سلام اسم من آرش ۲۶ساله از یزد. یک خواهر دارم ۲۲ساله که ازدواج کرده.من خیلی میخواستم با خواهرم یک حالی داشته باشم واقعا یکی از آرزوهام بود.خوب داستان ما بر میگرده تو تابستون سال ۸۶که دامادمون میخواست واسه مأموریت بره سوییس.و منم مأمور شدم شبا واسه این که خواهرم نترسه برم اونجا. انگار خدا داشت منو به آرزوم میرسوند.شب اول که رفتم اونجا همراه کامپیوترش رفتم تو این سایت و داستان های بچه ها رو خوندم که چجوری خواهراشونو واسه خودشون کردن.ما هم هی داشتیم فکر میکردیم چیکار کنیم که خواهرم این کوس رو بده ما تا ما هم فیض ببریم.
بالاخره شب اول گذشت و من با هزار تا فکر و نقشه خوابم برد.روز دوم که شد دیدم خواهرم نیست.رفتم نگاه کردم دیدم خانوم خوشگله رفته حمام.ما هم سریع از فرصت سوء استفاده کردیم و کامپیوتر را روشن کردیم و فیلم هایی رو که آورده بودم تا باهاشون جق بزنم رو گذاشتم داخل سیستم.و کیرمو درآوردم و داشتم جق میزدم صدای آه و ناله این دختر تو فیلم سوپر حواسم و پرت کرده بود که داشت آبم میومد منم همینطور داشتم جق میزدم که یکدفعه میخواستم پشت سرمو ببینم تا مطمئن بشم هنوز خواهرم نیومده که یکدفعه دیدم پشتم وایساده و بهم زل زده و تعجب کرده.ما هم که داشتیم جق میزدیم یکدفعه آبم اومد.و خواهرم همینطور داشت به من نگاه میکرد.ما هم سریع شال و کلاه کردیم و سریع رفتم خونمون و هی میگفتم گوه خوردم.و هی دعا میکردم خدای خواهرمونو که ندادی بکنیم حداقل آبروی ما رو حفظ کن.هی میترسیدم خواهرم زنگ بزنه خونمونو به مامانم بگه. مامانم هی میپرسید چرا از خونه خواهرتاومدی بیرون گفتم با کامپیوتر کار دارم.
ساعت حدودای ۶ بود که یکدفعه دیدم گوشیم داره زنگ میخوره دیدم خواهرم هستش. اول کار که برنداشتم.اس ام اسم زد و گفت گوشیتو بردار.ما هم که ریده بودیم تو خودمون یکدفعه دیدم دوباره داره زنگ میزنه.تو دلم گفتم تو هم ما رو گاییدی اگه میخوای به مامان بگی سریع بگو دیگه.گوشی رو برداشتم گفت سلام.ما هم گفتیم سلام.گفت یکدفعه کجا رفتی؟منم گفتم اومدم خونه.گفت چرا؟گفتم به خاطر کار بدی که کردم.اونم گفت پاشو پاشو بیا اینجا کارت دارم.گفتم چیکار؟گفتش خودت میفهمی.بعدش تلفونو قطع کرد.ما هم شک کردیم و گفتم نکنه بابام الآن اونجاست جفتشون میخوان کونم بزارن.با هزار تا ترس و لرز عازم خونه خواهرم شدم.با ترس زنگ زدم اونم بدون این که آیفونو برداره درو باز کرد.ریده بودم تو خودم.رفتم بالا و درو باز کردم.دیدم کسی نیست که.گفتم الوووووو.کسی خونه نیست؟صدایی اومد و صدای آه و ناله خواهرم از اتاق بود.ترسیدم نکنه حالش بد شده باشه سریع رفتم تو اتاق.اومدم که برم تو اتاق یکدفعه انگار برق۳۰۰۰ولت بهم وصل کردن.دهن باز مونده بود.
بله خواهرم لخت مادر زاد تو تخت خوابیده و داره خودشو میمالونه.وای شکه شده بودم.ولی خیلی خوشحال بودم و خودم و زدم به اون راه.سریع رفتم بیرون که خواهرم گفت آرش جان کجا میری؟گفتم حواسم نبود ببخشید نفهمیدم که تو اتاقی اونم بلند گفت نمیخوای خواهرتو جر بدی.منم مات و مبهوت نیشم را باز کردم و گفتم چرا خواهرم الآن میام دوباره رفتم تو اتق خودش بلند شد و امد جلوم.ولبای داغشو گذاشت تو لبام.وای داشتم میسخوتم تنش داغ بود.کیرم از رو شلوار میخورد تو کسش و داشت کیرم میترکید.همینطوری که در حال لب گرفتن بودم لباسام و شلوارمو داشت در میاورد.که منم با یک شرت جلوش وایسادم بعد از لب گرفتن یک کاندوم با طعم توت فرنگی واسم آورد و شرتم را کشید پایین.و کاندومو گذاشت تو کیرم.یک اسپری تأخیری هم بهم زد.و شروع کرد به خوردن کیرم.وای سر کیرم را لیس میزد خوایه هام رو میخورد.منم بهش گفتم تو کاری نکن میخوام تو دهنت تلمبه بزنم.و شروع کردم به تلمبه زدن وای چه حالی میداد.سر کیرم میخورد تو لبای داغش.بعد کیرم رو از دهنش درآوردم و گذاشتم لای پستوناش و هی بالا پایین میکردمو تلمبه میزدم اونم سینه هاشو محکم گرفته بود.چه سینه نرمی داشت وای الآن که دارم مینویسم کیرم داره منفجر میشه شما رو نمیدونم.
گفتم مگه میشه سینه به این نرمیو نخورم و شروع کردم به مکیدن سینش و سر پوستوناشو گاز میگرفتم.اونم به جاش داد و فریاد میزد و میگفت کسمو بخور منم رفتم سراغ کویش یک ذره مو نداشت شروع کردم به لیس زدن کوسش چچولشو پیدا کردم و میمکیدم اونم داشت فقط آه ون اله میکرد.بعدش گفت نمیخوای منو جر بدی.منم کیرمو گذاشتم تو کسش و هی میکردمش دیدم فاز نمیده گفتم بیا بشین رو کیرم اونم کیرمو تو کسش جاسازی کرد و فرو کرد چه کس داغی.دیگه منم صدام در اومد و آه آه میکردم.اونم که داشت میمرد.یکدفعه نگام افتاد به کونش گفتم میخوام کونتو بکنم اونم با کمال میل قبول کرد.کرم برداشتم و مالیدم به کونش و چندتا سیلی محکم به کونش زدم که کونش قرمز شد.قمبلاش قشنگ در زده بود.منم کیرمو به حالت سگی کمی فرو کردم تو کونش وای چقدر داغ بود یک آخ بلند کشید.منم یک ذره صبر کردم و یکدفعه کیرمو تا ته کونش گذاشتم و داشتم تلمبه میزدم اونم میگفت جرم بده جرم بده داداشی….وای کونش داغ داغ بود و سینه هاشم داشت مثل ژله میلرزید.داشت دیگه آبم میومد کیرمو در آوردم و کاندوم را هن در آوردم و کیرمو گذاشتم لای سینه هاش و شروع کردم به تلمبه زدن بعذ از یک دقیقه آبم اومد و ریختم تو دهنش اونم همشو جار کرد و کیرمو میمکید.بعد باهم رفتیم حمام اونجا هم هی برام ساک میزد و میخورد که بازم آبم اومد.
امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه اگه دیدم راضی هستید داستان های بعدیمم برای این سایت مینویسم.
نوشته: Tanbe10