برا همیشه جر خوردم

سلام.

اسمم ساسانه و الان سی سالمه.دوازده ساله بودم که این اتفاقی که الان میخوام براتون بگم برام اتفاق افتاد که برا همیشه شد جزئی از زندگیم. بیشت فامیلامون تو روستا زندگی میکردن و ما هم ماهی یک بار میرفتیم روستا برا دید و بازدید.لحظه شماری میکردیم که کی بریم روستا تا با بچه ها بازی کنیم.امتحانا سال پنجم ابتداییم تموم شده بود که با خانواده رفتیم روستا.اینم بگم که تو یه خانواده ای بزرگ شده بودم که مذهبی و سختگیر بودن مخصوصا پدرم.منم تا اون موقع نمیدونستم کیر و کس چیه و کلی پاستوریزه بودم.

 

روز اولی که رسیدیم روستا فورا رفتم تو جمع بچه ها که بریم برا بازی کردن.محمود که از همه بچه ها بزرگتر بود پیشنهاد داد بریم تو بیشه زار برا قایم موشک بازی.محمود اون موقع هجده سالش بود و الان که سی وهفت سالشه یه آدم فوق العاده هوسبازه که خیلی از پسر و دخترا روستا رو گاییده و معروفه به کیر کلفت و بزرگ داشتن.

 

با بچه ها رفتیم سمت بیشه زار .موقعی که رسیدیم محمود بچه ها رو به دو گروه تقسیم کرد و منو اناخت تو گروه خودش.بعدش گروهشو برد برا قایم کردن.یکی یکی بچه ها رو تقسیم کرد و دست من گرفته بود تو دستش.من که یه جوری شده بودم گفته پس من چی.محمود گت تو با خودمی.میریم یه جایی قایم میشیم که هیشکی نتونه پیدامون کنه.یه مقدار زیاد از بچه ها دور شدیه تا رسیدیم به یه جایی که به عقل جن هم نمیرسید.
من ترسیده بودم و یخواست برگردم کاه محمود فورا بدون هیچ مقدمه خوابوندم و شلوارمو کشید پایین و خوابید روم.من که شوکه شده بودم شروع کردم به گریه و مدام یگفتم به بابام میگم.محمود هم که بدجوری حشری شده بود و کیر کلفتش به سفتی سنگ شده بود کیرشو گذاشته بود لاپام و نزدیکا سوراخ کونم که هنوز مو در نیاورده بود.اونقد فشار میداد که احساس میکردم با چاقو داره فشار میده.بعد دو دقیقه دیدم التماس و گریه فایده نداره ساکت شدم.

 

محمود که بدجور حشری شده بود گفت اگه میخوای دردت نگیره بذار کیرمت تف بزنم و بذارم داخل سوراخت .من که نمیدونستم چی به چیه گفتم باشه.اونم فورا سر کیرشو تف زد و گذاشت رو سسوراخ کونم وشرع کرد مالش دادن.دیدم اینطور بهتره خودمو شل کردم و گفتم زود تمومش کن که به بابام میگم.محمود یه باره سر کیرشو کرد داخل کون تنگم که ناخوداگاه جیغ کشیدم.محمود گفت دیگه دردت نمیگیره و همزمان یواش یواش کیرشو جا میداد تو کونم تا جاییکه بهش گفتم الان دارم پاره میشم.محمود حدودا یک دقیقه کیرشو تو اون حالت تو کونم ثابت نگه داشت و شروع کردبه صحبت کردن باهام .میگفت خیلی وقته ازت خوشم اومده و دنبال یه فرصت بوده که بکنمت و از اینجور حرفا.منم هم دردم کمتر شده بود هم یه حالی بهم دست داده بود که خوشم اومده بود.یه هیجان همراه با دلهره.همزمان که بنم خود به خود داشت شل میشد محمود بیشتر کیرشو جا میداد تت کونم و همزمان به آرومی تلمبه میزد.من که دیگه داشت خیلی حال میکردم با وجود درد و ترسی که داشتم کونمو یه مقدار قلمبه کردم و خودمو کامل در اختیار محمود گذاشتم.محمود که همزمان داش منو بوس میکرد با دو دستش از زیر شکم منو سفت گرفت و کیرشو تا اخر کرد تو کونم .من که دیگه کامل قید خودمو زده بودم و فقط آخ واوخ میکردم.چنان با شدت تلمبه میزد که احساس میکردم کونم داره آتیش میگیره.یه باره محمود یه نعره بزرک زد و آبشو کامل ریخت داخل کون جر خوردم و بعدش همزمان که کیرش هنوز داخل کونم بود خوابید روم و هر دو تا لحظاتی ساکت بودیم بعدش گفت این چیزا برا خیلیا پیش میاد .این اتفاق بین خودمون باشه بعدش که از روم بلند شد تازه دیدم که کیری رفته داخل کونم .بعدش هردو بلند شدیم و محمود گفت دیدی ما برنده شدیم و هیشکی پیدامون نکرد حالا بیا بریم پیش بچه ها.اما بچه ها بازیشون تموم شده بود و داشتن میرفتن روستا.

 

من و محمود هم دوتایی راه افتادیم سمت خونه و تو مسیر محمود داشت از لذتی که بهش دست داده بود میگفت و منم که کونم حسابی از آب منی محمود خیس و لزج شده بود داشتم حال میکردم.اون درد و حال و دلهره ای که اون روز بهم دست داد هنوز بعد هجده سال از یادم نرفته.از اون به بعد هر وقت محمودو میدیدم علی رغم پیشنهادهیی که میداد قایم میشدم وازش فرار میکردم اما بارها تو خلوت لحظه به لحظه اون روز فراموش نشدنی رو تو ذهنم تداعی کردمو و با خودم حال کردم .