کوس فیس بوکی

سلام… امیرعلی هستم… اولین باره داستانم رو مینویسم…

پیش دانشگاهی بودم ، حسابی گرم درس خوندن و کلاس رفتن و اینا ، دوستامو کم میدیدم،،،تازه هم با دوست دخترم بهم زده بودیم ، حوصله ی کسی رو نداشتم… یه روز که رفته بودم آموزشگاه ، وسط کلاس دوستم آرش زنگ زد بهم،،،گفت کجایی؟؟ گفتم آموزشگاه،،،گفت بیا با بچه ها داریم میریم بیرون… گفتم باشه…! خلاصه رفتم پیششون…دیدم آرش و سعید با 2 تا دختر تو ماشین نشستن یکیشون که دوست دختر آرش بود ، میشناختمش ، اما اون یکی رو اولین بار بود میدیدم… مثل اینکه آرش اونو میخواس با سعید دوست کنه… این دوستم سعید خیلی خوش قیافس،،،، نشستیم تو ماشین و یه چرخی زدیم و بردیم دخترا رو رسوندیم… منم رفتم خونه… دورادور شنیدم که سعید با دختر چند روز حرف زده بعد پیچوندتش…ینی آرش بهم گفت ، گفت آره خاک تو سرش ، یکم نگه میداشت ، دختره راضی به سکس هم بود… هیچی دیگه… از این ماجرا گذشت…

 

چند ماه بعد ، حدوداً 6-7 ماه ، آخرای شهریور بود که یکی منو تو فیس بوک ادد کرد که اسمش شقایق بود ، دیدم دوست مشترکمون آرشه ، عکسشو که باز کردم دیدم همون دخترس ، یکم تغییر کرده بود ، ولی زود شناختمش… اکسپت کردمش مسیج داد: کنکور چطور بود ؟؟؟ گفتم اِی،بد نبود ، تو چطوری؟؟؟ و … 2 روزی با هم چت میکردیم… ما خانوادگی رفتیم شمال… بهم شمارشو داد…منم بهش زنگ زدم،،،چند روزی که شمال بودیم خیلی حرف زدیم ، تا اینکه فاز عشق و عاشقی برداشت …. منم از فرصت استفاده کردم…زود زنگ زدم به دوستم،اون همیشه خونشون مکان بود،خونشونو واسه فردای اونروزی که میخواستیم برگردیم تهران اوکی کردم… دختره هم هی میگفت زود بیا میخوام ببینمت و این حرفا… منم الکی بهش گفتم برگشتم تا چند روز نمیتونم ببینمت ، آخه کلی کار دارم، الکی گفته بودم که با اون دوستم که مکان ازش بود کار میکنیم،،کارمونم عقبه،،،باید برم خونه ی اونا چند روز… گفت خب آدرس بده من بیام ببینمت… منم از خدا خواسته آدرسو دادم بهش و قرارو گذاشتیم… حرف آرش یا دم بود که گفته بود این دختره پایه سکسه…

 

اومدیم تهران ، اولین کار رفتم از دوستم ترامادول گرفتم ، تعارف نداریم که الکی بگم من کویر لوتم وآبم هر 8 سال یکبار میاد… روز قرار رسید…رفته بودم حموم و به خودم رسیده بودم ، یه شورت خوشگلم داشتم پوشیدمش… قرار بود دختره 11 اونجا باشه … من 10 بود رفتم خونه دوستم… تا 11 یکم نشستیم با هم که دختره اومد… بعد این چند ماه که من ندیده بودمش خیلی عوض شده بود ، لاغر و خوب شده بود ، دماغش هم چسب داشت ، تازه عمل کرده بود…. اومد تو منو بقل کرد  انگار 20 ساله همو میشناسیم… چند دقیقه نشستیم…تا دوستم به یه بهونه ای رفت … تنها شدیم ، رفتم نشستم کنارش ، یکم حرف زدیم ، بهش گفتم چیزی میخوری بیارم ؟ گفت فعلاً نه…  یکم که نشستیم شروع کردیم به شوخی کردن،،،،نمیدونم چی شد بهش گفتم بلندت میکنم از رو مبل میندازمت پایینا…. گفت عمراً بتونی…( آخه من یکم لاغر بودم) بلندش کردم وایسادم… تو بقلم بردمش تو اتاق انداختمش رو تخت ، خودمم نشستم رو شکمش…. یکم که شوخیمونو ادامه دادیم لبم رو گذاشتم رولبش….داغ بود ، با ولع تمام لباشو میخوردم…

