صابون

عروس مهربون

امروز سالگرد ازدواج داداشم با خانمش است اونها درست پنج سال پیش تو چنین روزی ازدواج کردن ما خانواده سنتی و مذهبی هستیم در حد معمول به زنداداش خیلی احترام میذاشتیم و ما سه برادر کوچکتر انگار در گرفتن دستور از او گوش به زنگ و آماده مثل سرباز سر سپرده اش بودیم من اونموقع […]

عروس مهربون بیشتر بخوانید »

بهتر از صابون گلنار

سلام اسمش گلنار بود و توی روستا زندگی میکردن ، شوهرش احمد به خاطر مسائل مالی افتاد زندان . منم چون احمد دوستم بود .برای کارای کشاورزیش رفتم روستاشون تا کمک کنم. اسم خودم علی و ۳۰سالمه . تقریبا ۱۹۰قدمه و هیکل متوسطی دارم خونه احمد توی باغشون بود و من و داداش احمد که

بهتر از صابون گلنار بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا