زورگیر شدم ولی خوشم اومد

من اشکان هستم 20 سالمه بدنم خیلی سفید و تپل هستم کونم هم تقریبا قمبل هست و تو مدرسه این باعث میشد بچه ها اذیتم کنن یعنی سعی کنن بهم ور برن که با توجه به اینکه خیلی مثبت بودم خانوادم هم خیلی مثبت بودن باهاشون دعوا می کردم و نمی ذاشتم بهم دست بزنن.

 

پدرم کارمند هست و مادرم معلم هست برادرم و خواهرم از وقتی دوساله ساله بودم ازدواج کردن رفتن پدر مادرم خیلی گیر و مثبت بودن من هم همین طوری بار اومده بودم ولی دیگه خر که نبودم تو مدرسه و بچه های محل و غیره فهمیده بودم تا حدی سکس چیه و می دونستم پسرای هم سن من گاهی همدیگه را انگشت می کنن یا به هم ور میرن یا به هم می چسبن می دونستم هم یعنی چی اما با من که می خواستن از این کارا بکنن یا حرفشو بزنن به شدت واکنش نشون می دادم و جوری که همه بفهمن من متنفرم از این چیزا با خانواده ای که توش بزرگ شده بودم فکر می کردم این کارا خیلی زشت و بد و کثافت کاری هست وقتی بچه های دیگه همدیگه را انگشت می کردن یک حسی داشتم یعنی شهوتم بیدار شده بود اما سعی می کردم سرکوبش کنم و به خودم بقبولونم از این چیزا متنفرم ولی در کل معلوم بود خودمو گول می زنم ظاهرا هم زودتر از موقع به بلوغ رسیده بودم و تپل بودم.

 

 

خانه ما سه طبقه بود و فقط طبقه بالا را ساخته بودیم و توش زندگی می کردیم طبقه های پایین نساخته و خالی بود خورده خورده پول دستمون می اومد تکمیلش می کردیم یک پسر عمو داشتم اسمش سامان بود قیافش خوب بود ورزش ژیمناستیک می رفت و هیکل و بدن ورزشی و قوی داشت 25 سالش بود سعی می کردم ازش فاصله بگیرم چون مجرد بود و چند باری با هم تنها شدیم سعی کرده بود دست مالیم کنه و نزاشتم ولی به کسی نگفتم چون از پدرم که خیلی می ترسیدم با خانواده ای که داشتم اگر می گفتم پدرم یا می گفت اون دست زد تو چرا اجازه دادی و منو می زد یا اصلا ممکن بود بگه خودم کرم داشتم که اون بهم دست زده خودم هم خیلی می ترسیدم کسی بفهمه آبروم بره یا پدرم بفهمه منو بزنه البته نمی زد نمی زد اما اگر قرار بود بزنه بد می زد منو به خاطر همین حرف هامو به مادرم می زدم چند بار سعی کردم به مادرم بگم اما خجالت کشیدم به هر حال گذشت تا اینکه یک پولی جور شد برق کشی طبقه وسط که ناقص مونده بود شروع کردیم بد بختی های من شروع شد چون سامان پسر عموم شاگرد برق کش بود و پدرم ازش خواسته بود کار ما را انجام بده اونم گفته بود کمک باید داشته باشه و پدرم چون پول زیادی نداشت گفته بود خودش یا من می زاره دم دست سامان که کار پیش بره صبح که مادر پدرم سر کار بودن برق کشی نداشتیم از عصر کار شروع می کردن تا شب. هفته اولش پدرم جلو دست سامان می بود و خیالم راحت بود اما هفته بعد که پدرم نبود اولین روز سعی کردم خودمو به خواب بزنم که منو نفرستن دم دست سامان

 

 

پدرم صدام کرد جواب ندادم مادرم گفت خوابه بچه ولش کن پدرم آمد داد زد و از ترس زود از جا پریدم رفتیم دم دست سامان و کار شروع شد تا پدرم بود خیالم راحت بود نمی ترسیدم ولی پدرم گفت می خواد بره خرید یک ساعتی نیست دلهره من شروع شد می دونستم سامان ممکنه اذیتم کنه اما جرات نداشتم به پدرم بگم من نمی مونم گفتم من می خوام برم با بچه های محل بازی پدرم داد زد سرم گفت غلط می کنی باش من میام بعد برو هر غلطی می خواهی بکن دیگه هیچ چاره ای نداشتم پدرم رفت مادرم هم که نمی اومد پایین وقتی یک مرد تو خونه بود و پدرم هم نبود خلاصه ما موندیم دست سامان اولش کاری بهم نداشت بگو بخند می کرد ولی من هم با اخم و قیافه نارضایتی خودمو نشون می دادم نیم ساعت گذشت سامان گفت این حلقه سیم ها را بردار بیار بریم اتاق خواب کار کنیم من هم برداشتم و راه افتادیم اما من جلو نمی رفتم پشت سرش بودم وارد اتاق شدیم گفت بیار بزار این گوشه اونجا ته اتاق بود خودش وسایل را گذاشته بود و من رفتم سیم ها را بزارم که یکهو منو گرفت و سعی می کرد بقلم کنه هر چی زور داشتم زدم که نزارم دیدم ولم نمی کنه نشستن زمین که نتونه به کونم دست بزنه یا شلوارمو بکشه پایین سامان گفت خره شلوارت خاکی میشه پاشو و گوش ندادم گفتم ولم کن داد می زنم ها یک لحظه شل کرد دستشو و هر طوری بود از دستش در رفتم و فوری رفتم تو دستشویی و در را بستم هر کاری کرد نتونست منو خر کنه و بکشه بیرون من موندم اون تو و اون رفت سر کارش تا بابام اومد و اومدم بیرون و من رفتم دیگه و بابام واستاد جلو دستش اون روز گذشت اما فردا چی کار کنم ؟ شب خوابم نمی برد می دونستم سامان میخواد هر طوری شده ترتیب منو بده یک سالی بود سعی می کرد منو دست مالی کنه که راضی بشم و پا نمی دادم خلاصه شب خیلی فکر کردم از یک طرف ناراحت بودم که سامان بهم دست زده از یک طرف صحنه هایی که تو مدرسه و گاهی تو محل دیده بودم بچه ها همو انگشت می کردن یا به هم می چسبیدن تو ذهنم می اومد به خودم سعی می کردم بقبولونم از این چیزا بدم میاد متنفرم اما شهوتم بیدار شده بود حس شهوت داشتم

 

 

خلاصه خوابم برد فردا رفتم مدرسه و وقتی اومدم گفتم من می خوام برم خونه دوستم درس بخونم پدرم گفت یعنی چی از کی سرخود شدی برای خودت قرار می زاری تازه کدوم وقت ما اجازه دادیم تنهایی بری خونه کسی که بری خونه دوستت درس بخونی همیشه دوستتو می آوردی خونه درس بخونید خلاصه با مخالفت شدید مواجه شدم و دهنم بسته شد نهار خوردیم و من خوابیدم بیدار که شدم مشق هامو ولو کردم و شروع کردم سامان که اومد بهانه مشق تونستم بپیچونم پدرم رفت طبقه پایین کمک سامان اما شب که شد این سامان کثافت پدرم را هم پیچوند یعنی گفته بود برای اینکه کابل کولر را به اتاق خواب هم رد کنه باید یک سوراخ کنه تو قوطی تقسیم پذیرایی که کابل کولر اونجا بود به طرف قوطی تقسیم اتاق خواب اما چون تو قوطی تقسیم سیم برق کشیده بود گفته بود سیم ها خراب میشه دریل بهش گیر کنه خلاصه به هر کلکی شده گفته بود یکی بره بالای نردبون سیم ها را بکشه بالا نگه داره که اون سوراخ کاری کنه پدر من هم که کمرش درد می کرد و وزنش هم زیاد بود نمی تونست بره بالای نردبون منو صدا کرد خیلی ناراحت بودم می دونستم سامان یک نقشه جدید برام داره اما نمی دونستم چی به هر حال برای اینکه نتونه دست مالیم کنه روی شلوار خونه روشلواری پوشیدم که حد اقل شلوارم نازک نباشه و کمربند هم بستم که راحت نتونه بکشه پایین خلاصه با همین تیپ رفتم که سامان به پدرم گفت اشکان اینجا را سوراخ کنم گچ ها می ریزه به لباست ها شلوارت تیره هست خراب میشه که پدرم گفت راست میگه و گفت صبر کن بعد پدرم رو کرد به من گفت بچه این چه لباسی هست پوشیدی مگه می خواهی بری مهمونی برو عوض کن بیا بعد هم داد زد به مادرم گفت یک لباس بهش بده بپوشه که گچی شد مهم نباشه مادرم هم یک زیر پیرهنی کهنه و یک شلوار آورد بهم داد شلواره خیلی نازک بود و چون مال چند سال قبل هم بود خیلی تنگ بود خودم فهمیدم بد بخت شدم دیگه هم راحت سامان می تونست شلوارمو بکشه پایین هم راحت می تونست دست مالیم کنه با این شلوار خیلی نازک پیرهنم هم که نصف آستین نبود و تا شونه هام لخت بود

 

 

خلاصه انگار همه چی جور شده بود که سامان راحت منو دست مالی کنه خلاصه رفتم سامان گفت میری بالای پله اون سیم ها رو با انبر دست می گیری می کشی اون طرف من پشت سرت میام و سوراخ می کنم با اکراه و ناراحتی رفتم بالای پله و باز ترسم کمتر بود چون هنوز پدرم تو اتاق خواب بود و جلو اون که نمی تونست منو دست مالی کنه خلاصه رفتم بالا و سامان پشت سرم اومد سیم ها را با انبردست گرفت و انبردست داد دست من گفت ول نکنی سیم ها خراب میشه پدرم هم گفت حواستو جمع کن گیج بازی در نیاری کار زیاد کنی وقتی سامان رسید بالا نردبون پشت سر من و انبردست که سیم ها بهش بود داد دستم و گرفتمش دریل گذاشت تو قوطی تقسیم و چند ثانیه روشن کرد بعد به پدرم گفت شما برو تو پذیرایی نگاه کن مته که اومد بیرون بگو که ادامه ندیم دنیا رو سرم خراب شد هیچ راه فراری نداشتم سامان دقیقا پشت سرم بود دستم به انبردست بند بود اون یکی دستم به پله که نیفتم و هیچ راهی نداشتم سامان هم راحت پشت سرم بود و راحت می تونست بهم کیرشو بچسبونه یا بقلم کنه هیچ کاری هم نمی تونستم بکنم پدرم رفت اتاق پذیرایی و من بالای پله گوشت آماده اونم با شلوار نازک جلو سامان هیچ کاری هم نمی تونستم بکنم سامان که خیالش راحت شد پدرم رفته اون طرف دیوار تو پذیرایی و دیگه ما را نمی بینه دستشو گذاشت روی کونم یک فشار داد اون دستم که به پله بود را ول کردم و دستشو گرفتم سامان گفت دستتو از پله ول نکن یکهو می افتی پایین که پدرم اومد طرف ما و گفت بچه مگه نگفتم گیج بازی در نیار هر چی اوستا میگه انجان بده کار ندی دستمون به اجبار و از ترس پدرم باز پله را گرفتم و دیگه سامان راحته راحت هر کاری دوست داشت می تونست بکنه پدرم هم رفت اتاق پذیرایی که مثلا نگاه کنه مته از اون طرف دیوار در اومد خبر بده سامان دریل را روشن کرد

 

 

این بار کیر سیخ شدشو تنظیم کرده بود و راحت به لای چاک کونم چسبوند و همین طور که دریل روشن بود و سوراخ می کرد سامان هم کیرشو به کونم فشار میداد خیلی ناراحت بودم اما نمی تونستم هیچ کاری بکنم یک لحظه سامان دریل را خاموش کرد و به پدرم گفت مته اون طرف بیرون نیومده ؟ پدرم گفت نه و سامان گفت بزار دریل را تنظیم کنم ادامه میدیم شما همونجا مراقب باش مته اومد بیرون زود بگو سامان یک نگاه کرد مطئن بشه پدرم نمی بینه و همین طور که از پشت کیرش لای چاک کونم گذاشته بود از روی شلوار نازکم دستشو از پله ول کرد و کیرمو هم گرفت یک کم مالید کیرم هم سیخ دیگه و در گوشم سامان گفت دیدی خوشت میاد ببین سیخ شده بهش آروم گفتم کثافت ولم کن ولی ولکن نبود کیرمو مالید و سیخش کرد دوباره دریل روشن کرد و بهم چسبید کیرش حسابی سیخ شده بود از روی شلوارش بود اما به هر حال کیرشو لای چاک کونم حس می کردم سعی کرد بوسم کنه اما نزاشتم در گوشم گفت جونننن خیلی عصبانی شده بودم خلاصه این وضع لعنتی تموم شد و من به بهانه مشق دیگه زدم و رفتم بالا در رفتم از دستش اما شب باز به اون صحنه ها فکر می کردم هی به خودم می گفتم خیلی متنفرم از این کارا و خیلی بدم اومده اما هم انگشت کردن پسرایی که دیده بودم قبلا هم کارهایی که سامان باهام کرده بود بالای نردبون هی می اومد تو ذهنم مخصوصا کیرش که لای چاک کونم گذاشته بود زیاد تو ذهنم می اومد و متوجه شدم که کیرم باز سیخ شده شهوتم بیدار شده بود و حسابی بهم فشار می آورد سعی می کردم خودمو گول بزنه که بدم میاد متنفرم اما واقعیت این بود زیاد بدم نیومده بود مخصوصا وقتی کیرش بهم چسبیده بود و کیرمو مالید و سیخش کرد انقدر فکر کردم تا خوابم رفت صبح مادرم با صدا بلندم کرد دیرم شده بود خلاصه آماده شدم رفتم مدرسه اما سر کلاس هم همش فکر می کردم به کاری که سامان باهام کرده بود از یک طرف ازش متنفر بودم بدم اومده بود از یک طرف یک کم خوشم اومده بود ولی سعی می کردم وانمود کنم بدم میاد کلا و به خودم بقبولونم بدم اومده و با خودم در جنگ بودم هیچی از درس ها نفهمیدم تا زنگ آخر شد

 

 

بعد از ظهر عزا دار بودم که سامان بیاد باز دست مالیم می کنه اما خالم زنگ زد دعوت کرد مهمونی و خوشحال شدم پدرم به سامان زنگ زد و گفت مهمونی داریم امروز نیا باشه فردا اون روز خوشحال و سر حال رفتیم مهمونی و خیالم راحت شد اما شب باز فکر کارایی که سامان باهام کرد و اینکه فردا بعد از ظهر که بیاد چی کار کنم تو مدرسه هم همش فکر می کردم به این موضوع تا رسیدم خونه و خوابیدم بعد از ظهر پدرم گفت مشق هاتو زود بنویس یک روز کار عقب افتاده سامان هم گفته شب میاد جایی سر کار هست من هم مشغول شدم و همه مشق هامو نوشتم تا سامان شب پیداش شد شلوار نازک دفعه قبل را به بهانه اینکه کثیف شده انداخته بودم جایی که دیگه نپوشم پدرم صدام کرد که برم کمک و یک شلوار ورزشی پوشیدم که نسبتا کلفت تر از اون شلوار بود که دفعه قبل پوشیدم و رفتم پایین خیالم راحت بود پدرم هست و کاری نمی تونه بکنه ولی این بار تو دلم دلهره بود چه حسی بود نمی دونم شهوتم هم زده بود بالا خلاصه رفتم دم دست سامان کار را شروع کردیم نیم ساعت گذشت یکی در خونه را زد و پدرم رفت ببینه کیه و چی کار داره سامان بهم گفت اون حلقه سیم از اتاق خواب بیار همه وسایل گذاشته بود ته اتاق خواب من هم رفتم اونجا سامان هم دنبال من اومد فکر کردم می خواد اونم بقیه چیزا را بیاره بهم گفت اون سیم قرمزه را بیار دلا شدم حلقه سیم بیارم که سامان از پشت بقلم کرد نمی تونستم داد بزنم چون می دونستم پدرم بد کتکی بهم می زنه و معلوم هم نیست حرفمو باور کنن از یک طرف هم شهوتم بالا بود و کارایی که دفعه قبل باهام کرده بود تو ذهنم بود و دیگه مثل قبل بدم نمی اومد ولی سعی کردم از دستش در برم سامان آروم گفت هیچ کاریت ندارم فقط یک دقیقه وایستا تکون نخور ولت می کنم اگر نزاری دفعه بعد شلوارتو می کشم پایین هم از ترس اینکه شلوارمو پایین نکشه هم سعی می کردم به خودم بقبولونم زوری داره این کار باهام می کنه اما دیگه زیاد بدم نمی اومد به هر حال واستادم و اونم کیرشو تنظیم کرد لای چاک کونم و بهم چسبید یک دستشو کذاشت روی کیرم که نیمه سیخ بود و اونم سیخش کرد هی نگاه می کرد پدرم نیاد تو اتاق خواب بودیم دید هم نداشت کسی بعد که دید من آروم شدم و دیگه تکون نمی خورم بهم گفت دستاتو بزار روی دیوار قمبل کن دیگه هیچی نمی فهمیدم شده بودم گوش به فرمانش دیگه خودم هم خوشم اومده بود دستمامو گذاشتم روی دیوار اما بلد نبودم قمبل کنم اون خودش شکمم را گرفت کشید طرف خودش و کونمو آماده کرد و بهم چسبید کیرش لای چاک کونم جا باز می کرد از رو شلوار بود اما حس خیلی خوبی داشتم

 

 

 

کیرم حسابی سیخ شده بود می خواست دستشو بکنه تو شلوارم نزاشتم از رو شلوار کیرمو گرفت و شروع کرد به مالیدن یک کم که گذشت صدای پا اومد و دیگه ولم کرد من مونده بودم با کیر سیخ شده که از رو شلوار ورزشی من کامل معلوم بود چی کار کنم برای اینکه پدرم نفهمه سریع پریدم تو دستشویی موندم اون تو تا کیرم بخوابه و بعد بیام بیرون پدرم گفت اشکان کو ؟ سامان گفت رفته دستشویی و دیگه کار ادامه دادیم و اون شب تموم شد و سامان رفت اما من چی ؟ شهوت دیوونم کرده بود برای اولین بار کیر سامان لای چاک کونم رفته بود درسته از رو شلوار اما به هر حال خودم هم خوشم اومده بود و شهوتم خیلی زده بود بالا شب که به این قضیه فکر می کردم کیرم حسابی سیخ بود هی به خودم می گفتم از این کارا متنفرم سعی می کردم به خودم بقبولونم همه اینا زوری بوده و من بدم میاد اما واقع قضیه این بود دیگه بدم نمی اومد خوشم هم اومده بود دو روز بعدش دیگه موقعیت پیش نیومد پدرم همراهمون بود و کاری باهام نکرد اما باز یک موقعیت پیش اومد سامان هم سریع گفت برو اتاق خواب من هم عین بچه خوب سریع رفتم گفتم چی بیارم گفت فعلا دستتو بزار رو دیوار قمبل کن زود باش من هم اطاعت کردم دیگه خودم هم می خواستم راحت بهش پا دادم بهم چسبید این دفعه دستشو کرد تو شلوارم و کیرمو گرفت و مالید حسابی سیخ شده بود بعد گفت برگرد از جلو سینه به سینه هم بقلم کرد و دستهاشو گذاشته بود روی کونم و از لبه شلوار دست هاشو داد تو و قمبلمو تو دستش گرفت و می مالید بعد گفت تا بابات نیومده یک بوس بده من هم راحت صورتمو بردم جلو و دو تا بوس دادم دیگه خر هم می فهمید خودم هم خوشم اومده ولی باز سعی می کردم وانمود کنم به خودم تقلین کنم بدم میاد و این داره زوری باهام این کارا را می کنه این روز هم گذشت و شب فکر حسابی فکر کردم هم به حسی که داشتم هم به بوس هایی که دادم دیگه رام شده بودم کامل خر شده بودم اولین بار بود حس شهوت با این قدرت داشتم فردا هم باز کار شروع شد پدرم رفته بود دم دست سامان و من مشق می نوشتم دو ساعت کار کرد بعد پدرم صدام کرد رفتم پایین سامان توضیح داد که قراره از بالا پشت بوم برای سیم آنتن فنر برق کشی را رد کنه و پدرم بمونه پایین وقتی فنر رسید با موبایل خبر بده که سیم آنتن به فنر وصل کنیم و پدرم از پایین بکشه که سیم بره تو خرطوم خلاصه من مونده بودم پس با من چی کار دارن که سامان گفت خوب ما دیگه بریم بالا پدرم گفت با اشکان برو دم دستش باش فهمیدم دیگه نقشه چیه و کونم به باد رفته اما نه می تونستم مخالفت کنم نه چیزی بگم رفتم با سامان بالا سامان رفت رو پشت بوم اما من چند پله قبلش واستادم و نرفتم بالا سامان گفت بیا بالا دیگه گفتم نه همین جا هستم کار داشتی بگو که سامان اومد طرف من و من چند پله رفتم پایین سامان گفت بزار زنگ بزنم به بابات بگم این اشکان کجا رفته نیومده بالا که من ترسیدم گفتم نه زنگ نزن و رفتم بالا به محض اینکه از در پشت بوم رد شدم سامان یک دست زد در کونم و گفت جونننن گفتم نکن گفت نکن چیه خودت هم خوشت میاد توش که نمی کنم درد که نداره فقط لاپایی هست دیدی این چند دفعه چقدر خوشت اومده خلاصه رو مخم کار کرد و خرم کرد دیگه پشت بوم دو چین داشت اما می ترسیدم کسی ببینه گفتم اینجا نه گشت کولرها رفتیم اونجا من دستمو گذاشتم به دیوار و قمبل کردم اما این بار سامان زیپ شلوارش و کمربندشو باز کرد شلوارشو کشید پایید و کیرشو برای اولین بار دیدم پشتم بهش بود اما تا حدی کیرشو تونستم ببینم متوسط بود خیلی بزرگ نبود اما کوچیک هم نبود خواست شلوارمو بکشه پایین نزاشتم در گوشم گفت نترس فقط لاپایی هست درد نداره توش نمی کنم خیالت راحت باشه حالا که داری میدی بزار لخت باشی که خودت هم بیشتر خوشت بیاد به هر حال خرم کرد و گذاشتم شلوارمو بکشه پایین کیرشو تنظیم کرد و گذاشت لای چاک کونم برای اولین بار بود کون من لخت بود کیر اونم لخت لای چاک کونم چه حسی خوبی داشت خیلی خوشم اومده بود سعی کردم بیشتر براش قمبل کنم و خودمو بهش فشار بدم که کیرش بیشتر بهم بچسبه اونم کمرمو گرفته بود و با یک دست دیگه کیرمو تو دستش می مالید

 

 

اولین بارم بود اما واقعا کیف داشت ده دقیقه ای منو کرد لای کونم خیس شده بود هم از عرق هم پیش آب سامان هنوز آبش نیومده بود که پدرم زنگ زد استرس و دلهره زیادی گرفتم که نکنه فهمیده یا بفهمه سامان جواب داد پدرم گفت چی کار می کنید پس که سامان گفت فنر را باز می کردیم سیم آماده می کردیم الان می زنم میاد فنر رسید شما بکشش هر دو کشیدیم بالا فنر را کرد تو خرطوم و رفت پایین و پدرم هم کشید و سیم آنتن رفت تو پدرم زنگ زد که سیم آنتن رسیده و سامان گفت سه متر اضافه بکش پایین باشه و ولش کن ما وسایل را جمع می کنیم میاییم گوشی را قطع کرد و سامان بهم گفت باز برو پشت کولر قبمل کن گفتم نه گفتم می فهمن شک می کنن سامان گوشش بدهکار نبود رفتم پشت کولر سامان شلوارشو در آورد کیرشو گذاشت تو دستم گفت فشار بده خوبه ؟ یک کم براش مالیدم و بعد گفت قمبل کن من هم زود برگشتم طرف دیوار قمبل کردم سامان شلوارمو کشید پایین ناخواسته دو تا دستمو گذاشتم روی باسنم و دو طرف باسنمو کشیدم سامان گفت خیلی خوشت اومده خودت لاشو باز کردی دیگه خودمو زدم به اون راه گفتم نخیر می خواد دیگه نگی نشد و دفعه بعد بیا این دفعه آخره هیچ بهانه ای هم نباشه اما غرورم بهم اجازه نمی داد راستشو بگم و بگم خوشم اومدم و دوست دارم کیرشو قشنگ لای چاک کونم بزاره خلاصه کیرشو گذاشت لای چاک کونم آخ چه کیفی داشت خیلی خوشم اومده بود کیرم سیخه سیخ بود کیرمو مالید و هی جوننن جون می کرد منو بقل کرده بود و کیرشو به کونم فشار می آورد و کیرمو می مالید که آب من اومد اما زیاد نبود چند قطره اومد

 

 

بعد از چند دقیقه اونم آبش اومد آبشو خالی کرد لای چاک کونم همون طوری شورت و شلوارمو کشیدم بالا بهم گفت لب بده گفتم مگه من دخترم لب بدم گفت پس بوس بده دو تا بوس بهش دادم گفت دیدی چقدر کیف داره چقدر خوشت میاد غرورم اجازه نمی داد حرفشو تایید کنم گفتم گمشو کثافت زوری بود گفت باشه زوری بود دفعه بعد با هم قرار می زاریم گفتم دفعه بعد چیه ؟ گفت کاریت ندارم که همین طوری لاپایی توش هم نمی کنم درد بیاد بهت قول میدم مطمئن باش هیچ کس هم نمی فهمه خیالت راحت می تونی راحت کیفتو بکنی خلاصه باز مخمو زد کار برق کشی دیگه تمام شده بود ولی باهام قرار گذاشت هفته بعد که صبحی هستم نه هفته بعدی که ظهری هستم بعد مدرسه با ماشین میاد دنبالم از مدرسه تا خونه چند ایستگاه بود که با اتوبوس می اومدم زمستون بود هوا تقریبا تاریک می شد می رسیدم خونه خلاصه با ماشین اومد و رفتم سر قرار و سوال ماشین شدم سریع گازشو گرفت و رفت گفتم کجا ؟ گفت خیالت راحت یک کم با هم باشیم می برمت در خونه گفتم دیر میشه می فهمن گفت نه نهایت بگو اتوبوس دیر اومده من هم دیدم منطقی هست خیلی وقت ها از این حرفا زده بودم یا با دوستام صحبت می کردم بعد مدرسه نیم ساعت یک ساعتی دیر می کردم و طبیعی بود با ماشین منو برد یک جای خلوت اینم بگم طرف ما خونه های زیادی در حال ساخت و ساز بود بعضی ها فقط زمین بود خلاصه منو برد یک جا خلوت و ماشین نگه داشت بهم گفت یک بوس بده تا شروع کنیم گفتم چیو شروع کنیم ؟ گفت خودت می دونی که به هر حال راحت منو بوس کرد گفت جوننن بعد از صندلی راننده بلند شد رفت عقب نشست به من هم گفت و رفتم عقب شلوار و شورتشو کشید پایین و گفت شلوار و شوتمو بکشم پایین و بشینم روی کیرش من هم سریع این کار کردم منو بقل کرده بود کیرش لای کونم بود می گفت جونن چه گوشتی هستی من هم رو هوا بودم دیگه خیلی خوشم می اومد نمی دونم چی شده بود من که از این کارا متنفر بودم انقدر راحت پا دادم و انقدر خوشم می اومد خلاصه آبشو خالی کرد لای گونم و آب من هم طبق معمول چند قطره ای اومد

 

 

بعد بلندم کرد گفت قمبل کن همین کار کردم انگشتشو خیس کرد لای چاک کونم هم که خیس منی سامان بود راحت انگشت کوچیکشو فرو کرد تو سوراخ کونم اولش درد گرفت سامان گفت چقدر سوراخت تنگه جونن کم کم دردش کم شد و خوشم می اومد بعدش انگشت بزرگترشو کرد توش باز درد داشت بعد از چند دقیقه آروم تر شدم نمی دونم چرا خوشم می اومد قرارمون فقط لاپایی بود اما دیگه انگشتم هم کرد و بدم هم نمی اومد تموم که شد شلوارمو کشیدم بالا و جمع کردیم و سریع منو رسوند خونه سر محل و پیاده شدم شماره موبایلشو که روی یک تکه کاغذ بود بهم داد گفت هر وقت کسی خونتون نبود مسافرت یا مهمونی رفتن دوست داشتی کیف کنی یک زنگ بزن شمارشو گرفتم دوان دوان رفتم خونه بابام گفت چرا دیر کردی گفتم اتوبوس نبود دیگه چیزی نگفتن هر روز تو فکر بودم چی کار کنم زنگ بزنم بهش یا نه اما انقدر خوشم اومده بود خودم هم دیگه می خواستم دو هفته گذشت حسابی تو کف بودم دیگه ترسمو گذاشته بودم کنار و می خواستم وقتی پدر مادرم نیستن زنگ بزنم بیاد سراغم هفته سوم شانس زد و یکی از همکار های بابام نامزد کرده بود چون مهمونی اونا مختلط بود یعنی زن و مرد قاطی بودن معمولا منو تو این جور جاها نمی بردن که مثلا زن و دختر با لباس لختی یا راحت نبینم تو فامیل هم کسی تو مهمونی ها با لباس لختی یا راحت نداشتیم همه پوشیده بودن تقریبا به هر حال پدرم گفت ما جمعه ظهر میریم شب میاییم بگم خالت بیاد پیشت ؟ گفتم نه بابا مگه من بچه هستم مادرم گفت از خونه نری بیرون ها آتش نسوزونی گفتم باشه خلاصه قرار شد جمه برن اون روز که فهمیدم چهار شنبه بود به هر بدبختی بود موقعیت گیر آوردم کسی نفهمه به سامان زنگ زدم گفت جوننن اشکان خوشگله خوبی ؟ با عجله گفتم جمعه بعد از ظهر کسی خونه نیست میرن مهمونی تا شب سامان گفت جوننن بعد گفت پس می خواهی درسته ؟ چیزی نگفتم گفت ساعت چند میرن گفتم دقیق نمی دونم بعد از ظهر سامان گفت باشه میام سر محل هر وقت رفتن نیم ساعت بعدش میام سراغت فقط سریع درو باز کن کسی نبینه

 

 

سریع قطع کردم تا جمعه ظهر فکرم مشغول بود شب به زور خوابم برده بود تا نزدیک ظهر جمعه خواب بودم که مادرم بیدارم کرد گفت پاشو نهار بخوریم ما بعدش باید بریم بلند شدم نهار خوردم از یک طرف استرس داشتم یکوقت کسی نفهمه ولی تو کونم عروسی بود که قراره بعد از این چند هفته حسابی کیف کنم نهار که خوردیم وسایل جمع کردن و بابا مامانم سوار ماشین شدن و راه افتادن بیست دقیقه بعد سامان زنگ زد گفت خوشگله تختتو آماده کن چند تا متکا و دستمال کاغذی هم بزار دم دست گفت دیدم بابا مامانت رفتن بیا دم در ساختمون واستا در باز باشه خلوت که شد کسی تو کوچه نبود بیام تو خونتون من هم همین کار کردم دم در واستادم بیست دقیقه نیم ساعت بعد کوچه که خلوت بود سامان دیدم بدو داره میاد در باز گذاشتم و رسید و پرید تو خونه من هم دنبالش رفتم به سامان گفتم بابام یکهو برگرده چی ؟ سامان پشت در ورودی را انداخت گفت مجبور میشن زنگ بزنن می فهمیم من میرم طبقه پایین که نیم ساز هست قایم میشم وقتی رفتن بالا و هیچ کسی نبود بیا به من بگو برم تازه برنمی گردن خیالت راحت ولی اگر یکهو الان برگشتن راهش اینه من خیالم راحت شد رفتیم با هم بالا تو اتاق من بهم گفت زود باش کامل لخت شو بخواب تو تخت گفتم نه سامان گفت چیو نه کسی نیست که خیالت راحت باشه و شلوار و شوتمو کامل کشید پایین منو انداخت تو تخت و از پام در آورد کامل بعد هم پیرهنمو در آورد لخته لخت تو تخت بودم سامان همین طور که لباس های خودش را هم در می آورد متوجه شدم موهاشو زده و اونم حسابی آماده شده بدن سفید و بدون موی و تپل منو دید گفت آخ جوننن چه کونی سامان هم کامل لخت شد اومد تو تخت خوابید کنارم و منو بقل کرد گفت لب بده گفتم نه اما این بار مثل دفعات قبول سفت نبودم راحت صورتمو گرفت و لبشو گذاشت روی لبم و شروع کرد به خوردن عین یک دختر تو بقلش بودم و داشت باهام بازی می کرد بعدش سینه هامو میک می زد خیلی کیف داشت یک متکا زیر سرم بود و یک متکا گذاشت زیر شکمم منو به شکم خوابوند و قمبل کردم کیرشو گذاشت لای چاک کونم گفت جونن من که تو ابرا بودم خیلی خوشم می اومد لاپایی داشت منو می کرد و عین یک دختر تو بقلش بودم و خودمو در اختیارش کذاشته بودم اولین بار بود این مدل که هر دو کامل لخت بودیم و با خیال راحت تو تخت خودم سکس تجربه می کردم بالاخره آبش اومد خالی کرد لای چاک کونم با دستمال کاغذی پاک کرد من و خودشو تمیز کرد و بقلم کرد تو بقلش بودم و باهام بازی می کرد کیرم حسابی سیخ بود آبم زودتر از سامان اومده بود اما خیلی کم بود ولی دوباره تو بقل سامان کیرم سیخ شده بود نیم ساعت تو بقلش بود کلی باهام حرف زد شهوتم رو هزار بود مخمو زد به هر حال سامان گفت باز بخواب یک بار دیگه بکنمت به شکم خوابیدم متکا گذاشت زیر شکمم و قبمل کردم براش سامان از کیفش یک روغن در آورد که نمی دونستم چیه و مالید رو سوراخ کونم من نمی دونستم چه قصدی داره دفعه قبل هم انگشتم کرده بود و بدم نمی اومد فکر کردم می خواد انگشت کنه همین کار را هم کرد اول انگشت کوچیک راحت رفت توش یک کم درد داشت بعد که کونم جا باز کرد انگشت دوم کرد توش دردش زیاد بود گفت تحمل کن عادت می کنی کونت باز میشه ولی نگفت می خواد چی کار کنه من هم که تجربه نداشتم کم کم آروم شدم دردش کمتر شد انگشتشو در آورد گفت راحت بخواب قمبل کن من هم اطاعت کردم صورتم تو متکا بود نمی دیدم داره چی کار می کنه یک کم دیگه روغن رو سوراخم مالید بعد بدون اینکه بفهمم کیرشو هم چرب کرده بود خوابید روی من کیرشو گذاشت لای چاک کونم یک کم عقب جلو کرد گفت کیرش که روی سوراخم بود بهش بگم من خر هم همین کار کردم که وقتی مطمئن شد کیرش روی سوراخم هست فشارش داد و با درد زیادی ولی چون روغن زده بود نوکش رفت توش خواستم در برم منو گرفت خوابیده بود روم و قفل کرده بود منو گفت فقط بزار نوکش توش باشه یک کم تحمل کن دردش کم میشه خلاصه باز خرم کرد یک کم گذشت و آروم تر شدم دردش کم تر شده بود که یک کم دیگه کرد توش و باز دردش زیاد شد

 

 

نگهش داشت تا دردش کمتر بشه همین طوری موند یک کم هم تکونش داد یکهو تا نصفشو فرو کرد توش و آبش اومد و خالی کرد توش چقدر آبش گرم بود درد داشت اما خوشم اومده بود نمی دونم چرا به این راحتی بهش پا دادم و می زاشتم هر کاری باهام بکنه من تو فضا بودم دردش هم دیگه برام مهم نبود اشکم در اومده بود اما غرورم اجازه نمی داد گریه کنم یا بگم دردش خیلی زیاد هست خیلی بچه مغروری بودم گفت خوب بود خوشت اومد ؟ داشت با دستمال کاغذی کیرش و کون منو تمیز می کرد خوشم اومده بود اما به خاطر غرور گفتم نه اصلا خیانت کردی قرار نبود بکنی توش بقلم کرد باهام کلی حرف زد مخمو باز زد و گفت باید بزاری تا تهش بره توش چند بار اول درد میاد بعد سوراخت جا باز می کنه راحت میره توش دردش خیلی کم میشه به جاش حسابی کیف می کنی گفت بزار یک بار دیگه امتحان کنیم خلاصه خیلی طول کشید خرم کرد اوکی دادم باز خوابیدم قمبل کردم باز روغن مالی کرد کیرشو هم حسابی روغن مالید این بار دیگه راحت کیرشو گذاشت روی سوراخم فرو کرد توش تا نصفه توش کرد دردش زیاد بود گفتم درش بیار گفت بزار عادت کنی تحمل کن دردش الان کم میشه مقداری گذشت دردش کمتر شده بود که کیرشو بیشتر کرد توش به هر حال دیگه کاری نداشت من دردم میاد یا نه کم کم تا ته کیرشو کرد تو سوراخ کونم یک کم خوابید روم که دردش کمتر بشه بعد شروع کرد به آروم تکون دادن تلمبه خیلی آروم تا آبش اومد و ریخت تو سوراخ کونم

 

 

از فشاری که بهم اومده بود آب خودم قبلش اومده بود شانس آوردم روی تختم ملافه کهنه ولو کرده بودم آب من و اون روی تخت نریخت به هر حال تموم شد جمع کردیم سامان رفت من هم تخت و همه چیو مرتب کردم کسی چیزی نفهمه خیلی درد کشیده بودم اما خیلی هم کیف کرده بودم و دوست داشتم باز ادامه بدم دیگه سامان بهم نگفته بود مکان جور شد بهش بگم خودم دنبال موقعیت بود یا خونه عموم خالی می شد یا موقعیت میشد می رفتم به بهانه خونه عمو که سامان منو بکنه یا خونه خودمون خالی می شد موقعیت پیش می اومد به سامان خبر می دادم بیاد منو بکنه حسابی خودم هم خوشم اومده دوست دارم ادامه بدم هیچ کسی نفهمیده و خیالم راحته سامان به هیچ کس نمیگه سامان هم دوست دختر نداره چون عموم هم مثل بابای من گیر هست و مراقب هستن از این غلط ها نکنه اما به من شک نمی کنن به بهانه درس خوندن میرم پیش سامان و ترتیبمو میده یا خونه ما خالی بشه خبر میدم بیاد سراغم از اون وقت تا حالا سامان داره منو می کنه دیگه کیرش راحت میره تو کونم دردش زیاد نیست کیفش زیاد هست تو فضا میرم وقتی کیرش توش هست آخ چه کیفی داره کون دادن باورم نمی شد انقدر دوست داشته باشم و خوشم بیاد با زمینه ای که تو بچگی داشتم و انقدر این کار به نظرت زشت و تنفر انگیر بود ولی حالا خودم به سامان میگم بیاد منو بکنه عین سامان جرات ندارم دوست دختر داشته باشم ولی با سامان کیفمو می کنم شاید بگین کونی هستم یا ابنه ای اما مهم نیست مهم اینه با سامان کیفمو می کنم هیچ کس هم نفهمیده و مشکلی درست نشده ای کاش می تونستم با یکی از دخترای فامیل مکان جور کنم بکنمشون ولی پدرم جرم میده اگر بفهمه به خاطر همین رفتار اتو کشیده مطابق میل خانوادم دارم و به دختر ها زیاد نزدیک نمیشم تو پسرا هم وانمود می کنم از سکس متنفرم و تریپ بچه مثبت می گیرم که کسی نفهمه چی کار کردم و مشکل ساز بشه یا بخواد ازم سوء استفاده کنه یا آتو بگیره

 

این داستان بچگی من بود اولش زورگیری بود اما بعدش دیگه خودم دوست داشتم الان حسابی کیف می کنم و خودمم می خوام…

 

 

نوشته: اشکان کان کان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا