اخرای تابستون بود که من برا تفریح رفته بودم بندرعباس خونه برادرم بعد اونجا چون از شدت گرما نمیشد برم بیرون باید صب تا شب تو خونه بشینم و هیچ سرگرمی نداشتم این شد که یگی از دوستام بهم گفت که نیمباز نصب کنم و خودمو باهاش سرگرم کنم بله ما رفتم تو اینترنت گوشی و نیمباز دانلود کردیم و نصبیدم اولاش زیاد ازش سر در نمی یاوردم ولی چون چاره ای نداشتم مجبور بودم باهاش بسازم تا این که یه شب رفتم تو یه روم(اتاق چت)شهرمون بعد چون اسم ایدیم (اسم یوزر)نیمباز بود معلوم نبود که پسرم یا دختر خلاصه یه پسره اومد خودمو جای دختر جا زدم و پسره رو اسکل کردم بعد یه دختره اومد گفت ابجی ادت کنم منم گفتم اره عزیزم بهد اونم اد کرد وخلاصه بعده یکی دو روز دختره انلاین شد بعد رفتم باهاش حرفیدم و بهش گفتم که دختر نیستم و پسرم وانم گفت خوب مشکلی نی بعد شرو کردم ازش اسم و ادرس پرسیدن بهد اون گفت که ساناز هست و 18 سالشه و پشت کنکوره منم پشت کنکوری هستم بعد درمورد درس حرفیدیم و … بعد بهش گفتم که میخوام ببینمت اونم قبول کرد و وقتی که برگشتم شهرمون دل تو دلم نبود که برم ببینمش بعد یه روز رفتم تو شهر و اونم اومد و من دیدمش وای چ میدیدم یه دختر با 160 قد اندامی ووووووای چ هیکلی خلاصه اونم از من خوشش اومد و شرو کرد به زنگ زدن بهم می گفت عاشقت شدم و دوست دارم و …
تا این که یه روز بهش گفتم من خیلی دوس دارم تو رو ببوسم و بغلت کنم اونم قبول کرد خلاصه هر روزی که هم من حاظر بودم و هم اون خونه ی خالی جور نمی شد تا این که یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت خونه خالی نمی خوای منم گفتم چرا نخوام بعد بهش زنگیدم و گفتم ساعت 3 بیا به این ادرس اونم اومد نه من قصد سکس کردن داشتم و نه اون خلاصه اومد و من رفتم درو باز کردم و دستاشو گرفتم تو دستم و رفتیم تو خونه همین که وارده اتاق شدیم پریدمو بغلش کردم و دور خودم چر خیدم و همین جور که می چرخیدم انداختمش رو تخت و رو تخت دراز کشیدم اونم اومد رو من دراز کشید و هی کسشو به کیرم می مالوند بهش گفتم دیونه داری چ کار میکنی گفت میخوام به وسیله عشقم ارضا شم منم تریپ منفی برداشتم و گفتم این کارو نمی کنم اون اومد لبامو کرد تو دهن وای چ حالی داشت گفت حالا دیگه این کارو میکنی بازم کلاس گزاشتم گفتم نه گفت میرم ها گفتم برو همین جور که داشت میرفت دراتاق رو محکم کوبید به هم منم دو دستمو تو صورتم گذاشتمو چمباتمه زدم یهو در باز شد گفتم خدا کی میتونه باشه سرمو بلند کردم دیدم ساناز خانوم لخت لخت لخت جلوم وایساده کون قشنگشو کرد روبه روم دوتا تکون داد گفت حالا چی حالا این کارو میکنی منم که شق کرده بودم دیگه کنترلم از دستم رفت گفتم چرا این کارو نکنم اومد جلو و پیراهنم رو از تنم دراورد بعد اروم بعد منم کردمش تو بغل وووووووی چ حالی داشت اونم کیف میکرد بعد خودش خوابید رو تخت ووووی اصلا حواسم نبود یهویی چشم به کسش افتاد چ کسی بود دقیقا دو کیلو کس بود لامذهب بعد بهم نگاه کرد گفت نمی خوای بخوریش گفتم چی رو گفت کسمو میگم خوب منم خم شدم رو کسش شرو کردم به خوردم وووی اول با زبون همه جاش کشیدم بعد زبونمو زدم رفت تو کسش اونم یه اهی کشید بعد رفتم سراغ سوراخش دور اونو هم لیس زدم کاملا خیسش کردم اونم اومد و شلوارمو کاملا دراورد و کیرمو از زیر شرت دراورد و شرو کرد به لیس زدن نوک کیرم منم گفتم خوب بکنش تو دهن گفت نه خوشم نمی یاد گفتم خوشم نمی یاد نداریم بهش گفتم دهنتو باز کن اونم باز کرد منم زدمش رفت تو دهنش شرو کردم به تلمبه زدن یدم رنگش داره سرخ میشه دراوردمش بعد خوابید رو تخت راستش اولین بارم بود می خواستم با دختر رابطه بر قرار کنم
زیاد وارد نبودم بهش گفتم یه جوری بخواب که راحت باشم خلاصه مث فیلمای سوپر من پایین تخت وایسادم اونم رو تخت قلومبش کرد همین که نوکشو گزاشتم جلو سوراخش یه اهی کشید منم اروم اروم کیرمو زدم رفت تو هنوز یه سانتش نرفته بود که شرو کرد به جیق کشیدن منم کوتاهی نمی کردم و هی فشار میدادم تا این که یه خورده سوراخش باز شد شرو کردم به تلومبه زدن یه دو سه دقیقه تلمبه زدم گفت هووووی چ کار میکنی مگه نمی خوای منو هم ارضا کنی گفتم ار گلم چرا تو رو ارضا نکنم اومدم و از اونور خوابوندمش و شرو کردم به لیس زدن کسش اونم اه اه اه میکرد شرو کردم به کشیدن کیرم رو کسش وووی چ حالی داشت یهویی دیدم داره رنگ عوض میکنه و یهویی اب کسش اومد منم کیرم رو از اب کسش خیس کردم و شورو کردم به گاییدنش از عقب وای دگه سوراخش شده بود مثه کس راحت کیرم میرفت و می یومد همین جوری میکردم که حس کردم ابم داره میاد گفتم چ کارش کنم گفت می خوامش گفتم می خوای چ کار گفت بده بخورمش منم گزاشتم تو دهنش شرو کردم به تلمبه زدن تا این که ابم اومد و ریختمش تو دهنش و بعد رفت تو حموم و خودشو تمیز کرد و اومد گفت عشقم گفتم جانم گفت بیا می خوام سرمو بزارم رو سینت بخوابم منم اومدم رو تخت خوابیدم و اومد رو سینم خوابیت و بعد یهویی دوستم زنگ زد گفت سریع برین بیرون که بابام اینا دارن میان خونه ماهم سریع جم کردیم و رفتیم بیرون بعد یه تاکسی گرفتم براش من تا شهر باهاش رفتم بعد گفتم که برسونتش تا دم در خونشون البته جوری وانمود می کردیم که خواهرمه و من تو شهر پیاده شدم و رفتم سمت خونمون این بود جریان اولین سکس من مرسی که وقت گذاشتین و داستان منو خوندین
نوشته: علی