دخترعمه ی با معرفت

سلام دوستان.

من شهرام و 47 سالمه اما بقول زنهای اطرافم به 30 ساله ها میمونم. این خاطره مال زمانیه که من 25 سال داشتم …

یکی از روزهای تابستان 71 بود و خانواده من مسافرت بودند. ماشینم را بیرون آوردم که برم چرخی بزنم شاید چیزی به پستم بخوره. هنوز از سر کوچه بیرون نیامده بودم که دختر عمه ام لیلا را دیدم که به سمت خونمون میومد. از ماشین پیاده شدم و بعد از احوالپرسی گفت اومده تا لوازم عمه ام را که منزل ما بود ببره. وقتی گفتم کسی نیست و رفتن مسافرت گفت پس تو هم داری میری بیرون مزاحم نمیشم.خواست برگرده که پشیمونش کردم تا بیاد وسایل را برداره. مدتی بود شدیدا تو نخش بودم. از لیلا بگم که 35 سالش بود و بدن ظریف و خوش تراشی داشت.سینه های کوچک و ذره ای شکم (با اینکه دو تا بچه داشت) نداشت. وارد خونه که شدیم مانتو و روسریش را برداشت و از جایی که با هم راحت بودیم راهنماییش کردم طبقه دوم تا وسایل عمه را برداره. وقتی از پله ها بالا میرفت چشمم به حرکات باسنش بود و سفتی کفلهاشو حس میکردم. منم رفتم سر یخچال و ویسکی را برداشتم و دوتا قلپ اساسی رفتم بالا. تلخیش داشت گلومو آزار میداد که صدای لیلا را شنیدم. از بالای پله ها میگفت: اگه ساک دستی داری واسم بیار.
مدتها بود دلم میخواست به کامش برسم ولی هر بار فکر شوهرش میفتادم پشیمون میشدم. اما امروز انگار فرق میکرد.از وقتی اومد تو خونه رفتارش خیلی فرق داشت و حس عجیبی بهم میداد.
سریع یک ساک دستی برداشتم و رفتم بالا. وارد اتاق که وسایل داخلش بود شدم دیدم جلو میز ایستاده و موهاشو که تا باسنش میرسید باز کرده و داشت از رو میز لباس و وسایل را جمع میکرد. داخل شدم روشو به من کرد و با لبخندی تشکر کرد و گفت: داشتی بیرون میرفتی مزاحمت شدم.
و پشتش را دوباره به من کرد. نمیدونستم اگر برم جلو عکس العملش چی میشه و میترسیدم رابطه دوستی ما بهم بخوره. آخه خیلی با هم صمیمی بودیم و تا اون روز به سکس باهاش فکر نکرده بودم.
آروم جلو رفتم و پشت سرش ایستادم. بوی عطرش بهم میخورد و داشتم دیوونه میشدم. چند ثانیه ای گذشت که برگشت به من نگاهی کرد و با لبخندی روشو برگردوند. آروم جلو رفتم و دستامو رو شونه هاش گذاشتم. منتظر بودم برگرده و بزنه تو گوشم. چیزی نگفت و سرش را گذاشت رو دست راستم. جلوتر رفتم و کاملا بهش چسبیدم. بدنش از من هم داغتر بود. لباسها را روی میز گذاشت و آروم دستاشو رو دستام گذاشت. دیگه نباید معطل میکردم تا پشیمون بشه . از پشت کاملا بغلش کردم و دستم را بردم رو سینه هاش. هیچی نمیگفت. سینه ها و شکمش را که با دستام مالیدم برگشت و نگاهی به من کرد. سرش را جلو آورد و مشغول شدیم. بوی مشروب که بهش خورد خندید و گفت : تک خوری؟ واسه منم بیار. سریع برگشتم پایین و شیشه را از یخچال آوردم. وارد اتاق که شدم خشکم زد…

 

با یک شورت و سوتین کرم رنگ روی تخت نشسته بود. دیگه لیوان نیاورده بودم و با شیشه چند قلپی با هم خوردیم. لباسهامو سریع کندم و با شورت جلوش وایسادم. کیرم داشت میترکید و از شورت زده بود بیرون. کیرم را از تو شورت در آورد و شروع به خوردنش کرد. آنقدر قشنگ میخورد که دوست داشتم تا شب سرپا واستم و اون ساک بزنه. در همین حال خودش سوتینش را در آورد و ایستاد. شروع به لیسیدن و بوسیدن هم کردیم و حرفی نمیزدیم. کم کم رفتم سمت سینه هاش و با گرفتن اونا تو دهنم نفس بلندی کشیدو نشست روی تخت.
منم شروع کرده بودم و تمام تنش را لیس میزدم. رو تخت که خوابید شورتش را از پاش در آوردم. باورم نمیشد دو تا شکم زاییده باشه و همچین کس جمع و جوری داشته باشه. امان ندادم و شروع به خوردن کوسش کردم. برخلاف تمام کوسهایی که کرده بودم بوی بدی نمیداد و واقعا شیرین بود.

زمانی که زبونم را تو کسش میکردم کمرش را بالا میداد و فریاد بیشتر بخورش ، اتاق را پر کرده بود. بعد از چند دقیقه اون هم برگشت و شروع کرد به خوردن کیر من. لذت فراوانی که از کارمون میبردیم زمان را برامون بی معنی کرده بود. اثر مشروب هم رو ارضا شدن تاثیر گذاشته و لذت را صد چندان.
زمانی که روش خوابیدم و شروع کردم به از کس کردن ، چشم تو چشم هم دوخته و آگاهانه از کاری که میکنیم تمنای وصل بیشتر از هم میکردیم. ساعت روی دیوار 5 بعداز ظهر را نشان میداد و یکساعت و نیم بود که وارد خانه شده بود. شاید بیش از هزار بار یکدیگر را بوسیدیم و تازه بعد از ارضا شدنمان که با هم انجام شد فهمیدم این تمنای نگاهش به سکس با من به چند سال قبل برمیگرده و من این سالها غافل بودم. در این سالها بارها با هم این رابطه را داشته و داریم. من ازدواج نکرده ام و تو این سالها هرکه را خواستم لیلا برام جور کرده که داستان اونها را هم اگر خوشتون اومد براتون مینویسم….

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «دخترعمه ی با معرفت»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا