ماساژ سکسی زن دایی نرگس

سلام به همه دوستان شهوتناک.

من اسمم امیره و 18 سالمه این داستان مال حدودا دو ماه پیشه. من یه زن دایی دارم ک 8سال از خودم بزرگتره و چون تو 14 سالگی عروس داییم شده شده و مامان منم خیلی به داداشش نزدیکه چون پشت سر هم بودن و زیاد خونشون میریم و به همین خاطر نرگس جلوی من راحته من از بچگی تو کفش بودم و اندام خوبی هم داشت…

 

یه روز داییم میخاست تو یه شهر دیگه خونه بخره و چون ما قبلا اونجا زندگی کرده بودیم و بابا مامانم هم قرار بود برن اونجا داییم باهاشون رافت تا برن دنبال خونه بگردن من خونه تنها شدم ک مامانم گفت برای ناهار برو خونه داییت پیش نرگس (من چون مدرسه داشتم نرفتم) منم بعد مدرسه رفتم اونجا بعد این ک ناهار خوردیم داشتم تلوزیون میدیدم ک زن داییم گفت چن وقته کمرم درد میکنه منم گفتم چرا و از این جور حرفا بعد یه فکری به سرم زد و گفتم: میخاین ماساژتون بدم؟ گفت: میتونی؟ گفتم: آره اومد روی راحتی دراز کشید منم رفتم ماساژش دادم و خودمو کنترل کردم بعد چن دیقه گفتم: روغن زیتون دارین گفت: چرا؟ گفتم هم برای پوست خوبه هم دیدم برای ماساژ به بدن میزنن.

 

گفت: برو تو کابینت کنار یخچاله بردارش. منم رفتم اوردمش یه تی شرت تنش بود. گفتم: میخاید روغنو رو تیشرت بریزم. بعد این ک اینو گفتم تیشرتشو در اورد . من روغن ریزختو رو بدنشو مالیدم و آروم آروم بند کرستشو باز کردم بعدش کم کم دستامو اوردم پایین شلوارو و شرتشو با هم آروم آروم میکشیدم پایین و بعدش کامل شولوارشو کشیدم پایین و درش اوردم لباسای خودم غیر شورتو هم دراوردم.(اینایی ک میگم شاید نیم ساعت طول کشید حتی بیشتر فک نکنید یه دفعه ای همه این کارا رو کردم)

 

کون و کسش خوب مالیدم بعد برش گردوندم و سینه هاشو میمالیدم (همه این کارا رو خیلی با حوصله انجام میدادم) در همون حین داشتم انگشتمو تو کس کونش میکردم تا هم شهوتش بیشتر شه هم سوراخ کونش باز بشه بعد این ک قشنگ ماساژش دادم کل بدنش چرب بود گفت ک بیا بریم رو تخت با هم رفتیم بعدا از تو کمدش یه تاخیری داد گفت بزن نمیخام زود تموم بشه منم زدم بعد رفتم رو تخت دراز کشیدم ک نرگس رفت بجای کیر منو کردش تو دهنش یه چن دیقه ساک زد تا اوردمش بالا اونو خابوندم کیرمو کردم تو کسش و تو همین حین انگشتم تو کونش بود و داشتم گشادش میکردم یکم تلمبه زدم واستادم و با کونش ور رفتم بعد ک دیدم آمادس کیرمو گذاشتم دم کونش کردم تو…

 

یه آه بلند کشید و با هر تلنبه ای ک میزدم آه آه میکرد بعد در اوردم دوباره یه دل سیر کسشو کردم بعد ک دیدم داره آبم میاد کردم تو کونش و تلنبه زدم و آبمو ریختم تو کونشو بعد با کسش ور رفتم تا اینکه آب اونم اومد بعد همو بقل کردیم و لب گرفتیم و بعد از اون ماجرا ک با هم حرف میزدیم معلوم شد داییم اصلا زیاد سکس نمیکنه و ارضاش نمیکنه و حتی چن وخ پیش زمزمه طلاق بود ک اطرافیان نذاشتن البته به خاطر بچشون طلاق نگرفتن (بچشون با داییم رفته بودن) و بعد اون ماجرا هروخ خونشون خالی میشه میرمو از خجالت کسش در میام.

 

نوشته: بچه زرنگ