اوشولوها
این داستان از زبان پردیسه. یه جنده ی کوشولو و ملوس… ددیی شهیلم منو بلد بیلون باهم لفتیم زیر پل که ددیی علی هم دیدیم شلام کردیم بعد باهم رفتم نزدیکای خونه وایسادیم ددیی علی اومد تو ماشین و دوفتیم شلام من کیفم رو از روی صندلی های پشت آوردم گذاشتم پایین کنار پام ددیی […]