نگار کس تپل
نانوایی بودم داشتم تو شمردن نون به دوستم کمک میکردم خانمی اومد به چشم مشتری منو نگاه کرد پرسیدم چندتا؟ گفت هی پنج اگه میشه شش تا! شش تا شمردم نایلون آورد گفت بذار توش گفتم چشم خانم داغه عرق میکنه گفت داغش خوبه ! تا گذاشتم گفت معلومه که واردیااا ! چه خوب […]