شورانگیز

ماه دوم سربازیم بود و مرخصی پایان دوره آموزشی دوازده روز رفتم خونه، با ورودم به خونه بعد از دو ماه مامان رو در آغوش کشیدم و بعد از دو دقیقه همو رها کردیم و رفتیم سراغ گفتن خاطراتم، منم مثل تمام همسنینم کیری داشتم که خواهان همه سوراخ های دنیا بود، مامانم که در […]

شورانگیز بیشتر بخوانید »