن را که قطع کردم قسم داد که زنگ زدی که تماس گوشی را نشون دادم گفت با اینا بیام جلو دوستت که گفتم هر جور خواستی میتونی لباس بپوشی چه خونه چه بیرون.گفتم همه جوره آزادی کامل داری که زندگی کنی.

 

گفت بخدا همینجور میام جلو دوستتا… منم خندیدم گفتم بیا زن سکسی من. گفتم فردا زود میام ببرمت لباس خرید کنی که گفت کارت بده با دوستم میرم.گفتم دوست پسرت پول بده حالا که باهاش میری گفت چرت چیه میگی من زهرا دوستم را میگم گفتم ببخشید فکر کردم پسره که عصر باهاش بودی رامیگی.گفت کدوم خری این دروغ را بهت گفته که گفتم خودم دیدم و کلی هم لذت بردم گفتم من از خدامه زنم دوست پسر داشته باشه. پاشد گفت دیونه شدی من میرم دوش بگیرم ولی قشنگ معلوم بود که قند تو دلش آب شده و به بهونه ی حموم میخواست در بره که من خنده و خوشحالیشو نبینم. جنده! ولی جنده کوچولومو بزودی زیر کیر میبینم. اونم یه کیر کلفت! جووننن

 

نوشته: کیلر بی‌

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «مای نیم ایز بی‌»

  1. امین گی حضوری از اهواز لطفا پیام بدید سکس گروهی با تخفیف پنجاه درصدی برای نفر دوم و سوم. سکس با خواهرم یک شب کامل فقط سه میلیون 09163158322

    [email protected]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا