سکس زوری با مریم جون

سلام.

من مسعود هستم از اصفهان میخوام خاطره ی اتفاق خوبی که برا من این چند ماهه افتاد . داستان از این قراره که من سال 89 ازدواج کردم و قصد خرید خونه داشتم که مامانم گفت یکی از دوستاش که ما خاله مریم صداش میکردیم بهش گفته کنار خونشون یه خونه هست که قصد فروش و شرایط و قیمتش هم به ما میخورد . من چون خانمم آرایشگر بود احتیاج به جایی داشتم که بتونم توش یه آرایشگاه هم واسه خانمم راه بندازم خلاصه سرتونو درد نیارم که ما رفتیم خونرو دیدیم و پسندیدیم و با توجه به اینکه هم حیاط داشت هم پارکینگ ما پارکینگو تبدیل به سالن آرایش کردیم که اتفاقا خانمم کارش گرفت و کم کم وسائل زیادی هم خریداری کرد و 2 سالی که گذشته بود گفت به داداشم بگم بیاد برام کابین بزنه (برادر خانمم کابینت ساز بود )میخوام اپیلاسیون کار بیارم منم چون کاری به کارش ندارم موافقت کردم و کنار سالنش دو تا کابین اپیلاسیون راه انداخت ، نکته دیگری که تو این چند وقت برجسته بود اینکه مریم همیشه پیش زنم بود و بهش کمک میکرد ، مریم با اینکه دوست مامانم بود ولی متولد 1350 بود و 43 سال بیشتر نداشت خیلی هم به خانم کمک میکرد مثلا خانمم میگفت خاله مریم زحمت میکشه وقتی من سرم شلوغه میاد بالا و به غذا سر میزنه و یا حتی غذا برامون درست میکرد .

 

استارت داستان ما از همین رفتو آمدا خورد من خودم مغازه لاستیک فروشی دارم یه روز اومدم خونه دیدم تو آشپزخونه صدا میاد و هود روشنه زیادم هست نگاه کردم دیدم وااااااای مریم با تاپ و شلوار داره سر گاز ما غذا درست میکنه صحنه ای وحشتناک بود عجب بدن سفیدی داشت منم صداشو در نیووردم و یه چند دقیقه نگاش کردم واقعا قابل تحسین بود کون گنده که تو شلوار جین استریچ داشت میترکید و سینه های خوشگل اونم از صدای هود صدای درو نشنیده بود بعدم من اومدم بیرون و دوباره برگشتم تو ودر محکم بستم دیدم مانتو و روسری سر کرده با خنده گفت سلام خوبی شما شیما مشتری داشت گفت برنج بذارم منم تشکر کردم و گفتم زحمت مام افتاده گردن شما ورفت از اینجا فکر مریم رفت تو سرم تا اینکه به زنم گفتم جمعه با بابا اینا بریم بیرون گفت جمعه صبح کار دارم منم گفتم بیخود کار داری چه کاریه این گفت مریم میخواد بیاد اپیلاسیون گفتم جمعه بیاد که کار نداشته باشم سر حوصله براش انجام بدم من از همون جا گفتم هر جوری هست باید بدن اینو ببینم . کلی فکر کردم تا یه راهی پیدا کنم و پیدا کردم تهه سالن یه پنجره بود که بالای کابین بود و اگه کولر میرفت کنار میشد کابینو دید روز قبلش خیلی بهش ور رفتم ولی تنها کاری که تونستم بکنم این بود که برزنت کنار کولرو یکم پاره کردم و یه راه دید محدود پیدا کردم .

 

فرداش زنگ خونه خورد و زنم من برم مشتریه منم میدونستم مریم رفتم تو حیاط و از کنار برزنت نگاه کردم دیدم به به مریم داره لخت میشه اصلا نفسم بند اومده بود یه زن توپر ولی نه چاق که دوتا بچه داشت که اولیش 19 سالش بود خیلی عالی بود موهاشم مصری زده بود خوابید و زنم مومو داغ کرد و شروع کرد اپیلاسیونو و وقتی دمر خوابید دیگه من داشتم دیوونه میشدم از این کون ولی کم کم رفتم بالا تا نقشه بکشم واسه کوس مریم البته چند روز میخواستم چند روز میترسیدم از زنم تا اینکه دلو زدم به دریا و آمار در آوردم هر روز ساعت 11 سر میزدم خونه ولی یا غذا داشتیم یا مریمی در کار نبود تا اینکه یه روز اومدم دیدم کفشش جلو دره آروم رفتم تو دیدم داره پیاز خورد میکنه و با یه تی شرت و یه شلوار گرمکن تنگ که کونش داشت توش میترکید وایساده تا منو دید گفت وااااای خدا مرگم بده آقا مسعود منم گفتم عیبی نداره شمام مثل مادر خودم و رفتم بازوشو گرفتم و بغلش کردم که یه دفعه شک زده شد و منو پرت کرد کنار و بدو مانتو روسرشو پوشید رفت

 

منم داشتم تو خودم میشاشیدم رفتم بیرون و ظهرم نیومدم که غروب زنگ زدم به خانومم که ببینم مادرمو میگاد یا نه که زنم خیلی عادی برخورد کرد و من فهمیدم که مریم حرفی نزده و یکم خیالم راحت شد ولی خایه کاری کردنم دیگه نداشتم و کم کم که چند هفته گذشت دوباره راست کردم برا مریم یه روز داشتم حساب کتاب میکردم دیدم یه چکام نیس رفتم خونه تو گاوصندوقو چک کنم دیدم کفش مریم پشت دره و طبق معمول زنم تو آرایشگاس یواش رفتم تو و تو آشپزخونه از پشت بهش چسبیدم یه جیقی زد و گفت دست بم نزن وگرنه به زنت میگم گفتم پس چرا اون دفه نگفتی گفت فکر کردم خریت کردی دیگه نمیشه گفتم نه من میخوام یا بده یا درو قفل میکنم تا شوهرت بیاد گفت زنگ بزن منم چسبیدم به لبش و هی فشارش میدام به سمت اتاق کوچیکه که انباریمونه به زور بردمش اونجا و حسابی راست کرده بودم یه 20 دقیقه که تقلا کرد گفت بده دسمالی کنم برم گفتم بیا هی فوش میداد و یکم با دست جق زد برام و گفت نمیاد … نکن بیچارت میکنما گفتم باشه بخور تا بیاد برو گفت نه تو دهن نمکنم بعد گفت باشه بده بیارمش برم الان دیر میشه زنت میادا

 

دادم یکم خورد خیلی ناشی بود ولی خوبیش این بود که شلش کرد و کم کم دست کردم تو سینش گفتم ببین اینجوری تا فردام نمیاد بیا بذارم لاس سینت گفت بیا بجم الان ابروم میره دکمه کباسشو باز کردم سینشو در آوردم گذاشتم لاش یکم توف زدم ملوندم دیدم چشاش خمار شد ولی کماکان با اکراه و برای از سر باز کردن همراهی میکرد که بهش گفتم یه لحظه به شکم بخواب الان اوکی میشه گفت گمشو گفتم زود باش الان زنم میاد گفت نه به زور برش گردوندم و شلوار و شزتشو تا پشت زانوش دادم پایین که گفت ای لعنت به تو بجم تا برم منم یه تف زدم به کیرم گذاشتم در کسش خیس بود همین طور که به شکم خوابیده بود و کونش قمبل بود دستشو زیر سینش ستون کرد که قنبلش بیشتر شد و میکردم تو کسش یه دفعه گفت آه ه ه ه ه گفتم حال میکنی گفت خفه شو ولی داشت حال میکرد…

 

آروم تو کسش تلمبه میزدم گفتم نمیاد گفت دیگه چه کنم گفتم هیچی صبر کن یه چند دقیقه تند تند تلمبه زدم اونم هی آه آه میکرد و دیگه دوست داشت که احساس کردم آبم داره میاد و بدون حرف تا ته تو کسش خالی کردم شروع کرد فوش دادن که دیدم نزدیک 12 شده الان زنم سراغشو میگیره گفتم پاشو پاشو همینطور که پا میشد کون سفیدش دوباره کیرمو شق کرد اونم یه چند تا دستمال گذاشت در کسش و شلوارشو پوشید و لباسشو داد پایین یه توف بم کرد و رفت این اولین تجاوز زندگیم بود ولی باب سکسای بیشتر با مریم شد که بعدا براتون تعریف میکنم.

 

نوشته: مسعود

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «سکس زوری با مریم جون»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا