کون خیلی تنگ من

سلام من سارا هستم 20 سالمه قد متوسطی دارم و اندامم خوبه و سینه و کون بزرگی دارم ک همه رو مجذوب میکنه قیافه ی خوشگلی هم دارم.دوسال پیش یه دوست پسر داشتم ک اولین دوست پسرم بود و منم خیلی دوستش داشتم ولی رابطه مون درحد تلفن حرف زدن و چت و اس ام اس بود چون من از یه خانواده ی سرشناس بودم و تو شهر ما تقریبا خیلیا منو میشناختن و میترسیدم باهاش برم بیرون و کسی منو ببینه…
 
دوست پسرم علی خیلی خوش تیپو و خوب بود قد نسبتا بلندی داشت و تقریبا لاغر با اینکه یکم دخترباز بود ولی اصلا نمیذاشت اذیت شم و فقط ب من توجه داشت یه سالی از دوستیمون گذشته بود ک یه روز خیلی اصرار کرد ک یه جا با هم قرار بذاریم البته اون قبلا منو دیده بود اما از راه دور…بلاخره با اصراراش منو قانع کرد ک باهاش برم بیرون.یه جایه خوب پیدا کرد و منم بهترین لباسمو پوشیدم و رفتم بهش دست دادمو نشستم اون روز خیلی عادی گذشت با هم شوخی کردیم و حرف زدیم و یه ساعت بعد برگشتم خونه
 
.خیلی تعجب کردم ک علی با تمام دختر بازیش اون روز بهم کاری نداشت خونه ک رفتم اس داد فکر نمیکردم از نزدیک انقد خوشگل و خوش اندام باشی گفتم تو ک بهم نگاه نکردی گفت دقیق نگاه کردم وله نذاشتم تو بفهمی دارم نگات میکنم خلاصه بعد از اون روز باز هی میگفت بیا یه بار دیگه ببینیم همو من اولش قبول نکردم اما علی خوب بلد بود مخمو بزنه خلاصه قانعم کرد ک برم خونش.علی خونه ی خودش تنهایی زندگی میکرد چون باباش فوت شده بود و اون دوست نداشت خونه ی شوهر مامانش باشه خلاصه رفتم خونشو تا رفتم تو بغلم کرد حس آرامشی داشت برام آغوشش لپشو بوسیدمو گفتم بذار پالتومو در بیارم بعد بیام بغلت آخه بارون میومد و پالتوم خیس بود.خودمو آماده کرده بودم برا یه حال اساسی چون میدونستم نیاز داره و از وقتی با منه با هیچکی سکس نداشته.
 
البته یه بار به زور و چن بار جر و بحث سر اینکه اون نیاز داره و من درکش نمیکنم باهاش تلفنی سکس کردم ک بعدش پشت تلفن انقد گریه کردم ک گفت ببخشید عشقم دیگه قول میدم اذیتت نکنم و تا خودت نخواستی من حرفی از سکس نمیزنم…خلاصه اون روز رفتم ک پالتومو در اوردم دیدم اون رو مبل نشسته رفتم سرمو گذاشتم رو پاش اون طبق قولش فقط موهامو نوازش میکردو میگفت ک من بهترین اتفاق زندگیش هستم…گفت عشقم تاپت خیلی قشنگه لبخند زدم و گفتم علی شب میخوام پیشت بخوابم گفت جدی؟ گفتم آره (آخه مامان بابام رفته بودن تهران واسه دکتر)گفت داداشت چی؟گفتم ب اون گفتم میرم خونه دوستم شبم میمونم
سرشو آورد نزدیک لپمو بوسید گفت بهترین خبر ممکن بود حالا پاشو برم یه چیز بیارم بخوری گفتم نه الان نمیخوام بعدا..
 
علی:سارا یه چیز بگم دعوام نمیکنی؟
سارا:نه بگو عزیزم
علی:بگو جان علی
سارا:جان علی
علی:سوتینتو در آوردی دارم دیوونه میشم
سارا:خب عمدا درآوردم ک دیوونه بشی دیگه
علی:سارا امشب دیگه حق گریه کردن نداری من نمیتونم دیگه تحمل کنما
سرمو از رو پاش ورداشتم بلند شدم گفت چرا قهر میکنی باشه اصن کاریت ندارم گفتم قهر چیه دارم میرم دستشویی داره جیشم میریزه یه خنده ی بلندی کرد…خلاصه عصر تموم شد و اون هنوز جرات نمیکرد ب من دست بزنه فقط در حد حرف بود شب زنگ زد شام آوردن برامون خوردیم و بعدش فقط بهم نگاه میکرد گفتم چیه؟هیچی نگفت سرشو آورد نزدیک و لباشو رو لبام قفل کرد آروم آروم میخورد خیلی حس خوبی داشت
 
اون لحظه حس کردم اگه نباشه میمیرم لبمو از لباش جدا کردم گفتم قول بده باهم ازدواج کنیم گفت تو الانشم همسر منی عشقم دوباره سرشو آورد نزدیک یه دستش رفت سمت سینم ای دفعه لبامو محکم میک میزد لباشو از لبام جدا کرد تاپمو از تنم در آورد داشتم آتیش میگرفتم لبشو برد سمت سینم داشت سینمو محکم میک میزد درد و لذت با هم قاطی شده بودن سرشو فشار میدادم محکم سینه هامو میخورد و میمالید بهترین حس دنیا بود داشت دکمه ی شلوارمو باز میکرد گفتم علی من میترسم گفت به من اعتماد کن عزیزم نمیذارم اذیت شی خودمو سپردم دستش.زبونشو میزد ب کسم وای انگار ک تو بهشت باشم.لرزیدم و بیحال شدم بغلم کرد منو برد تو اتاق لب تخت خوابوند کسمو محکم میخورد گفتم علی بیشتر سرشو فشار میدادم ب کسم گفت چه شیرینه مثل خودت آه و ناله میکردم میگفت ناله کن کن عزیزم نفس بکش بلندتر منو بر گردوند گفت وای من در آرزوی این کون بودم گفتم مال خودته هرکاری میخوای بکن
 
رفت از تو کشو روغن آورد ریخت رو کونم و با دستاش محکم میمالید کونمو زبونشو کشید لای کونم گفت وای این بهشته دوباره لرزیدم گفت سارا برام ساک میزنی؟گفتم نمیدونم لباسشو در آورد منو نشوند رو لبه ی تخت خودش واستاد خواستم کیرشو دهنم کنم بلد نبودم دندونم میخورد ب کیرش خیلی بزرگ بود میترسیدم خیلی سعی کردم ولی نتونستم گفت ولش کن دوباره منو برگردوند خواست بکنه تو کونم ولی کونم خیلی تنگ بود سرشو کرد تو خیلی درد داشتم گریه میکردم کیرشو در آورد گفت خوب بود گفتم خیلی منو بوسید گفت بیا بغلم بخوابیم خیلی داشت اذیت میشد گفتم علی پس تو چی؟گفت تو ک ارضا شدی بسه گفتم بیا بکن تو کسم گفت پس پردت چی؟گفتم خب بزنش بغلم کرد گفت نه عزیزم نمیشه گفتم میشه بیا بکن تو کسم خیلی ناراحت بودم ک ارضا نشد و داشت اذیت میشد گفت میذارم لای کست دوباره منو خوابوند کیرشو میکشید لای کسم چن دقیقه ای طول کشید خیله خودشو بالا و پایین کرد ک آبش اومد ریخت رو سینه هام بعدش تو بغل هم خوابیدیم و دوساعت بعد رفتیم حموم اونجا تونست بکنه تو کونم و بازم آبش اومد…
 
saraxxx

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «کون خیلی تنگ من»

  1. سلام عجب دوست پسر با حالی بودتازه نمیخواسته ادیتت کنه منم بودم باهات بد رفتار نمیکردم ولی بد جوری بهت حال میدادم/نگفتی ابت چه جوری اومد بعدش چی شد بازم بگو

    1. سلام اگه دوست داشته باشی میتونی همه جوره روی من حساب کنی قول میدم حرفی ازسکس نزنم تا خودت نخوای

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا