احمد

شهین و کیرهای کص ندیده

یازده ساله بودم همراه زن داداشم شهین از روستایی در زنجان به شهر می رفتیم شهین ۱۷ ساله بود و بخاطر تایم پزشکی باید روز معینی مراجعه می‌کرد بابام پیر بود و توان اومدن نداشت داداشم هم اهواز در شرکتی کار می‌کرد مادرم اجازه مرخصی منو گرفت همراه شهین کرد که با مینی‌بوس روستا به […]

شهین و کیرهای کص ندیده بیشتر بخوانید »

بهتر از صابون گلنار

سلام اسمش گلنار بود و توی روستا زندگی میکردن ، شوهرش احمد به خاطر مسائل مالی افتاد زندان . منم چون احمد دوستم بود .برای کارای کشاورزیش رفتم روستاشون تا کمک کنم. اسم خودم علی و ۳۰سالمه . تقریبا ۱۹۰قدمه و هیکل متوسطی دارم خونه احمد توی باغشون بود و من و داداش احمد که

بهتر از صابون گلنار بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا