من نگار هستم یه دختر ۲۹ ساله و کارمند یکی از بانکهای خصوصی ، دو سال پیش با یکی از مشتریهای بانک که حسابدار یکی از شرکتهایی که نزدیک بانک بود و زیاد تو شعبه مون برای کارهای مالی شرکتش میومد آشنا شدیم و باهم ازدواج کردیم.
علی ، شوهرم یه مرد تمام عیار بود اما شکم داشت و کیرش کوچیک بود اما حشریییییی … شاید تو یه روز که اکثراً جمعه یا روز تعطیل بود سه بار منو میکرد با اینکه علی تقریباً منو ارضا میکرد اما دلم کیر دراز و کلفت و همچنین دلم سکس با یه مرد ورزشکار با شکم سیکس پک میخواست.
بعضی شبها که علی با دوستانش میرفت فوتسال از یخچال کدو برمیداشتم روشو کاندوم میکشیدم و لوبریکانت میزدم
و تو کصم میکردم و با خودم ور میرفتم تا ارضا میشدم و بعدش با یه حمام می افتادم رو تخت و تا علی میومد و منو میکرد تا روزهای بعد…
زندگیم به همین شکل ادامه داشت تا اینکه صاحبخانه بلندمون کرد و به یکی از محله های وسط شهر رفتیم
مجتمع خوبی بود ولی یه کم نسبت به محل کارمون دور بود
علی ماشین رو بخاطر تهیه پول پیش فروخت و با کمی پولی که مونده بود یه موتور خرید
ما طبقه دوم بودیم و طبقه اولمون یه مرد و زن میانسال با یه دختر ۲۰ ساله و دو پسرش زندگی میکردند
تو پارکینگ کمی وسایل بدنسازی وجود داشت که ظاهراً پسر بزرگ خانواده طبقه اول اونجا ورزش میکرد
چند روز بعد دیدم علی با عصبانیت اومد بالا ، میگفت مرتیکه لخت داره پایین تمرین میکنه!
-مرتیکه کیه ؟
-همین پسر بزرگ طبقه پایین
-واقعاً لخت شده ؟
-نه فقط تیشرتشو در آورده بود ، یه شلوارک پاش بود
حوصله عصبانیت علی رو نداشتم ، رفتم تو بغلش و کیرشو گرفتم تو دستم ، علی هر وقت عصبانی میشه بهترین وسیله آرام شدنش سکس بود
بعد سکس باز ارضا نشدم اما جوری رفتار میکردم که علی فکر میکرد منم لذت بردم و ارضا شدم
به پسر طبقه پایین فکر میکردم شکم سیکس پک و تن عرق کردش
احتمال میدادم کیرش باید بزرگ باشه
دوست نداشتم به علی خیانت کنم ، حقیقتاً میترسیدم آبرو و حیثیتم بر باد بره
چند ماهی گذشت تا اینکه یک شب فهمیدیم که انگار تو پارکینگ دزد اومده ولی پسر بزرگه فهمیده بود و تونسته بود دزد رو فراری بده
علی به حاج آقا گفت میخواد برای پارکینگ دوربین بذاره چند روز بعد علی نصاب دوربین آورد و روی گوشی خودش و بقیه اهالی
نرم افزار دوربین رو نصب کرد ، به بهونه اینکه یه وقت گوشیش خراب بشه ازش خواستم رو گوشی منم نصب کنه
البته بیشتر قصدم این بود که بدن پسره رو ببینم
تو بانک وقتایی که کار نداشتم دوربین پارکینگ رو میدیدم اما پسر نمیومد برای ورزش تا اینکه بعد یه ماه پسره رو دیدم که اومد پایین تیشرتشو در اورد و شروع کرد به ورزش
انگار براش مهم نبود که علی بهش گیر داده بود
واقعاً بدش سیکس پک داشت و چقدر خوب تمرین میکرد
روزها از طریق دوربین پسره رو میدیدم که تمرین میکرد تا اینکه یه روز که خونه مونده بودم دیدم که پسره رفت سر ورز ش و تقریباً دو ساعت بعد تمرین تموم شد و رفت تو حیاط خلوت
از رو کنجکاوی رفتم پشت پنجره ، پسره شلوارشو در آورد
با در آوردن شلوارش چی میدیدم
یه کیر بزرگ و کلفت ، پسره با اینکه کیرش خوابیده بود ولی بازهم تو اون حالت کیرش از کیر علی بزرگتر و کلفت تر بود
دلم میخواست اون کیر رو لمس کنم و بکنمش توی دهنم
پسره همونجور که لخت بود با شلنگ آب خودش رو شست ( البته چون تابستون بود تو حیاط خلوت دوش میگرفت )
پسره قشنگ خودش و کیرشو شست با یه حوله خودش رو خشک کرد و رفت تو ساختمان
نمیدونم ولی یه حالت عجیبی گرفته بود انگار حس شهوت تو وجودم بیدار شده بود
یکی دو روز بعد دوبار علی با عصبانیت اومد خونه
-چی شده ؟
-من نمیدونم این پسره بی غیرت چرا مراعات نمیکنه ؟
-مگه چی شده ؟
-هیچی دوباره لخت میره تو پارکینگ و ورزش میکنه باید به باباش بگم این مدتی که آدم بشو نیست
با عصبانیت گوشیشو در آورد و به پدر پسره زنگ زد
-حاج آقا این پسر شما چرا مراعات نمیکنه ؟ لخت میاد تو پارکینگ و ورزش میکنه ، اگر خواستید فیلمشو براتون میفرستم ، ما زن و بچه داریم اگر مراعات نمیکنه منم بلدم باید چیکار کنم
علی یه مدت با حاج آقا صحبت کرد و قطع کرد
هنوز عصبانی بود ، تو دلم گفتم اگر اینجوری لخت دیدیش اگر کیرشو می دیدی چه الم شنگه ای راه مینداختی ؟
یکی دو روزی گذشت
یه روز که علی زود رفت سر کار صدای پسره رو که از پایین میومد ، شنیدم :
-گوه میخوره مرتیکه ، چرا همه تو کار من دخالت میکنند
مرتیکه زن جنده چرا اومده به بابا میگه من لخت ورزش میکنم ؟
چیه تو خونه خودمونم نباید راحت باشیم ؟
پسره داشت همینجور غر میزد
از اینکه لفظ جنده رو در مورد من بکار برد خیلی ناراحت شده بودم
میخواستم به علی بگم اما یه ذره که فکر کردم دیدم همچین دروغم نمیگه و منم جنده بودن رو دوس دارم پس چرا ناراحت بشم؟
تا اینکه یه روز رفتم تو انباری پارکینگ یه کم برنج بیارم بالا که پسره اومد دم در انباری و گفت خانم شما از ورزش کردن من ناراحت میشین؟ منم گفت نه ولی شوهرم حسوده! اونم خندید و گفت من معمولاً فحش نمیدم به جاش عمل میکنم و چون شوهرتون بهم توهین کرده میخوام تلافی بکنم! منم بهش گفتم منظورت چیه اونم گفت میخوام بکنمت! اگه اوکی هستی… منم بدون خجالت گفتم اگه میخوای بکنی باید بیائ خونمون فردا ساعت هشت صبح منتظرم اونم گفت واقعن منم از اون پر روتر گفتم واقعن! میخوام عملکردتو ببینم! اونم خندید و گفت فردا میبینمت فقط در رو باز بذار گفتم باشه …
بچهها دیگه خسته شدم چند روز دیگه بیاین همینجا بقیه داستان رو بخونین. بوس به کیراتون…
نوشته: نگار کیرپرست