من عاشق هم جنس بازيم يعني با اين كار لذت ميبرم و ارضا مي شم. دوست دارم لباس زنانه بپوشم و مردها با هام حال كنن اغلب اوقات كه تنهام شورت زنانه و كرست جوراب و تي شرت و دامن كوتاه مي پوشم پاهام و دستهام و لاك ميزنم خلاصه تو لحظه اول هر كي ببين فكر مي كنه طرفش يك دختر يا زنه.
يه دفعه حسابي دنبال يك جاي مناسب و آدم با حال مي گشتم (به خاطر همجنس بازي و اين مسايل كه تو جامعه ما زياد رواج نداره و منع شده مي ترسيدم با هر كسي رابطه داشته باشم و خيلي با احتياط رفتار مي كردم)چون بد جوري هوس يك حال و يك كير و كون حسابي بودم. چند وقتي بود يك ساختمان جديد سه چهار طبقه توجه هم را جلب كرده بود . بررسي كردم ديدم تمام واحد ها خاليه فقط يك سرايدار پشت پاركينيگ به واحد كوچيكه كه از سمت حياط پنجره داره زندگي ميكنه يه آقاي حدود پنجاه ساله . هميشه هم اونجا بود شب و روز .فكر كردم تنهاست شايد بشه يك جوري حالي با هاش بكنم فقط مي ترسيدم . خلاصه كلام تصميم گرفتم راجب اينكه واحد ها فروشي است باهاش صحبت كنم . لباس معمولي پوشيدم (مردانه) فقط زير شلوارم شورت نيم توري زنانه كه معمولا بر عكس خانمها مي پوشم قسمت توري را پشت و قسمت ساده جلو و يك جفت جوراب شيشه اي رنگ پا با بند جوراب از مدل هايي كه دور كمر مي افته و چهار تا بند جوراب ها نگه ميداره . بهترين موقعيت را حوالي غروب دانستم پيش خودم فكر كردم اگه صاحب ساختمان هم بياد ديگه شب نمي آد . به نزديكي ساختمان كه رسيدم ديدم جلو در ايستاده و رفت آمد مردم را نظاره مي كنه. سلام عليك معمولي با هاش كردم پرسيدم آقا اين واحد ها فروشي . گفت من خبر ندارم. گفتم تلفن يا موبايل صاحب ساختمان را داري اگه فروشي باشه از خودشون بپرسم . با هاش رفتم تو كه تلفونو از بگيرم تا اينجاش كه بد نبود. گفتم مي شه يكي دو تا از واحد ها رو ببينم گفت اول صحبت كن اگه فروشي بود گفتم مگر اين طرفها نمي ايند گفت نه معمولا” صبح ها مي آد گفتم اگه اشكال نداره بذاريد ببينم اگه باب ميل نبود كه ديگه مزاحم نشم.
خلاصه به شرط اينكه چيزي از موضوع بازديد نگم يه نگاه كوچولو بيندازم . تو همين صحبت ها طرف هم محكي زدم ببينم . طرف اهل حال يا نه. به طبقه بالا رفتيم و سر سركي يكي دو تا از واحد ها برانداز كردم تو همين بين هم سوالاتي ازش كردم مثل اينجا شيفتي هتستيد و غيره كه اطلاع بيشتري راجبش داشته باشم . تو همين حرف ها فهميدم زنش مرده تنها بچه ش هم شهرستا ن ديگه زندگي مي كنه پيش خودم گفتم كيس مناسبي روش كار كنم . برگشتيم پايين . براي اينكه دوباره به طرف اطاقش بريم گفتم آب خنك داري يه ليوان بهم بدهي. تا مشغول آوردن آب بود كنار تختش جوري نشستم كه با پاهام كه مثل پاهاي دخترها سفيد خوشگل بود توجه ش را جلب كنم . آب و آورد بمن داد و آب و خوردم تشكر كردم . حالا اون از من سوال پرسيد اهل اين طرف هايي گفتم نه تصادفي از اينجا رد مي شدم ديدم ساختمان خالي مزاحمت شدم. يواش پاهام رو هم انداختم و تكان ميدادم كمي هم شلوارم بالا تر زدم كه توجه ش جلب شه كه هم اينطور هم شد. گفت راستي راستي براي خانه آمدي يا مزاحمي يا مي خواهي سرم را گرم كني تا رفيقت ها برسند . گفتم رفيق هام براي چي برسند. بر اي دزدي و مثل اينها . گفت آخه خانه خالي چيزي براي دزدين داره . يه مقدار حساس شد يه چوب دستي داشت . احساس كردم لمسش كرد . راستش منم ترسيدم . گفت چاقوي چيزي همرات نداري گقتم چاقو چيه مي خواهي بگرد. (من هم منتظر يك همچين فرصتي بودم) نه بيا بگرد تا خيالت راحت بشه يا اگه خيلي ناراحتي برم . ديدم تنهايي منهم زياد پياده راه رفتم گفتم گپي بزينم دوست نداري برم . يك كم آرام شد به اسرار من كيف كوچولو يي كه همراه بود گرديد توش يك كم وسايل آرايش پنبه و كرم و يه شورت وكرست و جوراب زنانه و دامن و تي شرت زنانه بود . نگاه معني داري به من كرد و چيزي نگفت و كارش كه تمام شد گفتم حالا خودم هم بگرد . راستي بگم موضوع پاهام بد جوري حواسش پرت كرده بود. خلاصه به اسرار من شروع كرد به گرديدن من هم از فرصت استفاده كردم دست هام و بالا بردم رفتم تو سينه اش بوي عطر زنانه ام مستش كرد دستهاش و پشتم برد از پشت گردن تا روي باسنم دست هاشو ماليد احساس كردم يك كمي بلند كرده. منم زرنگي كردم دكمه شلوارم را باز كردم تا وسط رانم پايين آورم نيمي جواب شيشه اي نيمي هم ران سفيد ريخت بيرون پشتم بهش كردم دو تا كپلم از دو طرف شورت توري زده بود گفتم اينم اينجا نگي چاقو داري .
وقتي پاهام و شورت مو ديد احساس كردم يه حالي شد. شايد دلش مي خواست يه جوري بپرسه ميدي . چون خيلي با حال و باب كردن بودم . گفتم برم يا بمونم گفت بمون ولي زود برو سر صحبت و باز كردم گفتم تنهايي حوصله ات سر نمي ره تلويزيون هم كه نداري پس با چي حال مي كني راستي ديگه روبرو ننشسته بود كمي آرام تر بغلم نشسته بود احساس كردم خودشو بهم مي چسبونه اينجا كه خاليه خانم بازي و اين حرف هال مي ده ها. گفت موقعيتش پيش نيامده . براي تحريك بيشتر به بهانه خستگي پا كفشم در آ وردم ناخن هاي كشيده و لاك زده با ز هم توجه ش راجلب كرد. ديگه طاقت نياورد گفت تو زني يا مرد . گفتم تو چي فكر مي كني . گفت اهل حالي گفتم تا حالش چي باشه گيرش از رو شلوار دستش گرفت گفت با اين . گفتم از اون حال بدم نمي آد صورتم بردم نزديك صورتش چند سانتي لباش گفتم تو چي . هنوز حرفي نزده احساس كردم تو بغلشم و لباش رو لبام . يك چند دقيقه لبام و ميك زد و ول كرد گفت ديوانم كردي از فرصت استفاده كردم رو تخت دراز كشيدم دستشو آورد لاي پاهام گفت پسري گفتم حال مي كني چرا كه نه بدن به اين خوشگل و سفيدي را بايد حسابي گاييد . افتاد روم سرو گردنم مي بوييد و مي بوسيد كيرش از رو شلوار احساس كردم بد نبود. اول كمي سينه هامو كه مثل دختر هاي 15 -16 ساله بود ماليد بعد كمي ميكش زد داشتم از حال مي رفتم چند دقيقه نگذشته بود گفت شلوارتو درآور تا بكنمت گفتم عجله داري كسي كه نمي آيد اينجا . گفت خيالت راحت تا فردا صبح كسي نمي آد. بلند شدم گفتم ميشه چند لحظه بري بيرون تا حاضر بشم . وقتي رفت يك كمي آرايش كردم و كرست پوشيدم لباسم هم درآوردم رفتم زير پتوش صداش كردم آمد تو گفت رفتي زير پتو گفتم بزن كنار و بيا بكنم كه خيلي دلم كيروت مي خواد . وقتي پتو را كنار زد انتظار اين صحنه را نداشن بدن سفيد كرست مشكي شورت قرمز توري آماده كردن. با عجله لباس هاش درآورد لخت خوابيد بغل من . مثل زن ها با هام حال مي كرد . من هم كلي حال مي كردم با كيرش ور رفتم تا بلند و سفت تر شد . گفت پس تو خودت واحد اجاره ميدي گفتم براي دوستان اهل حال مجانيه. رو به بغل خوابيدم شورتم و تا نيمه پايين آورد ديدم كيرش گذاشت لاي پاهام هي تا نزديك سوراخ كونم مي آورد مي برد و با دستاش سينه هامو مي ماليد كلي حال مي كردم . يك ده دقيقه اي لايي حال كرد و شورتم در آورد دستي از پايين به طرف رانم كشيد گفت تو از دختر ها بهتري منم حشري شدم گفتم نمي زاري توش .
منو به پشت خوابانيد و سط دو تا پاهام نشست و كيرش و مي ماليد به كونم داشتم مي مردم با آب دهنش كيرش حسابي خيس كرد و نوك كيرشو گذاشت روي سوراخ كونم .كمي بازي كرد . يهو احساس درد ضعيفي با عث تكان من شد گفت درد آمد تازه سر خوشگلش كردم تو گفتم نه ادامه بده . آهسته خوابيد روم با يك فشار تا دسته فشار داد تو اخم در آمد . گفت مگر كير نمي خواهي گفتم چرا يك كمي ثابت نگهش داشت گفت راستي اسمت چيه گفتم شيما كن گفت شيما خوشگله كردن كونت مشكله گفتم كيرت كلفته ولي خيلي حال مي دهه شروع كرد به تلمبه زدن حالا نزن كي بزن شايد نزديك ده دقيقه تلمبه يواش پواش مي زد گاهي هم كاملا” درش مياورد و دوباره ميكرد توش گفتم اين زير خسته شدم يك حالت ديگه كيرشو در آورد گفت برگرد پاهات بزار رو شانه هام دو باره كرد توش مچ پاهام گرفته بود تو دست هاش هي عقب جلو ميكرد به پاهام كه نگاه كردم خودم فكر كردم دم يه كه دختره گاييده مي شده . گفت خوشت مي اد گفتم كردنت حرف نداره پاهام ول كرد من دور كمر ش حلقه كردم خودشو انداخت روم سينه هامو تودست هاش مي ماليدو لبام مي بوسيد و ميك ميزد يهو زبانم كردم تو دهش سرعت تلمبه اش بيشتر شد تند تر تلمبه ميزد و زبانم ميك مي زد احساس كردم خيلي تند شده تو كونم داغ شد تا جايي جا داشت كيرش تو كونم فشار داد آبش آمده بود خواست داره گفتم بزار بمانه من هنوز حال نيامدم گفت الان درستت مي كنم بلند شد نشست با كيرم بازي ميكرد و كيرشو تو كونم تكان مي داد . گفت خوب گاييدمت راضي شدي اينقدر ماليد تا منم آبم آمد . يك چند دقيقه اي دراز كش خستگي گرفتيم . بعد بلند شدم كه لباس بپوش برم گفت نمي شه شب پيشم بماني تا صبح يك بار ديگه با هم حال كنيم. بدم نيامد.
كلي وقت صرف كردم تا اينجا رسيدم .تا مشغول شام درست كردن بود من هم تي شرت و دامن كوتاه پوشيدم آرا يش و لبا س هامو مرتب كردم شام خورديم و كمي صحبت كرديم همه اش حواسش به من بود از نوك پا تا سرم و برانداز مي كرد گفت اول فكر كردم دختري فقط صدات يك كم مردانه است وقتي دست زدم به لاي پات مطمئن شدم پسري . گفتم مگر بدت آمد گفت نه خيلي هم خوب بود شيما خوشگله هم بهت مي اد راستي اسمت اصلي چيه گفتم شايان گفت اونم قشنگه. يواش يواش شروع كرد به ماليدن گفت بريم رو تخت دراز بكشيم گفتم بريم. بغلم كرده بود يك دستشو دور گردنم يك دستشم روي باسنم و پاهايم بين دو تا پاهاش بود و هي از لب ميگرفت و ليس ميزد منم گاهي زبان و ميكردم تو دهنش و اونم ميك مي زد. دامن را دراورد يواش دستشو كرد تو شورتم از بغل دودولم دستشو برد سواخ كونم و مي ماليد. من يواش يواش حالي به حالي مي شدم شدم بعد كمي ماليدن بلند شد نشست شلوار و شورتش و تي شرت و كرستم منو دراورد يك ميك به سينه هام زد گفت رو به بغل بخواب خوابيدم روي رانم نشست اون يكي رانم را بغلش گرفت احساس كردم كير بلند شده اش مقابل سوراخ كونم با دست خيسش كرد و نوك كيرشو گذاشت در سوراخ كونم . گفت اين دفعه يه جور ديگه حال مي كنيم و يك دفعه تا اخر گيرشو كرد تو كونم دادم در امد و همان ته نگهش داشت گفت مگر از كير كلفت خوشت نمي اد. گفتم مي ميرم برا كيرت تند تند بكن حالش بيشتره گفت عجله نكن تا صبح وقت داريم . هر دفعه كيرشو در مي اورد يك ضرب تا ته فشار ميداد و خودشم همچنان با ران بغل گرفته هل مداد به جلو انگار داشت گونم جر ميداد.
پاهام ليس ميزد دائما” با پاهام بازي ميكرد احساس كردم عاشق ران و پاست گفتم اين رنگ جوراب دوست داري يا مشكي گفت جفتشم باحاله بعد از كمي تكرار گفت بلند شو مثل چهار پا لب تخت بخواب قمبل كن به طرف من خودشم هم ايستاد كنار تخت نوك كيرشو ماليد به سوراخ كونم بعد تا ته فروش كرد تو احساس كرد كيرش بلند تر شده . چون احساس كردم نوك كيرش مي خوره به معده ام هي رفت آمد هي درآورد كرد تو ديگه داشتم به هال مي شدم گفت بلند شو خودش نشست لب تخت كيرش گرفت دستش گفت بشين روش منم با دوتا دستام لاي كونم باز كردم سوراخ ميزان كردم يك دفعه نشستم روش تا ته رفت هي بالا پايان كردم اونم با سينه هام و رانم بازي مي كرد. يك دفعه محكم دستشو انداخت دور كمرم محكم نگه هم داشت داغي آبشو تو كونم احساس كردم. بلند شدم گفتم سير شدي گفت فعلا” بله . خودمان تميز كرديم من با همون شورت كرست تا صبح خوابيدم بغلش اونم از پشت بغلم كرد و خوابيد . ساعت شش صبح بيدارم گفت صبحانه بخور برو شايد يكي بياد. بعد از صبحانه آرايشمو پاك كردم لباس مردانه پوشيدم يه دو تا لب ردوبدل شد . براي يه موقع ديگه هم گذاشته شد به شرط اينكه به كسي نگه و موضوع بين خودمون بمونه
نوشته: shahin-shima