یک اشتباه
دختری که عاشق و معشوق بودیم سر یک اشتباهم عروس داداش، و زن برادر زاده ام شد سالها گذشت مونا سومین و آخرین فرزندشم با سزارین دنیا آورد به بهانه های گوناگون باهاش تماس بدنی میگرفتم دستمو به شکمش میزدم که مواظب باش چاق نشی پاهاشو ساقشو دست میکشیدم ولی رون و باسنشو روم نمی […]