اولین سکس ساحل

داستان یا بهتر بگم واقعیت امروز مربوط میشه به بیست سالگی من که تو یکی از شهرهای شمال اتفاق افتاد. سال آخر جنگ بود و خیلی ها بخاطر موشک بارون تهران رفته بودن شمال. من و برادرم که بخاطر کارش تو ساری خونه گرفته بود، با خانواده دوستش که از تهران اومده بودند و ساکن ساری شده بودن روزها را با هم میگذروندیم. دوست برادرم دو تا دختر داشت که یکی هفده ساله و خیلی تپل بود و از اونجا که من از تپل ها خوشم نمیومد اصلا محل بهش نمیذاشتم. اسمش سحر بود و سر و تهش را میزدی میومد خونه ما.

 
آخر هفته بود که برادرم برای آوردن بقیه خانواده آمد تهران و من تو خونه تنها موندم. ساعت ده صبح بود که زنگ در خورد و وقتی از پنجره نگاه کردم ساحل خواهر کوچک سحر را دیدم که پشت در ایستاده بود. کلاس سوم راهنمایی بود و دست کمی از خواهرش تو تپل بودن نداشت اما قدش بلند تر بود و بدنش خوش فرم تر از سحر بود. در را باز کردم که اومد تو و از جایی که خیلی شیطون بود از درب سالن که وارد شد سر و صدا خونه را برداشت. راه رفتنش با رقص و ادا بود و مدام یکی از اون واکمن های قدیمی به کمرش بود و با آهنگ میرقصید.
روی کاناپه نشسته بودم و تلوزیون را روشن کردم که اومد نزدیک و گفت: آقا شهرام ، مامان گفته ناهار باید بیای خونه ما. گفتم: ساحل از مامان تشکر کن بگو باشه بقیه اومدن مزاحم میشیم. بلافاصله اومد جلو تلوزیون را گرفت و گفت : من نمیدونم. باید بیای. جلو تلوزیون که ایستاده بود نور به بدنش میخورد و از زیر لباس نازک سارافونی که پوشیده بود تمام انحناهای بدنش را میدیدم و تازه متوجه شدم چه بدن قشنگی داره.
برای بار دوم که مخالفت کردم اومد جلو و پرید رو کاناپه و نشست روی پاهای من. کاملا از روبرو نشسته بود روی هر دو پایم و باسنش روی رانهای من بود. دستش را انداخت دور گردنم و با گردنبندم شروع به بازی کرد و اصرار که باید با من بیای. هرچه نه میگفتم جلوتر میامد تا جایی که تپلی کسش را از زیر شلوار گرمکنی که پام بود حس کردم. ظرف سه ثانیه کیرم آنچنان بلند شد که گفتم الانه بزنه تو گوشم و بره. اما برخلاف فکرم فشارش را بیشتر کرد و تازه فهمیدم خودش هم از کاری که داره میکنه آگاهه.

 
سینه های کوچک و رو به بالاش را از لای چاک بزرگ یقه اش میدیدم و من هم که شورت پام نبود حس میکردم که او هم شورت پاش نیست. چون وقتی یکبار خواستم بلندش کنم دستم را به باسنش کشیدم و معلوم بود زیر لباس شورت نپوشیده. از طرفی به خاطر سن و سالش میترسیدم ادامه بدم بره و به کسی بگه و از طرفی فشاری که با کسش به کیرم میاورد میدونستم خوشش اومده و ول کن نیست.
آروم در گوشش گفتم: میدونی اگه کسی بیاد و ما را اینجوری ببینه چقدر بد میشه؟ نگاهی بهم کرد و سرش را گذاشت رو کتفم و با لحن کاملا حشری گفت: شهرام جونم ، من به کسی نمیگم.بذار یک کم تو بغلت باشم. چند دقیقه ای تو همون حال موندیم و دیدم مادرش اگر مدت غیبتش زیاد بشه میاد و میدونستم کلید خانه ما را داره و گندش در میومد. وعده یک وقت دیگه را بهش دادم که بلند بشه که بریم خونشون. فشار کسش را روی کیرم بیشتر کرد و شروع به لیسیدن گردنم کرد. دست کردم و کیرم را از تو گرمکن درآوردم و لای پاش گذاشتم. آنقدر نرم و لطیف بود که دلم میخواست تا شب تو همون حالت باشیم. در گوشش گفتم این کارها را از کی یاد گرفتی؟ تو چشمام نگاه کرد و گفت: سحر و برادرت هر چند وقت با هم از این کارها میکنند و من خیلی وقته مراقبشون هستم. تازه فهمیدم چرا شهریار با سی و سه سال سن شمال مونده. کیرم خیس خیس شده بود و میدونستم الان وقت مناسبی نیست و اگه لو بریم دیگه نمیتونم به کام ساحل برسم. چند بار بوسیدمش و خواستم تا وقت مناسب دیگری بلند بشه تا بریم و مشکل پیش نیاد. وقتی بلند شد شلوارم از ترشح کسش خیس شده بود و از جایی که بچه میدونستمش خجالت کشیدم. از طرفی بدنش اینقدر سفت بود که حواسم را به کل پرت کرده بود. گرچه اولین سکس من تو شونزده سالگی و با دختر همسایه که یازده سال داشت اتفاق افتاده بود اما جالب بود که ساحل را بچه میدونستم!

 
اون روز گذشت و مطمئن شدم به کسی حتی سحر هم چیزی نگفته. ایام عید نزدیک بود و من دوباره رفتم شمال . مدرسه ها تعطیل شده و ساحل را هر روز میدیدم. هر فرصت کوچکی گیر میاورد میپرید تو بغلم و دستم را میکشید لای پاش تا براش بمالم. میدونستم تا ارضاش نکنم آروم نمیشه و سکس کامل هم نمیشد باهاش کرد و باید به لاپایی قناعت میکردم. روزی نبود که به یاد روز اول نیفتم و گرمی کسش را حس نکنم.

***

تا اون روز موعود که باران شدیدی میومد. داشتم پرده اتاق را در میاوردم که صداش را تو راهرو شنیدم. وقتی داخل شد اول سراغ بقیه را گرفتم و فهمیدم رفته اند بابلسر و او هم کلید را برداشته و اومده پیش من. پرده را در آوردم و رفتم آشپزخانه تا بندازم تو ماشین. پشت سرم اومد و در حالی که از پشت جفت دستاش را رو کتفم گذاشته بود گفت: میای بریم رو کاناپه بشینیم؟ نگاهی بهش کردم و لبم را روی لبش گذاشتم. شروع به یاد دادن لب گرفتن بهش کردم و وقتی زبانم را تو دهنش میکردم او هم این کار را تکرار میکرد و تمام تنش میلرزید. اولین بارش بود که با جنس مخالف سکس میکرد و باید خاطره خوبی را براش به یادگار میگذاشتم. منو بغل کرده و در حالی که خودشو لوس میکرد گفت: دیدی که من تو این مدت به کسی حرفی نزدم.ثانیا من بچه نیستم که! بدنش که بهم میخورد و بوی تنش را حس میکردم حال خیلی خوبی داشت.دیگه معطل نکردم.
سریع رفتیم تو اتاق خواب و شروع کردیم. خیلی عجول بود و داشت با فشار دادن کیرم پوستش را زخم میکرد. دستش توی گرمکنم بود و با کیرم بازی میکرد. لرزش تنش را که از روی شهوت بود حس میکردم. شلوار را که در آوردم با دیدن کیرم گفت: میدونم باید چکار کنم و زانو زد.

 
بیشتر کیرم را لیس میزد تا ساک . بهش یاد دادم که چه جور ساک بزنه و آرام باشه که بیشتر لذت ببره.کاملا لخت شدیم و دیدن کسش که موی کمی داشت و فقط یک خط لای پاهاش بود و رنگ صورتیش دیوونه ام میکرد. روی تخت خوابوندمش و از سینه هاش شروع کردم. تمام مدت موهامو چنگ میزد و نفسهاش منو حشری تر میکرد.لیسیدن را ادامه دادم تا به لای پاهاش رسیدم. لای کسش را که باز کردم و زبونم را روش کشیدم جیغ کوتاهی کشید و گفت: خیلی دوست دارم.همه اش را بخور.تمام کسش تو دهنم بود و با فشار دادن روی کسش هم زمان مکیدنش را شروع کردم. الان هم که سالها از اون روزها میگذره درک کردم که لذیذترین کس برای خوردن مال همون سن و ساله. دیگه نمیدونستم چکار میکنم و با تمام وجودم رانها و کس و سوراخ کون و کپلهاش را لیس میزدم. زبانم را که تو کوسش فرو میکردم پیچ و تابهایی به خودش میداد که برام لذت بخش بود.

 
آوردمش لب تخت و پاهاش را بالا گرفتم و با دستاش اونا را گرفت. از طرفی کسش را میلیسیدم و از طرفی سوراخ کسش را معاینه میکردم. پرده اش کاملا معلوم بود . سوراخ وسط پردش به اندازه قطر انگشت کوچکم بود. آرام آرام انگشتم را فرو کردم .دو بند انگشتم که تو رفت فریاد های لذتش بلند شده بود. فکر کردم دردش اومده و خواستم بیرون بکشم که گفت: شهرام جون در نیار خیلی خوبه. آب کسش سرازیر شده بود و از همون آب برای نرم کردن سوراخ کونش استفاده میکردم. تو این فاصله سرو ته شده بودیم و اون هم با لذت کیرم را میخورد. چند دقیقه نشده بود که پاهایش را از دو طرف به سرم فشار داد و فریاد بلندی کشید و روی تخت از حال رفت. وقتی بغلش کردم از شوق این سکس گریه میکرد و من خنگ فکر کردم ناراحت شده!!! مدام میبوسیدمش و دلداریش میدادم که پردت سالمه نگران نباش!
با دیدن اینکه آبم نیومده ناراحت شد و اصرار میکرد باید مال تو هم بیاد. طاقباز خوابید و کیرم را لای پاش گذاشتم و شروع به لاپایی زدن کردم. گرمای کسش مستم کرده بود و فکر کون قلمبه و محشرش بودم. لب تخت به حالت سجده خوابوندمش و شروع به لیسیدن کردم. هرچی از کونش بگم کم گفتم. سوراخ کون صورتی و محشری داشت که هربار زبونم را روش میکشیدم و تا جایی که میشد تو سوراخ کونش فرو میکردم. میخندید و میگفت خوشم میاد. دماغم را تو سوراخ کونش میکردم و زبانم را تو کسش. با دستم هم با شدت تمام کپلهاشو فشار میدادم.چند دقیقه بعد حس کردم آبم داره میاد و بهش گفتم. دوست داشتم تا آخرین قطره اش را تو دهنش بریزم اما بار اول نمیشد و قبول نکرد.

 

طاقباز خوابید و تمام آبم را روی سینه های کوچکش ریختم. از گرمای آبم پوستش قرمز شده بود و کلی خندیدیم . تمام این قبول نکردن ها برای دفعات بعد امری لازم از طرف اون شده بود که با ولع هرچه تمام تر انجام میداد. حتی اولین سکس سه نفره را با او و یکی از دوستان همکلاسش تجربه کردم که هنوز لذت یادآوریش خیلی شیرینه. شیرین ترین سکس که هنوز یادمه و با دوتا دختر چهارده ساله که تا تجربه نکنید درک نمیکنید که چه لذت و آرامشی را برای هر سه طرف داره.

***
دفعات بعدی سکس با ساحل بود که فهمیدم این گریه یک امر عادیه و تازه فهمیدم چرا دخترها بعد از سکس اولشون چرا میزنند زیر گریه!  این گریه از ذوق بدست آوردن کیره و هیچ دلیل دیگه ای نداره. به سلامتی هرچی دختره که بار اول سکس میکنه هوراااا !!!
شهرام

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

6 دیدگاه دربارهٔ «اولین سکس ساحل»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا