حسین

مراسم جنده کردن مادرزنم

سلام خدمت همگی من حسین هستم سن من 35 سال دارم من 6 ساله ازدواج کردم این خاطره بر میگرده به سه سال قبل…   یک صبح تابستان که مادرزنم اومده بود خونه ما خانوم من که اسمش رویاس یک روز در میون صبح ها می‌رفت باشگاه از ساعت 9 میرفت تا 11-12 ظهر من […]

مراسم جنده کردن مادرزنم بیشتر بخوانید »

حسین یواش

ساعت 05/30 است چند دقیقه ایست از گاییدن زنداداش خوشگلم نگذشته. اومدم اتاق پیش مامانم مامان پرسید کجا بودی؟! گفتم دل درد داشتم رفتم تو حیاط قدم زدم دستشویی رفتم تا نفق شکمم خوابید اومدم ولی باورش نشد چون انگار بوی سکس میدادم گفت چرا بوی عرق می‌دی بوی عرق تنت یه جور دیگه شده

حسین یواش بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا