رهایی در بلغارستان

کس زن من تو دهن اون بود و کس زن اون تو دهن من بود . قلبم با تپش می زد . پاهای زنش افسانه را باز کرده بودم ، دستم را زیر کونش برده بودم و زبانم را با حرارت داخل کسش حرکت میدادم . زبانم کامل داخل کصش رفته بود و خلالهای داخل […]

رهایی در بلغارستان بیشتر بخوانید »