 

دستمو بردم رو سینش، سینه هاش کوچیک بود ، ولی دوسش داشتم…از رو لباس یکم مالوندم،،،،سریع از زیر تاپش دستمو بردم تو…لبمو گذاشتم رو گردنش،،،دیدم تکون خورد،،،گفت من رو گردنم حساسم ، کاری بهش نداشته باش( ادا تنگا) منم شروع کردم گردنشو خوردن ،،،، اه و اوهش در اومده بود…. کم کم رفتم پایین…. تاپ و سوتینشو در نیاوردم،،، با جای دیگه کار داشتم…. یکم با دگمه ی شلوار جینش ور رفتم تا خودش بازش کرد…. مثلا میخواس نذاره شورتشو در بیارم ، با زور کشیدم پایین….دیدم یه کس خوشگل که یکم تیره بود لای پاهای ورزیدش قایم کرده، آخه ورزشکار بود مثه اینکه….کلاً از کس لیسی خوشم نمیاد،،،یکم زبونمو رو کسش کشیدم ،،، خیلی حشری بود،،، من کاری هم نمیکردم اه و اوه میکرد،،، موهای کسشو تازه زده بود،،،ولی خیلی صاف نبود ، شروع کردم انگشتمو بکار گرفتن….یه 2 دقیقه ای با کسش بازی کردم. اومدم بالا،،،خودش سریع پیرهنمو در آورد….کیرم از بالای شلوارم زده بود بیرون…. دگمه ی شلوارمو باز کردم ، زود کشیدش پایین ، یکم با کیرم ور رفت ، سرشو گذاشت تو دهنش و شروع کرد به میک زدن…

 

خیـــــــــــلی حرفه ای نبود ، ولی حال میداد ، هر از گاهی هم تخمامو میکرد تو دهنش میک میزد… بعد 2 دقیقه اومد بالا بشینه رو کیرم…این پوزیشن رو دوس داشتم ،، تا کیرم با کسش تماس پیدا کرد ، احساس کردم کیرم الان آتیش میگیره ، انقدر تنگ و داغ بود که آبم داشت میومد،،، سریع از زیرش اومدم بیرون،،،تازه یاد ترامادوله تو جیبم افتادم… به شکم انداختمش رو تخت… از پشت نگاش کردم…واااااای ، چی میدم،،،واقعا بدنش خوب شده بود،،، یه هیکل لاغر،،، با یه کونه گرد تو حالت قنبل ، یه کس ناز هم که از زیر زده بیرون… کیرمو گذاشتم دمه کسش ،، تا نصف کردم تو،،،،شروع کرد به حرف زدن،،،، میگفت اه جــــــــــــــــــــون،،،بیشتر بیشــــــــــــــــــــــــتر… منم که داغ شده بودم،،،،تند تند تلنبه میزدم،،،1 دقیقه بعد آبم اومد،،،،ریختم رو کمرش…سریع 2 تا انگشتمو کردم تو کسش،،،،انقد تکون دادم که دیدم عضلاتش سفت شد….ارضا شد…دستمو که آوردم بیرون،،،دیدم آبش چسبیده به دستم … رفتم دستمو بشورم ، ترامادولو خوردم . برگشتم تو اتاق دیدم همونجوری رو تخته کولر رو روشن کردم…

کمرشو پاک کردم خوابیدم کنارش نیم ساعت بعد بازم دلم خواست یکم با کسش ور رفتم…کیرم بلند شد…بلندش کردم،،دوباره قنبل کرد،،،کیرمو کردم تو کسش ،،، دیگه بدونه توقف تلنبه میزدم…دیگه آخراش داشت گریش در میومد که دوباره آبم بعد 20 دقیقه اومد،،،بازم ریختم رو کمرش… خسته بودم…میخواستم بخوابم،،،ولی باید خونه رو خالی میکردیم…زود پاشدیم جم و جور کردیم و رفتیم… بعد اونم یه مدت باهاش ارتباط داشتم … اما دیگه سکس نداشتیم…

هنوزم واسه خودم عجیبه که اومد و داد و رفت! بدون حاشیه!!

امیدوارم خاطرم بد نبوده باشه…

نوشته: امیر علی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا