اولین باری بود که باهم میرفتیم بیرون.منم اولین بارم بود که با یه پسر میرفتم بیرون…خیلی هیجان زده بودم اخه خیلی دوستش داشتم و از عشق اون نسبت به خودم باخبربودم.تو یه پارک خلوت قرار گذاشتیم.دوست نداشتم کسی مزاحممون شه.وقتی به پارک رسیدم اون اونجا بود انگار که یه ساعتی بود که منتظر بود.بازم اون لبخندهمیشگیش که تا به حال ندیده بودم به کسی غیرازمن اون لبخندوهدیه بده.رفتم و کنارش نشستم رو یه نیمکت سرد هواخیلی سردبوداما گرمای تنش داغ داغم کرده بود…..اولش یه کم حرف زدیم بعدخودشو به من نزدیک تر کرد هرچقد که میگذشت بیشتر به من نزدیک میشد میتونستم نبض اون چیزی که درست زیر شرتم بودو حس کنم بدجوری میخواستمش تموم بدنم اونو طلب میکرد.
دستاشو…لباشو…اون بدن عضله ایشو…قضیه ازاینجا بیخ گرفت که نزدیک 5 دقیقه بود که فقط همدیگرو نگاه میکردیم و هیچی نمیگفتیم دیدن اون برق چشماش منو سیر نمیکرد هرچی بیشتر نگاش میکردم بیشتر تشنه میشدم…که یهو نفهمیدم چیشد که یه چیز داغو رو لبم احساس کردم.وای داشتم دیوونه میشدم تو دلم خوشحال بودم که یه جای خلوتو برای قرار انتخاب کردم….من بی حرکت بودم و اون ارووم لبامو مییمکید…هزار بار تو خوابو رویا تو فکرام این لحظه رو تجسم کرده بودم ولی بهتراز اون چیزی بود که فکر میکردم. یهو لبشو از لبم جدا کردو با دست پاچگی گفت سارا چته چرا میلرزی؟ اما من هیچی نمیفهمیدم اصلا کر شده بودم که یهو ایندفه من لبمو گذاشتم رو لبش صورتشو محکم گرفته بودم با حرص و ولع لبامو گاز میزد و میمکید……….
این اولین تجربه ی من و ارش از بوسه بود…..بارها و بارها این بوسه تکرار شد..دیگه ازهم خجالت نمیکشیدیم دیگه من نمیلرزیدم..یه روز مامان بابام میخواستن برن کرج چون عموم فوت شده بود.من اما به جای اینکه ازمرگ عموم ناراحت باشم به فکر این بودم که بدن عریان ارشو ببینم.سریع شمارشو گرفتم و دعوتش کردم به خونمون.داشت از خوشحالی میترکید.ازم قول گرفت که وقتی میاد خونه من فقط با یه سوتین و شرت باشم منم قبول کردم اما روم نمیشد وقتی میاد برم جلو در .وقتی زنگ زد من درو باز کردمو اومدم تو اتاقم خیلی هیجان داشتم ارش اومد تو و درو بست بعد بلند میگفت سارااااااا…کجایی…که یهو اومد تو اتاقمو منو محکم بغل کرد وبلندم کرد…….من میخندیدم منو انداخت رو تخت بعد 1 دیقه فقط داشت بدنمو نگاه ممیکرد بعد با اون صدای مردونش یه اه از ته دل کشید که منو دیوونه کرد.لباساشو کندو اروم اومد رو من خوابید سنگینی بدنشو دوست داشتم دوست داشتم انقد محکم بغلم کنه که له شم. لبامو میخورد من محکم موهاشو گرفته بودم وقتی لبش رسید به زیر گردنم جیغم رفت هوا دیوونه شده بودم گردنمو میک میزد لاله گوشمو طوری گاز میگرفت که وقتی رفت دیدم گوشوارم گوشمو پاره کرده و خون اومده.بعد گردنشو اورد بالا وگفت سارا کبود شدی اما من داغ شده بودم جیغ زدم کبودم کن زودباش.رسید به سینه هام گفت سارا عجب سینه های درشتی داری منم که سایزم75…نکشو میخورد.اومد رو کسم شروع کرد به مکیدن انقد مک زد که یهو شروع کردم به لرزیدن نفس نفس میزدم داد میزدم اااااااارش وا نسسسسسسا…….که یهو ارضاشدم اومد بالاو گفت بر گرد برگشتمو کونمو انگشت میکرد دردم میومد اما نمیدونم چرا دوست داشتم اول یه انگشت دو انگشت که یهو 19 سانتو تا ته کرد توش ااااااااای من جیغ میزدم خیلی دردم میومد طاقت نداشتم همش داد میزدم اارش یواش تر اروم اخ مردم ارووووم که یهو کیرشو دراورد و ابشو ریخت رو سینم نمیدونم چرا از اون شب خیلی بیشتر از قبل عاشقش شدم خیلی دوسش دارم اون همونیه که من میخوام………..
نوشته: melinaaa