بکن بکن

لذتی که هرگز تکرار نشد

لذتی که هرگز تکرار نشد… سال ۹۴ در یکی از روستاهای توابع اشکورات شمال سمت مرزی استان قزوین تو خونه‌ی ویلایی دو طبقه که طبقه پایین چندین اتاق و انباری و غیره داره همه طبقه بالا زندگی می‌کنیم حیاط حدود بیش از ۱۰۰۰ متر در ورودی از کوچه عریض ۱۶ متری باز میشه تا برسیم […]

لذتی که هرگز تکرار نشد بیشتر بخوانید »

اشتباه زیبا

اوایل مهر امسال بود از بندرعباس با هواپیما شب به تهران اومدم چند قلم وسایل بود به سفارش خانم و دختر مدیرعاملمون که اشنایی قبلی داشتم قرار بود برم خونه‌شون تازه دو ماه بود استخدام شده بودم خونشون شهرک اکباتان بود رفتم تو بلوک و شماره واحدو پیدا کردمو در خونه‌ را زدم خانمی بدون

اشتباه زیبا بیشتر بخوانید »

عروس مهربون

امروز سالگرد ازدواج داداشم با خانمش است اونها درست پنج سال پیش تو چنین روزی ازدواج کردن ما خانواده سنتی و مذهبی هستیم در حد معمول به زنداداش خیلی احترام میذاشتیم و ما سه برادر کوچکتر انگار در گرفتن دستور از او گوش به زنگ و آماده مثل سرباز سر سپرده اش بودیم من اونموقع

عروس مهربون بیشتر بخوانید »

میگفت بکن بکن

سلام به همه اسم من یاسر هست و مادرم زهره مادرم وقتی چهارده سالش بود زن دوم پدرم شد که سنی ازش رفته بود مادرم وارد خونه ای شده بود که بچه های پدرم از مادرم بزرگتر بودن واسه همین پدرم یک خونه براش گرفت توی شهری که مابودیم این جور ازدواج ها خیلی رسم

میگفت بکن بکن بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا