مالش آبجی

سلام دوستای گل  . مدتی نبودمو مدتیم از نت دور بودم که دوباره وصلش کردم . از اخرین مالش من که اینجا هم گذاشتم مدت زیادی میگذره و بعد از برگشتن از تهران دیگه نای این چیزارو نداشتم یه مشکل مالی بود که دادگاه داشتم هنوزم حل نشده . امشب بعد از مدت ها حس مالش من نسبت به ابجیم دوباره اوج گرفت بخاطره حرکتاش و لباس پوشیدنش . از مغازه اومدم خونه ساعت ۱۰ و نیم بود یه دوش گرفتم مامان غذا درست کرده بود تا رسیدم داشت میزو میچید . قربون اون دست پختش . آبجیمم داشت کمک میکرد ریشامو زده بودم تو حموم آبجیم تیکه انداخت تیکه شدیا منم خندیدم گفتم به تیکه ای ابجیم نیستم که یه قری به کمر داد که خیلی کیف کردم غذا خوردیم اومدم تو اتاقم اونم اومد پیشم از دادگاه و نتیجه کار پرسید و منم جواباشو دادم . راجبه دوست دخترم مهشید پرسید گفتم بهم زدیم و خلاصه گفتم برو تو اتاقت بخواب باید صبح زوود پاشم شب بخیر گفت و رفت از پشت نگاهش میکردم چه باسنی کوچیکو رو فرمی چه اندامه قلمیو نازی . تو همین فکرا بودم بین خواب و شهوت دوباره فکر مالش زد به سرم ساعت ۱ بود نرسیدم برم تو اتاقش دلو زدم به دریا دره اتاقش همیشه بازه کولر نداره واسه همین زود گرم میشه
 
نگاش کردم دیدم خوابه مطمئن بودم خوابه چون خیلی کجو کوله خوابیده بود . یه تاپ صورتیه بالا نافی با یه شلوارک ساپورتی مشکلی پاش بود که عذاب من بود واسه امشب . مامانو مطمئن بودم خوابه چون قبل خواب قرص خورد . رفتم بالا سرش چند لحظه ای نگاش کردم دیدم حرکتی نداره جز نفس کشیدن نشستم پای تختش سره انگشتمو آروم گذاشتم رو نوکه سینش بازی کردم باهاش تکون نخورد خوابش عمیق بود . تاپش بالا نافی بود و میشد راحت دست کرد زیرش . دستمو بردم زیر یه تکون کوچیک خورد ولی نترسیدم ادامه دادم رسیدم به کرستش اولین بار بود این کرستشو دست میزدم مثه بقیه نبود انگار یه تیکه پارچه دوره سینش بسته کلاهی نبود هرچی بود اولین بار بود دیدمش . کشی بود یکم زدمش بالا اینبار تکون خورد چرخید به بغل منم سریع خوابیدم رو زمین . چند دقیقخ صبر کردم دوباره رفتم سراغش دیه میشد از زیر دست برد دستاشو تو هم کرده بود ولی از رو میشد دستمو آروم روسوندم به سینش آروم آروم مالیدم سینشو کیرم دیگه سنگ شده بود . نمیتونستم به کسشم دست بزنم چاره ی نداشتم جز به همین اکتفا کردن .
 
راضی نبودم از اینکه نمیش مثل قبلا بمالمش فکر عجیبی زد به سرم که دست به کونش بزنم تازه تر بود برام لااقل ولی ساپورت پاش بود ولی ریسک کردم و رفتم سراغ کونش . ملافشو دادم پایین خدایا چی میدیدم . چیزی که آرزشو داشتم از نزدیک ببینم ساپورتشو در آورده بود اطرافو نگاه کردم دیدم لولش کرده بالا سرش گذاشته دیگه از خوشحالی داشتم میترکیدم یه شرت لا کونی پاش بود همین موضوع منو بیشتر خوشحال کرد دستمو اروم گذاشتم روی باسنش انقدر نرم بود که خود به خود میخواست ابم میاد . عالی بود نرمو نقلی . آروم آروم میفردمش و حال میکردم یه دستمم رو کیرم بود . کیرمو دیگه در آورده بودم میمالیدمش . شیطون بیشتر خرم کرد گفتم کیرمو آروم بمالم رو خط کونش . کیرمو بردم نزدیک سرشو آروم خیس کردم آروم آروم و با احتیاط گذاشت لای چاه کونش البته نه کامل خیلی کم . آروم آروم بالا پایین میکردم سره کیرم داشت غلغلک میداد . ادامه دادم همینجور ای کاش میشد داخل کنم ولی حیف که نمشد . م شد و سره زبونمو روی خط شرت میکشیدم آروم حتی یه ماچ آروم روی لبه کونش کردم . نمیدونستم دیگه چکار کنم نمیشدم کاری کرد بدشکلی خوابیده بود . حوس کسه کوچولوشو داشتم ریسک آخرو کردم از روی دستاش دستمو آروم بردم روی شرتش گذاشتم کافی بود دستم به دستاش بخوره بیچاره بودم باز میپرید . خیلی با دقت مار کردم و دستمو هب شرتش رسوندم وسره انگشتمو گذاشتم رو کسش یکی آروم بازیش دادم خوشم اومده بود دستمو خواستم ببرم زیره شرتش آروم همینکارو کردم رسیدم به پشمای کسش نزذه بود زیادم رشد کره بودن بهشون دست نزدم . رسیدم به چوچولش نکیشد دست زد حساسه لامسب . فقط آروم سره انگشتمو روی چاک کسش بالا پایین کشیدم باید زود دستمو بیرون میکشیدم نفس کشیدنش تند میشد دستمو آروم کشیدم بیرون . همیمجوری نمیشد برگردم تصمیم گرفتم بالا سرش جغ بزنم شروع کردم جغ زدن داشت آبم میومد که یه حسه عجیبی بهم گفت بریز لای کونش دسته خودم نبود رفتم نزدیک آبمو ریختم لای کونش انقذرم زیاد بود روی تختشم حتی ریخت ترسیذه بودم نمیشد پاک کرد راحت روی تختو با شلوارش پاک کردم لای کونشو آروم با سره انگشتم آبمو کم کم جمع کردم . یه بوس کوچولو روی کونش کردم و برگشتم . منتظر مالش بعذی باشید پس فردا شب …
 
نوشته: gozan

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «مالش آبجی»

  1. با سلام و ارزوی موفقیت داستانت خوب بود اما کردن خواهرت راه داره.باید اول تحریکش کنی و تا میتونی بهش محبت کنی تا بهت دلبسته بشه و اصلا فکر نکنی که خواهرته.باید صبرو حوصله به خرج بدی تا بتونی یه عمر خواهرتو بکنی و لذتشو ببری.اما باید طوری بهت وابسته بشه که بعد ازدواج هم بتونی باهاش باشی و از کسش هم لذت ببری

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا