سعید

سعید مودب و جندگی‌های خانوم

( اخطار به خوانندگان : این داستان با لهجه مخصوص اهالی خراسان در قرن هشتم هجری نوشته شده. لطفا آماده بالا رفتن فشار ادبیات خونتون باشید ) سلام به همگی سعید هستم ۴۲ساله قد ۱۸۴ سایزم بد نیست داستانی که می خواهم بازگو کنم اینه که همسرم لیلا با قدی ۱۷۸سانتی وزن ۸۵کیلویی گوشتی سینه […]

سعید مودب و جندگی‌های خانوم بیشتر بخوانید »

ما 3 تا داداشیم رو آبجیمون کراشیم

ما 3 تا داداشیم سعید و ناصر و من که حامدم و یه خواهر داریم بنام رضوان سعید و ناصر خیلی به رضوان گیر میدادن که فلان لباس رو نپوش فلان آرایشو نکن و… کلا هر وقت سعید و ناصر میومدن خونمون (چون اونا متاهل بودن و من و رضوان توی خونه پدری زندگی می

ما 3 تا داداشیم رو آبجیمون کراشیم بیشتر بخوانید »

سه شنبه روز خوبی بود

دوشنبه شب بود سعید اومد خونه و وسایل جمع کرد و چمدون بست گفتم کجا به سلامتی گفت فردا قرار با عمو برا یه قرار داد بریم کیش گفتم تا کی اونجایی گفت احتمالا یه هفته گفتم یعنی برا جشن علیرضا نمیای گفت فکر نکنم راستی برات مقداری پول ریختم به حسابت که نیستم لنگ

سه شنبه روز خوبی بود بیشتر بخوانید »

پادگان صورتی

وارد پادگان که شدم انگار تازه از خواب پریده و آرام و قرار نداشتم. بی اختیار راه افتادم به سمت مخابرات و شماره خونه رو گرفتم، اما نه هنوز وقتش نبود! ممکن بود حال مامان باز بد و از این طرف هم مشکلات مهشید بیشتر بشه. مغزم هنگ کرده و درست کار نمی‌کرد. با وجودی

پادگان صورتی بیشتر بخوانید »

کلفت تر از مال سعید

کلفت تر از مال سعید   سلام مهناز هستم 25 ساله از خود تعریف نباشه زیباترین و خوش‌استایل ترین زن فامیل هر دو طرف هستم قد 170 وزن 66 سایز باسن XL کمر باریک سایز L سینه هام 80 گردن بلند و مو خرمایی از تهران، دو سال پیش ازدواج کردم همسرم 29 ساله از

کلفت تر از مال سعید بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا