سرگذشت سارا

سلام
من فکر می کردم ماجراهایی مثل سکس منو عمو جونم که سکس داریم خیلی کمه ! ولی آماده باشین برای خوندن سرگذشت سکسی سارا…

 

مامانم 12 سالش بوده ازدواج میکنه 14 سالگی من متولد میشم مامان تو 14 سالگی از رو عکس هاش و فیلمهاش انگار 18 ساله است سینه های روبه بالا 70 کمر باریک باسن خوش فرم درست مثل مال من موهای طلایی انبوه چشمان رنگی من که دخترم عاشقشم
من از 4 یا 5 سالگی خیلی واضح هر چه دیده ام بادمه و اونموقع ها هم انگار میدونستم من یه دختر عمو هم سن خودم داشتم تازه دو ماه از منم بزرگتر بود ولی همه چیزو بمن می گفت حتی مالیده شدنش توسط داداشش که 6 سال ازش بزرگتر بود ولی من بارها سکس مامان با عمومو دیده بودم یه حسی می گفتم نباید به کسی بگم وقتی بابام نبود مامان سعی می کرد منو زودتر بخوابونه عموم اومد زودتر همدیگرو بغل کنند و سکس کنند
من خیلی واضح نمیدیدم ولی یا مامان رو عمو بود یا عمو رو مامان که مامان هی میگفت پاره ام کن بکنننن تا فهمیدم که عمو کیرشو می کنه تو کص مامان چون برای اولین بار خیلی واضح دیدم سر #کرسی خوابیده بودیم کرسی برقی لامپی مادون قرمز داشتیم از اونایی که خیلی نور میده
من بیدار بودم پچ پچ مامان و عمو را شنیدم دور از من بودن سمت روبروی سمت من سرمو کردم زیر لحاف دیدم هر دو لختن
هی همدیگرو بغل می کردند و بیشتر عمو کمر و باسن مامانو نوازش می کرد دستشم گه گداری می کشید رو کصش
و مامان بیشتر دستش رو کیر عمو بود #حلقه کرده بود هی بخودش می مالید
تا مامان پشتشو کرد به عمو باسنشو داد سمت کیر بزرگ عمو به راحتی کیر به اون #گندگی رفت تو #کص مامان
مامان هی پیچ و تاب میخوردو پچ پچ می کردن نمیشد بفهمی چی میگفتن
تا عمو اومد لای پاهای مامان که کصشو دیدم پر اب بود و زیر نور لامپهای کرسی برق میزد
عمو دستاشو ستون کرد رو تشک مامان پاهاشو برد رو پشت عمو

 

عمو با چند حرکت که هی کیرش لیز میخورد میرفت سمت شکم مامان بالاخره کیرش رفت تو کص مامان مامان اخخخخ جونداری گفت طوری که زیر کرسی من شنیدم
عمو کیرش میرفت تو کص مامان با حرکتی میومد بیرون و چه صدایی زیر کرسی را برداشته بود تخمهای عمو خوب نمیراشت ببینم که کص مامانم واقعا جر خورده چون بارها شنیده بودم به عمو حتی تو بیداری میگفت بد جوری جرم دادی حالا میدونستم کجاشو جر داده
من که 8 سالم بود دستم رو کوصم بود دوس داشتم عمو منم بکنه
من خیلی تو بغل عمو میخوابیدم ولی نمیدونستم چرا کیرش بعضی وقته اونهمه سفته حالا دونسته بودم وقتی سفت میشه میخا بره تو کص
خیلی طول نکشید که عمو تمام عضلات باسنش جمع شد و خیلی بیشتر کیرشو کرد تو کص مامان چند دقیقه ای همانجور موندن مامان انگار جون نداره تکان نمیتونست بخوره تا عمو یواش اومد پایین تا کیرشو از کص مامان کشید کلی اب قرمز از کص مامان اومد بیرون که با دستمالی که دستش بود گذاشت رو سوراخ کونش با دست بدون دستمال اب کصشو که نمیدونستم چیه میکرد تو کصش بعد با دستمال پاکش کرد
حس عجیبی در من بیدار شده بود دوس داشتم عمو منم اونجوری بکنه
بارها لای پامو به کیر عمو می چسبوندم کیرش زودی سفت می شد ولی کاری با من نمیکرد
شاید یکسالی یا بیشتر گذشت بارها انتظار سکشون می شدم و هیچ موقع مثل اون شب نشد ببینم ولی شبهایی که عمو خونه ما بود از موقع شام پختن مامان جارو کردن و ظرف شستن عمو کیروش میچسبوند به کس و لای پای مامان تا که بخوابیم دیگه تابستون بود کرسی نبود زیر لحاف هم می رفتن خیلی کم اتفاق میفتاد تا لحاف از روشون بیفته ببینم چی می کنن
من فقط ماچ و بوس و حرفهای عاشقانه و گاهی حتی فحش به هم دیگه را می شنیدم کمتر بدنشون را میدیدم
عمو و مامان اختلاف سنیشون یک سال بود عمو بزرگتر بود

 

بازم سال دیگری اومدو سنم بزرگتر شد و سینه هام زودتر از سینه های بهار بزرگ شده بودند خیلی دوس داشتم عمو مثل مال مامان تو مشتاش بگیره و بخوره
بارها تا میدیدم عمو با زیرپوش دراز کشیده کاری می کردم که ممه هام تقریبا لخت بشه میرفتم دراز می کشیدم رو عمو بوسش میکرد هی تکان میدادم ممه هام میخورد به ممه های زیبای عمو کیرش سفت می شد تا صدای مامان می اومد منو می نداخت زمین یا برمی گشت دمرو میخوابید یا پا می شد میرفت اتاق دیگه
کصم مو در اورده بود تو آینه حمام که خوب نگاه می کرد میدیدم خیلی خوشگلتر از مال مامانه ولی مال مامان تپل تر بود لبهاش گنده تر مال منم تپل بود ولی لبهای توش اصلا معلوم نبود

تابستان بود کارخونه ای که بابام کار می کرد بخاطر تغییر جا تعطیل شده بود قرار بوده جاشو ببرن دور تر کارخونه اسفالت پزی بود بابا خونه بود عمو که میومد دیگه نمیشد با مامان بخوابه میدونستم که اگه لو برن تو فامیل ابرو ریزی میشه

من 10 سالم تموم میشد میرفتم 11 عمو تا شب میموند من میرفتم بغلش میکردم و باهاش میخوابیدم ولی هر کاری می کردم منو بکنه نمی کرد
اخه بهار را داداشش همیشه از کونش می کرد و هر روز میومد بمن می گفت اینجوری روغن زدو گذاشت کونمو و…
منم عاشق عموم بودم چون عمو جون زیباترین مرد فامیل بود و هست
مامانم شکمش بزرگ شده بود حامله شده بود 7 ماهش بود یادمه

 

عمو گفت ساناز جون یه زیر انداز بده با تشک نازک و پتو برم پشت بام هوا گرمه خوابم نمی بره
من پاشدم همه اونچه میگفت را بردم پشت بام انداختم دو تا هم بالش گفتم عمو جون جامونو انداختم من رفتم بخوابم تو هم بیا
گفت باشه الان میام تا عمو بیاد شلوارمو در اوردم فقط با دامن و تاپ خوابیدم عمو همیشه عادت داره با شورت ماماندوز یا #شلوارک و رکابی یا حتی بدون رکابی بخوابه
دامنمو داده بودم بالا که انگار خودش اومده فقط کصم معلوم نبود باسن و رونهای سفید نرم و صافم و قسمتی از باسنم همه بیرون بود منتظرش بودم که دیدم با رکابی مشکی و شورت گلگلی سفید مشکی اومد پتو را داد کنار تا منو اونجور دید شوک شدو (نگو دامنم تا کمرم اومده بالا باسنم کامل لخت بوده) تا بیاد زیر پتو دیدم کیرش شورتشو داداه بالا منو بغل کرد منم پریدم میان بازوهایش و یه پامو انداختم رو شکمش لباشو مثل همیشه بوسیدم سفت خودمو مخصوصا سینه های سفت و رگ کرده ام را چسبوندم رو بغل و سینه عموجونم
تا پامو انداختم رو شکمش کیرش سفت شده اش را رو رونم نزدیک لای پا حس کردم
یه کمی همونجور موندیم عمو قلبش تند تند می زد گفت پله ها رو تند اومدم نفسم گرفت
یهوی گفت تشنمه اب نیاوردم تا خواستم پاشم گفت بخواب خودم میارم میخام دستشویی هم برم
ناراحت بودم که چرا رفت
دقیقه ای طول نکشید که بسته شدن در خرپشتی و انداختن چفتشو شنیدم
از خوشحالی پر در اوردم فهمیدم داره محکم کاری میکنه کسی نیاد یهویی
تا عمو بیاد من دامنمو در اوردم عمو رسید دید دامنمو انداختم بیرون گفتم کش دامنم اذیتم میکنه در اوردم راحت باشم
عموووو فهمید که چه حالی دارم گفت پس بذار منم شورتمو دربیارم که منم راحت باشم اول فکر کردم شوخی میکنه ولی دیدم تا نشست شورتشو در اورد و اومد زیر پتوی دونفری بزرگی که انداخته بودم
تا خوردیم به هم انگار برق هردو را گرفته بود بدن عمو خنک بود مال من مثل تنور #میسوخت

 

بغلم کرد و با یه تکان رفتم رو سینش چشاشو نگاه کردم با موهاش مثل مامان بازی کردم خودمو جابجا کرد تا کیر گنده و سفت عمو لای پام بره که دیگه عمو نتونست دوام بیاره تاپمو کشید در اورد زیرپوششم در اورد دستای قوی و محکمشو کشید رو باسنم گفت وااای چه زیبا چه درشت شده از مال مامان هم زیباتره که گفتم عموو منم مثل مامان بکن باشه
گفت باشه شروع کرد کیرشو تو شیار کصم بالا پایین کردن که از باسنمم میزد بیرون
هی میگفتم عمو بکون توش پاره ام کن
عمودتعجب می کرد که از کجا یاد گرفتم
هر چه کردم بکنه تو کسم اون شب راضی نشد گفت بکنم قطعا پاره میشی ابرویم میره
گفتم عمو با انگشتت بکن
گفت پرده ات پاره میشه نیازش داری عزیزم
عمو نمیدونست که من پرده ندارم چون سوسن که همکلاس بهاره بود هم منو هم بهاره را با انگشتش پاره کرده بود اما نگفتم

از اونشب سکس منو عمو شروع شد تا حدود یکماه بعدش با عمو رفتیم به تهران قرار بود شب برگردیم ساکشو مرتب میکرد خونه را قفل کنیم که گفتم عمو امشب باید منو بکنی من پرده ندارم نترس
گفت چطور با کی سکس داشتی که جریان سوسن را گفتم منو خوابوند رو میز غذا خوری شلوار و شورتمو تا زیر زانوهام داد پایین کسمو بی اختیار بوسید بعد گفت پاهاتو تا می تونی ببرم بالا
منم دیگه از خوشحالی داشتم پرواز می کردم پاهامو تا نزدیکی سرم تا کردم تا کصم راحت بزنه بیرون و اماده برای کیر عمووم باشه
با انگشتاش لب های کسمو باز کرد هی نگاه به داخلش کرد
گفت همینجوری بخواب تا نور بندازم موبایلشو زد رو چراغ قوه دوباره توی کوصمو نگاه کرد گفت راست می گی #پرده نداری انگار اصلن نداشتی
گفتم بکون تو کوصم دوست دارم عمووو جوووونم

 

یه خونه پدر بزرگ تو خیابان سمیه داشت داده بودند اجاره سه طبقه با یک طبقه در بالا که سوئیت بود اونو نداده بودند تهران که می رفتیم اونجا میموندیم چه پدر چه عمو و …
موبالو پرت کرد رو مبلو لبشو گذاشت رو کصم تا میتونست لیسم زد و با انگشتش هم که تو سوراخ کوصم بود هی تکان تکان می داد و چوچوله ام سفت زیر زبان عموو لیز میخوردو هر بار انگار نفسمو میگیرن و رها می کنند لذت بسیار زیادی میداد هی میگفتم بکون تو کوصم زود باش دارم میمیرم که ابم اومد عمو تا همه ابم که شاید شاش هم همراهش بود خورد و پا هامو از میز اویزون کرد اومد سراغ ممه هام که دردم اومد گفتم عمووو داذم می میرم صبر کن اونم رعایت کرد بوسم کرد دهنش بوی اب کصمو میداد چون بارها با انگشتم که تو کصم بود طعم و بوشو خوب میشناختم…
من سبک شده بودم انگار همه اون ابهای شهوتم رفته بود تو بدن عموو عمو کبرش که حالا لخت شده بود خیلی بزرگتر از قبل ها شده بود که: تلفون خونه را ورداشت بمن علامت هیس داد
زنگ زد به مامان دکمه آیفونو فشار داد تا بوق خورد دستشم دور کمر من بود منم خودمو لخت کرده بودم که مامان گفت الووو عمو گفت خیلی میخامت عشقم تنهایی گفت اره بعد خوش و بش که میانش به من اشاره می کرد که مثلا نیستم گفت: کارام تموم نشد سارا با منه الان رفت چندتا تخم مرغ بگیره شبه دیر وقته نمیشه بفرستم بیاد
مامان گفت بمونه مگه جاتو تنگ می کنه خخخخخ حالا که مامانشو نمیتونی بکنی لااقل دخترشو بغل کن خخخخ
عمو گفت اخه میترسم اشتباهی سارا را تو خواب جای تو بکنم خخخ
مامان گفت قول بده که اونو گاییدی مامانش اخ نشه خخخ کص برای گاییدنه خخخخ بذار کسش آماده شد اونم بکن تو نکنی کی بکنه یه غریبه ؟! کوفتشم بشه تا شوهرش بکنه اون مال تو باید باشه البته مامانشم یادت نره خخخخ

 

عمو گفت نه کص تو کص زنداداشه مزش بی نظیره قول میدم هر دوتونو بکنم و از نفس بندازم خخخخ
کلی کص شعر گفتن و تیکه انداختن بمن اشاره کرد برو درو مثلا #کلید بنداز پریدم کلیدو ورداشتم چرق و چرووق انو در چرخیدن در در اوردم
عمو الکی صداشو کم کرد گفت سارا اومد بسه شوخی
اونم شروع کرد حرفهای معمولی زدن و گفت گوشی را بده سارا گفتم رو ایفونه سارا از دور گفت مامان جونم سلام خوبی ؟ حرف زدیمو
که مامان گفت بمون پیش عمو نیا خونه راه شلوغه منم گفتم رو چشام مامان جونم

و اونشب عمو تا صبح دو بار از کص منو کرد خونی هم نیومد ولی تا نصفه #کیرشو میکرد تو کصم چون واقعا جا نمیشد هر چند دوس داشتم همشو بکنه تو کسم
خیلی اصرار کردم کونمم بکنه گفت نه بذار بزرگتر بشی بعدا میکنم ولی تا میخواست ابش بیاد می کشید بیرون میریخت تو کونم سر کیرشو میمالید در کونم تا ابش پرش بکنه بی اختیار دو سه سانتی کیرش میرفت تو کونم خیلی مزه میداد
مخصوصا دفعه دوم که کیرش بیشتر رفت تو کونم

مامان هی شکمش بزرگ و بزرگتر میشد و عمو دیگه از ترس بچه نمیتونست محکم بکنه عوضش منو می کرد دیگه کیرشو تا اخرشم رد میکرد تو کصم تا یکبار که ابش داشت میومد کونم اماده کردم دیگه نمالید هی ارام ارام رد کرد توش با اب خودمو خودش حسابی سوراخ کونمم که دومین بار بود اونشب کیر عمو میرفت توش دیگه ارام ارام میرفت #توش درد زیادی داشتم ولی دوست داشتم تا ته بکنه توم
چون بهاره حالا تعریف می کرد هم پسر داییش میگاییدش هم داداشش خیلی از لذت کون دادن دهنمو اب انداخته بود
مامان خواب بود نمیتونستم جیغ بکشم دست عمو را گاز می گرفت و نمی ذاشتم کیرشو بکشه بیرون ذره ذره تا شل میشد کیرش میرفت تو کونم تا کیر به اون گندگی کونمم پر کرد
فرداش واقعا نمیتونستم حرکت کنم مامان میدونست با عمو سکس دارم ولی به روش نمی اورد
با عمو دعواش شد که چرا کونشم گذاشتی عموهم میگفت سارا ول کن نبود فهمیدم میدونه که کصمو می کنه …
مامان هی می گفت ببرش دکتر غریبه بگو دوس پسرش کرده نکنه رودش مشگل پیدا کنه

 

که من دردو به جون خریدم وانمود کردم هیچیم نیست حتی دو تا #پشتک وارو زدم (ژیمناست هم هستم ) تا مامان دید گفت الحمداله چیزیش نیست
کار منو عمو بیشتر گوش دادن به داداشم بود که تو شکم مامان تکان میخورد
مامان زایمان کرد دیگه بعد زایمان عمو دربست مال خودم بود باباهم سه ماه به سه ماه خونه میومد چند روزی می موندو می رفت
داداش الان سه سالشه میدونم از تخم عمومه هرچند عمو بابا شباهت زیاد به هم دارند ولی چشای ساسان کپ چشای عموس
سکس مون با عمو ادامه داره عمو اغلب ابتدا مامانو می کنه بعد پچ پچ می کنند میاد اتاق من منو میکنه هنوزم که هنوزه مامان تظاهر به عدم سکس با عموم را میکنه
ولی اشکار بمن میگه با عموت سکس دارم جایی نگی …
هنوز بهاره حتی نفهمیده عموش منو مامانو می کنه و فامیلم نمیدونن بابام را نمیدونم مامان میگه بابات شاید میدونه با عموت سکس دارم ولی به روش نمیاره
منم میگم مثل سکس منو عمو که تو #فیلم بازی می کنی
اونم میگه اره شاید …

 

 

بهار 99

#شهریار

#سارا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «سرگذشت سارا»

  1. سارا جون عالی بود کاش من عموی تو بودم خوشبحال هردو و هر سه تون گاییدن زنداداشو سالهای زیادیست تجربه کرده ام لذتی بالا دستش نیست
    ولی هنوز دختر داداش نگاییدم قطعا حظش دو برابره
    سرگذشتتو با زنداداشم با هم خوندیم خیلی جالبه و چقدر هم خوب نوشتی با جمله بندی های بسیار جالب
    بگو ایا از عموت کمک هم گرفتی یا واقعا خودت نوشتی ؟!

    دوست دارم دوستون داریم هر سه تاتونو و هم داداشتو

  2. ساراجون دلمو آب کردی بخت بدم دخترای داداشم همشون فاطما کامندو در اومده نمیشه باهاشون از چندمتری حرف زد
    هر چند چهارتاشون که شوهر کردن هر چهارتا سوراخ بودن یکیش بخاطر نداشتن پرده به طلاق کشیده شد معلوم شد تو اموزش نظامی تقه اش را زدن اونم اعتراف کرد دو تا از خواهراشم مثل خودش زیر چادر کص میدادند
    یکی دیگه که مال برادر سومیم است چون پسره پردشو زده بود مجبور شد زنش بشه
    حیف از کصی که نصرت از شعله می کنه به غریبه میده ولی فکر نمیکنم بمنم بده

  3. تو عمر سرگذشت به زیبایی این نشنیده بودم ولی کص خوب را باید گایید کی بهتر از عمو و برادر شوهر ؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا