بالاخره مرد شدم

همکلاسی دانشگاهم بود. بهم می گفت تا حالا با هیشکی سکس نکرده منم ساده بودم و حرفاشو باور می کردم… تا اومدم به خودم بیام وارد یه رابطه ی عاطفی شده بودیم که بارش رو دوش من بود. این اولین دوس دختر واقعیم بود. من 20 سالم بود و اون 21. موهای مشکی پر پشت زیبا و چشمای روشن و درشتی داشت اما در کل خیلی خوشگل نبود. اولین چیزیش که نظر هرکسی رو جلب می کرد کون نسبتا بزرگ و خوش فرمش بود. مدتی بود که به هم اس ام اس های سکسی می دادیم و خلاصه صمیمی شده بودیم. با اولین دعوتم اومد خونه. همون موقع باید می فهمیدم که این دختر چیزی که نشون میده نیست اما خب از سکس نکردن و جلق زدن خسته بودم. دوس داشتم باش سکس کنم اونم به این خاطر که دوستش هم داشتم. بش وابسته بودم…

***

وقتی وارد خونه شد از استرس داشتم می مردم. لباساشو عوض کرد. خودم یه تیشرت بش دادم. با همون شلوار جین خودش. پوشیده بود اما گردن سفیدش و تنگی شلوار تو قسمت رون و کونش بدجوری حشریم کرده بود. ولی از استرس هیچ غلطی نمیتونستم بکنم. اخه دفه اولم بود. مخصوصا اینکه هم کلاسیم بود استرسمو بیشتر میکرد. چای ریختمو رفتیم تو اتاقم. اون نشست رو تکستم منم رو صندلی. حتی جرات نکردم دستشو بگیرم. از هر دری یه کسی میگفتم و اونم جواب میداد. تازه ساعت 9 صب بود و ما تا 3 بعد از ظهر وقت داشتیم. نمی دونم چرا بغضم گرفته بود اما به روش نیوردم. اون درازکشید رو تکست منم یکم واسش ساز زدمو یکم اهنگ گوش کردیم. گفتم من خسته شدم و ازش خواستم جاشو با من عوض کنه. اینجا بود که انگشتمو گرفت منم جرات کردمو دستشو گرفتم. بغضم داشت می ترکید. شهوت و عشق و شور و هیجان رو باهم داشتم. یکم پاهاشو نوازش کردم اونم اومد کنارم روتکست دراز کشید.

 

 

چسبیده بودیم بهم. همزمان هم استرس شدید داشتم هم کیرم توی شرتم داشت می ترکید. روش به سقف بود. نیم خیز شدمو اروم لباشو بوسیدم. به یکباره همه چی عوض شد. لبای همو با چنان ولعی میخوردیم که انگار 100 ساله تشنه موندیم. زبونشو به زبونم گره می زد منم همه جاشو میمالیدم. اولین لحظه ای که به کونش دست زدمو مالیدمش حس کردم همه آرزوهام داره برآورده میشه. هنوز همه لباسامون تنمون بود. چند دقیقه ی طولانی لب های همو با شهوت خورده بودیم. جو عوض شد و استرسم فرو کش کرد. اروم تیشرتو از تنش در اوردم. سفیدی سینش اون ممه های گردش دیوونم کرد. اونم پیرهن منو در اوردو باز لب بازی شرو شد.

 

تو همین حین یوتینشو باز کردمو اومدم روش. از گردنش اروم اروم می لیسیدمو میومدم پایین تا رسیدم به نوک ممه هاش. وقتی می مکیدم یهو نفساش عمیق شد و چشماشو بست. بازم رفتمو پایینو نافشو با زبونم قلقلک دادم یواش یواش شلوارشو از پاش در اوردم. وای که چ بدن سفیدی داشت. کسشو از رو شرت بو می کردم. خیسِ خیس بود اما درش نیوردم. حالا همین کارارو اون با من کرد. اومد نشست روی کیرم. از روی شرت کسشو به کیرم میمالیدو شیطنت می کرد یواشکی شرتمو می زد کنارو کیرمو نگاه می کرد. محکم بغلش کردمو لباشو با حرص خوردمو بش گفتم بچرخ و کونتو بذار رو صورتم. شرتشو در اوردم کسشو گراشتم رو دهنم. اولین بار بود کس میخوزدم اما اون حات لزج و طعم تندو شورش بدجوری به دلم نشت. مریمم نامردی نکردو افتاد رو کیرم. به خودم که اومدم تازه فهمیدم دارم 69 میکنم اونم نه تو خیالم واسه خلق بلکه تو واقعیت. با سوراخ کونش ور می رفتمو انگشتش میکردم. بالاخره صدای آه اه کردنش بلند شدو رو صورتم ارضا شد. اومد بغلم خوابیدو بوسم کردو گفت: نمی تونم بت کس بدم عزیزم اما کونم مال تو فقط اروم بکنم باشه؟ منم قبول کردم.

 

دیگه کیرم داشت به سرخی میزد فرط شق شدن. افتادم رو کونش. عجیب تنگ بود. فک می کنم خودشم سفت گرفته بود. انقد انگشتش کردم تا اروم اروم ول کردو با زوز وازلین انگشت دومم کزدم توش. تا ایجا اروم خوابیده بود و تحمل می کرد. حالا دیگه وقت فرو کردن کیرم بود اما کیرم دیگه شق نمی شد. آمادگی روانی این کارارو نداشتم. مریمم دوباره واسم یکم ساک زد تا کیرم یکم جون گرفت منم اروم گذاشتم دم سوراخش و همه استرسم این بود که مبادا بره تو کسش. با هزار بدبختی رفت داخل. اروم عقب جلو کردم اما مریم گفت سامان نه سامان نه بسه.. منم زود ترسیدمو کشیدم بیرون چون عشقم دردش اومده بود. کیرمو با دستمال پاک کردو دوباره واسم ساک زد و همش میگفت ببخشمش که نتونسته درست بم کون بده.. اخرسر با دست خودم آبمو اوردمو ریختم رو سینش.. اون روز عجیب ترین روز من بود. سراسر عشق و شهوت و ترس و لذت و نهایتا اولین سکس من…

 

نوشته:‌ سامان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا