شهین و کیرهای کص ندیده
یازده ساله بودم همراه زن داداشم شهین از روستایی در زنجان به شهر می رفتیم شهین ۱۷ ساله بود و بخاطر تایم پزشکی باید روز معینی مراجعه میکرد بابام پیر بود و توان اومدن نداشت داداشم هم اهواز در شرکتی کار میکرد مادرم اجازه مرخصی منو گرفت همراه شهین کرد که با مینیبوس روستا به […]
شهین و کیرهای کص ندیده بیشتر بخوانید »