ارباب و برده

داستان سکس فتیش و لذت بردگی برای ارباب قدرتمند و برده نواز.

جنده های خونه ی ما

این داستان کمی اذیت کننده س برای بعضیا. ولی زندگی منه. من آدم آرومی هستم. راستش هیچوقت انتخابم نبود که اینطور بشم ولی چیزایی پیش میاد که هرگز فکرشو نمیکنی و از جاهایی ضربه میخوری که شور و هیجانت رو در نطفه خفه میکنن و تو رو به فصل جدید از زندگیت میبرن که فکرشم […]

جنده های خونه ی ما بیشتر بخوانید »

کارتو کن توله

گفت پششتتو کن و رو مبل رو زانو بمون چشمامو با چشم بند بسته بود نمیدونستم میخواد چیکار کنه همیشه همین باعث میشه از هیجان قلبم بخواد از جا کنده شه … نوک انگشتشو آروم کشید رو گردنم -آههههه… وقتی انقدر تشنه وجودش میشم کوچیکترین تماسی به شدت تحریکم میکنه. از پشت بهم چسبید و

کارتو کن توله بیشتر بخوانید »

میسترس ایرانی

توی صندلیم لم داده بودم و پاهامو روی هم گذاشته بودم. از قبل خودم رو آماده کردم و لباس های اربابیم رو پوشیده بودم. ست چرم همراه با کلاه پلیسی و جوراب بلند. سیگاری دود کردم تا بردم حاضر بشه. خیلی ساده از توی اینترنت پیداش کرده بودم. پسری کم سن و مظلوم و سبزه

میسترس ایرانی بیشتر بخوانید »

خان قلدر و مامان ضعیف و خوشگلم

خان قلدر و مامان ضعیف و خوشگلم *** تو عروسی در روستایی دور افتاده با مامانم دعوت بودیم ۱۴ساله بودم پذیرایی بمدت هفت روز رسمشون بود مهمانداری کنند منو مامان چند روز قبلش دعوت بودیم پدر دوستم فضل‌اله خان دوتا زن داشت مرد تیره پوست خوش‌تیپ قوی و قلدری بود تا مامانمو دید چشمش مامانمو

خان قلدر و مامان ضعیف و خوشگلم بیشتر بخوانید »

ارباب های روانی

سلام من ماندانا هستم ۲۸ سالمه همه منو مانا صدا میکنن و گرایشم ارباب و بردس کلا خیلی دوست دارم بهم بی احترامی بشه دستور داده بشه البته اولا اینو نمیدونستم همه چی برمیگرده به وقتی که کوچیکتر بودم ما توی محلمون از بچگی یه همسایه داشتیم که خیلی باهاشون صمیمی بودیم اونام یه دختر

ارباب های روانی بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا