اشتباه

یک اشتباه

دختری که عاشق و معشوق بودیم سر یک اشتباهم عروس داداش، و زن برادر زاده ام شد سالها گذشت مونا سومین و آخرین فرزندشم با سزارین دنیا آورد به بهانه های گوناگون باهاش تماس بدنی می‌گرفتم دستمو به شکمش می‌زدم که مواظب باش چاق نشی پاهاشو ساقشو دست می‌کشیدم ولی رون و باسنشو روم نمی […]

یک اشتباه بیشتر بخوانید »

اشتباه زیبا

اوایل مهر امسال بود از بندرعباس با هواپیما شب به تهران اومدم چند قلم وسایل بود به سفارش خانم و دختر مدیرعاملمون که اشنایی قبلی داشتم قرار بود برم خونه‌شون تازه دو ماه بود استخدام شده بودم خونشون شهرک اکباتان بود رفتم تو بلوک و شماره واحدو پیدا کردمو در خونه‌ را زدم خانمی بدون

اشتباه زیبا بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا