دوست پسر وحشی من

این خاطره ای که براتون تعریف میکنم قضیه ی سکس من با دومین دوست پسرم هست. من و نیما الان حدود یک سالی میشه که که باهم دوستم . دوستیمون هم از اول خیلی عجیب شروع شد چون تقریبا از هم متنفر بودیم و هر وقت همدیگه رو میدیدیم سلام هم به هم نمیکردیم. حالا نمیخام با جزیات سرتون رو درد بیارم مهم اینه که الان با همیم و من واقعا عاشقشم.
 
چند ماه پیش مامان و بابا ی نیما رفته بودن کانادا پیش برادرش ولی نیما به خاطر کار سربازیش نتونسته بود باهاشون بره و به خاطر همین هم هر شب خونشون پاتوق بود و دوستها همه جام میشدن اونجا. البته من کمی محدودیت داشتم و فقط هفته ای ۲ بار میرفتم پیشش و تقریبا همه کار میکردیم ولی هیچوقت کامل سکس نداشتیم. البته من قبلا یه بار با دوست پسر قبلیم که ۲ سال باهاش دوست بودم سکس داشتم ولی بعد از اینکه با هم بهم زدیم من خیلی داغون شدم واسه همین هم نیما قبول کرده بود که تا حداقل یک سال بعد از دوستیمون سکس نداشته باشیم باهم. یک شب نیما مهمونی گرفته بود توی خونشون و به من گفته بود که شب پیشش بمونم. منم با کلی بدبختی به مامانم گفتم که شب پیش دوست صمیمیم رها میخابم و به رها هم سپرده بودم که اگه یه وقت مامانم زنگ زد حواسش باشه. اون شب کلی به خودم رسیدم. همه جام رو کرم برنزه کننده زدم (چون من خیلی سفیدم)، یه پیراهن دکلته ی سفید پوشیدم با کفش پاشنه بلند. موهام رو هم صاف کردم و دورم ریختم و رفتم خونه ی نیما اینا. نیما تا منو دید بغلم کرد و گفت : خیلی خوشگل شدی عشقم . بدش منو برد طرف نوشیدنی ها و برام یه لیوان آب پرتقال ریخت چون میدونست من خیلی اهل مشروب خوردن نیستم. نه اینکه تاحالا نخورده باشم ولی خیلی خوشم نمیاد.خودش با یکی از دوستاش شات ودکا زدن. دستشو گرفتم و بردمش وسط که باهاش برقصم. موقع رقصیدن همش خودمو بهش میچسبوندم که یکم اذیت کنمش اونم خوشش میومد. نمیتونستم تحمل کنم که مهمونی تموم شه و باهم تنها شیم. نزدیکا ی یک بود که همه رفتن و من کمکش کردم که ی کم خونه رو تمیز کنیم بدش از خستگی روی مبل ولو شدم وچشمم رو بستم. بعد از چند دقیقه دیدم آهسته داره در گوشم میگه : خوابت برد عزیزم؟ چشم و باز کردم و با خنده بهش گفتم اگرم خوابم برده بود با صدای تو بیدار شدم الان.
 
یه لبخند زد و لبهاشو روی لبهام گذاشت و آروم شروع کرد به خوردن. داغ داغ بودن. نمیتونستم از لبهاش دل بکنم. لباشو میمکیدم و آروم یه گاز کوچولو از لب پایینش گرفتم که گفت جوون، فهمیدم که خوشش اومد. یه چند دقیقه داشتیم لبای همو میخوردیم که یه دفه بلندم کرد و برد توی اتاق خوابش. روی تختش دراز کشیده بودم که اومد روم و دوباره شروع کرد به لبامو خوردن بعدش شروع کرد به بوسیدن پیشونیم و لاله ی گوشم و گردنم. برش گردوندم و رفتم روش منم شروع کردم لبشو خوردن بعد رفتم سراغ گردنش. پیرنشو در آوردم و شروع کردم که بوسیدن سینش. همینطور میرفتم پایینتر تا اینکه به شلوارش رسیدم که دیگه از روش بلند شدم و دوباره دراز کشیدم. با این کارم مثل وحشیا پرید روم و لبامو خورد و پیراهنم رو از تنم درآورد و شروع کرد سینههام رو مالیدن. حسابی حشری شده بود. کنارم خوابید و یه دستشو گذاشت زیر سرم و دسته دیگشو گذاشت روی شورتم. وحشیانه لبامو میخورد و کمسو میمالوند. آروم دستشو برد توی شورتمو انگشتاشو میمالوند لای پام. خیس خیس بودم. دستشو آورد بالا و انگشت وسطشو که خیس شده بود گذشت توی دهنم و عقب جلو میکرد، منم انگشتشو میلیسیدم. دوباره دستش و کرد توی شورتم و این دفع انگشتشو کرد توی کسم شروع کرد به عقاب جلو کردن. من دیگه بیحال شده بودم و فقط اه و ناله میکردم. همینطور که حرکت انگشتشو تند تر میکرد با لحن حشری گفت امشب میخوام بکنمت. منم که اصلان تو یهحال و هوای دیگه بودم گفتم هر کاری که دوست داری بکن عزیزم. دستشو آورد بیرون و شورت و سوتینمو از تنم در آورد و رفت سراغ سینه هام.
 
نوکشو با ولع میخورد و گاز میزد که من دردم میومد ولی خیلی براش مهم نبود. از روم پاشد و رفت کنار تخت وایستاد و شلوار و شورتش و در آورد. میدونستم میخاد براش ساک بزنم ولی اول نفهمیدم چرا رفته اونجا وایستاده. بهم گفت برم جلوش دراز بکشم. فهمیدم چی میخاد ولی تاحالا این پوزیشن و امتحان نکرده بودیم. از پشت دراز کشیدم طوری که سرم برعکس از تخت آویزون بود. گفت میخوام تا تهشو بکنی تو دهنت، بعدش کیر گندشو تا ته کرد تو دهنم. احساس کردم دهنم الان جر میخوره. اومدم با دستم کیرشو در بیارم که یه دفعه دوتا دستمو با یه دستش محکم گرفت و کیرشو بیشتر فشار داد تو. هیچ کاری نمیتونستم بکنم داشتم خفه میشدم. یه کم کیرشو اون تو نگاه دشت بعد آورد بیرون تا من یه نفسی بکشم. اومدم اعتراض کنم که دوباره تا ته کرد تو و این دفعه شروع کرد به عقب جلو کردن. تند تند عقب جلو میکرد و میگفت دارم دهنتو میگام جنده. میدونستم از حشره بیش از حده که داره اینطوری حرف میزنه وگرنه در حالت عادی هیچ وقت اینطوری صحبت نمیکنه با من. هر از گاهی کیرشو در میاورد و دوباره میکرد تو تا اینکه بعد از ۶-۷ دقیقه بیخیال شد و دوباره افتاد روم. با کمال پررویی گفت: دوست داشتی؟ گفتم اصلان. فقط خندید. گردنمو بوسید و از کشو ی کنار تختش یه کاندوم در آورد و گفت:بلدی بزاری؟ گفتم اره. براش گذاشتم و یه کم کیرشو مالیدم و دوباره دراز کشیدم. اول یه کم سر کیرشو مالید به کسم بعد یه دفعه با فشار کرد تو که من یه جیغ بلندی زدم. هم خیلی دارد داشتم هم داشتم لذت میبردم. ازش خواستم یه کم کیرشو نگه داره اون تو و تکونش نده اونم گوش کرد. بهترین احساسو داشتم تو اون لحظه. کسی که عشقم بود رو توی وجودم حس میکردم. بعد از یه مدت شروع کرد به عقب جلو کردن و با هر عقب جلو کردن، من یه اه بلند میکشیدم و میگفتم تندتر بکن. کم کم سرعتشو زیاد کردن و محکم تلنبه زدن. خیلی دردم اومد و بلد ناله میکردم که فهمید و گفت: دردت میاد؟ گفتم اره خیلی. سرعتشو بازم بیشتر کرد محکم تر تلنبه میزد که که دیگه واقعا از دارد داشتم میمردم. دفعه ی اولم نبود که از جلو میدادم ولی خیلی درد داشتم نمیدونم چرا شاید چون قبلا از این فقط یه بار اونم ۲ سال پیش سکس داشتم.
 
با صدای حشری گفت: الان چی؟ با اه و ناله گفتم خیلی بدتر شد دارم میمیرم. گفت: جوون، خوب سکس درد داره دیگه. میخوام جرت بدم. فهمیدم بیشتر داره حال میکنه اینطوری. بعد از یه مدت دیگه دردش به لذت خالص تبدیل شد. محکم دستامو دورش حلقه کرده بودم و اه و اوه های حشری میکشیدم و میگفتم: هر کار میخوای بکن عشقم، تا ته بکن تو جرم بده. احساس کردم داره ابم میاد محکم بغلش کردم اونم فهمید و تندتر تلنبه زد تا اینکه بدنم لرزید و ابم اومد و بیحال شدم. کیرشو آورد بیرون و کاندومشو در آورد. اون هنوز ارضاء نشده بود نمیدونم چرا قبلنا که براش ساک میزدم خیلی زودتر از این آبش میومد احتمالا چیزی به کیرش زده بود که آبش دیر بیاد نمیدونم دیگه ازش نپرسیدم. من رفتم روش دوباره شروع کردم به خوردن لباش و گردنش و باز اومدم پایینتر سینش و بوسیدم و رسیدم به کیرش و شروع کردم به لیسیدن سر کیرش واسش ساک زدم یه کم که بلندم کرد و گفت از پشت بخواب. از پشت خوابیدم. یه بالشت گذشت زیر شکمم و کونم و آورد بالا و رفت یه وازلین آورد. فهمیدم میخواد چی کار کنه. نا خودآگاه اشکم درومد و به التماس افتادم که توروخدا از پشت نکن خیلی درد داره که بغلم کرد و سرم و گذاشت رو سینش و با حالت شوک گفت: عشقم من که به زور نمیکنم که اگه تو نخوای. فقط میخواستم یه چیز جدید امتحان کرده باشیم. گفتم آخه خیلی درد داره. گفت باشه کاری نمیکنم.
 
بعد همینطور که موهامو ناز میکرد گفت میتونم یه کم انگشتمو بکنم؟ اگه درد دشت بگو فوری در میارم. منم با خودم گفتم حالا انگشت خیلی نمیتونه درد داشته باشه بهش گفتم اوکی. دوباره بالشتو گذاشت زیر شکمم و منو تو همون پوزیشن خوابوند. یه کم وازلین زد به سوراخ کونم و انگشتشو آروم کرد تو. یه کم درد داشت ولی نه خیلی. انگشتشو بیشتر کرد تو که سوراخم باز بشه. ترسیدم یدفه کیرشو بکنه تو گفتم یهو نکنی تو؟ گفت عزیزم من بدونه اجازه ی تو هیچ کار نمیکنم. خیالم راحت شد. انگشتشو در آورد و انگشت شستشو کرد تو که یه کم کلفت تر بود و بیشتر درد گرفت. یه کم عقاب جلو کرد. من دوباره حشری شده بودم. گفت میزاری امتحان کنم؟ اگه درد داشت میارم بیرون. با اکراه گفتم باشه. از خدا خواسته فوری کیرشو گذشت رو سوراخم و تلاش کرد بکنه تو ولی خیلی تنگ بود به هیچ وجه تو نمیرفت.
 
با دو تا انگشتش یه کم سوراخ کونمو بازتر کرد که از درد ناله کردم و دوباره کیرشو گذشت سر سوراخمو یه دفعه با تمام زورش نصفشو کرد تو که من درد تمام وجودمو گرفت و چنان جیغی کشیدم که با دستش جلوی دهنمو گرفت. دستشو کنار زدم و گفتم توروخدا بیارش بیرون، خیلی دردم میاد بخدا الان پاره میشه کونم. خودشم یه کم ترسیده بود فکنم گفت خودتو شل کن الان اگه یوهو بکشم بیرون خیلی بیشتر درد داره، شل کن که که یه کم جا باز کنه. سعی کردم گوش کنم به حرفش ولی اصلان نمشد. انگار کیرش هر ثانیه گندهتر میشود من فقط اشک میریختم و داد و بیداد میکردم . بعد از یه مدت سعی کرد تکون بده کیرشو و یه کم عقاب جلوش کرد.
 
من همش جیغ میکشیدم ولی کم کم داشتم لذت هم میبردم. اون که از جیغهای من هر ثانیه حشری تر میشد با هر زحمتی که بود کیرشو عقب جلو میکرد و با یه دستش موهامو از پشت گرفته بود و میکشید و با دسته دیگش ۲ بار خیلی محکم زد رو باسنم. یاد فیلمهای سوپر افتادم خودم هم هر وقت اون فیملها رو میدیدم دوست داشتم امتحان کنم. بعد از ۳-۴ دقیقه کیرشو کشید بیرون و آبشو ریخت رو کمرم. من دیگه جون نداشتم فقط همونجا رو تخت افتاده بودم. تو عمرم انقد درد و لذت رو باهم یه جا تجربه نکرده بودم. نیما رفت دستشویی خودشو تمیز کنه بعد یه دستمال آورد و منو تمیز کرد و بغلم کرد. منم سرمو گذاشتم رو سینش و محکم بغلش کردم. همونطور که نازم میکرد گفت مرسی عشقم خیلی حال دادی. هیچی نگفتم. گفت میدونی چقد دوست دارم؟ منم از ته قلبم گفتم منم دوست دارم. لبامو بوسید و بعد دیگه اصلان نفهمیدم چی شد چشهمامو بستم و از حال رفتم….
 
نوشته:‌ ؟

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا