شعله

من شعله 23 ساله ام.بعد از 1 ازدواجه 5ساله بالاخره طلاق گرفتم.شوهرم کیر کوچیکی داشت و من هیچوقت باهاش ارضاء نمیشدم. واسه همین همیشه تو کف مردای هیکلی و درشتی بودم که کیرشون از رو شلوار معلوم بود.شوهرم خیلی دوسم داشت و اصلا راضی به طلاق نمیشد. توی اون روزا من کلا ولش کرده بودم و اصلا برام مهم نبود که کجا میره و چه میکنه. خلاصه شوهرم 1 پسر خاله داشت که جذاب و باحال بود.همیشه ام توی مجالس با من میلاسید. منم ازش خوشم میومد و همش تو فکر حال کردن باهاش بودم.از اونجایی که من ورزشکار بودم همیشه هیکلم جلب توجه میکرد. کمر باریک و با 1کون بزرگ و سینه های سفت. روز موعود رسید و 1بار توی باغمون پسر خاله ها تنها گیرم انداخت. یکم لب رفتیم و عشق و حال کردیم . ولی من میخواستم کس بدم بهش و گفتم اینجا خطرناکه.چون مادر شوهرم مثل سگ دنبالم بود و همیشه مواظبم میشد.من توی ظاهر خیلی جدی بودم و خیلی ها جرات نمیکردن سلام هم بدن.

واسه همین یه جورایی ازم مطمئن بودن و همه ی خانواده ی شوهرم دوسم داشتن.از رو علاقه همیشه دوس داشتن کنارشون باشم.فردای اونروز من رفتم خونشون.خودمو واسه 1سکس توپ آماده کرده بودم. بعد از کلی لب و تعارف و خجالت بلند شدم لباسامو در آوردن..1شورت زرد ckپوشیده بودم ازونا که بهش تانگو میگن.میره لای کون و خیلی سکسی میشه.پسره زل زده بود بهم و چشم ورنمیداشت. شلوارمو که دراوردم داشت از حال میرفت.باسن بزرگمو براش با بهونه تکون میدادم و هی لوس میشدم.دستشو که میکشید رو کونم دلم ضعف میکرد.شوهرم اصلا کارای سکسی بلد نبود و مثل اسگل ها بود.خلاصه شروع کرد به کردنه منو آه و اوفم بالا رفت.

یه جورایی از شوهرم انتقام گرفتم چون به خواهش و تمناهای من واسه یاد گرفتن سکس اهمیت نمیداد.بعد از سکس عذاب وجدان داشتم و این گناه رو تقصیر شوهرم میدونستم.من حنده نبودم فقط از روی نیاز کس دادم.تصمیم قطعی گرفتم واسه طلاق و بعد از کلی سختی از گاو جدا شدم.درسمو ادامه دادم و ورزشو زمین نزاشتم. بارها با دوست پسرام سکس کردم و آرامش داشتم که تنهام و شب مجبور نیستم شوهرداری کنم. ازینکه اون زندگیه چرت رو تموم کردم خوشحالم.سکس خیلی مهم هست و واقعا باید بهش اهمیت داد. آقایون فکر میکنن زنارو فقط بکنن کافیه ولی زنا باید تحریک بشن و به ارگاسم برسن.اگه من توی سکس ارضاء میشدم هیچوقت جدا نمیشدم اما نیاز باعث میشد من به فکر مردای دیگه باشم. الان زندگیم خیلی خوبه و 1کار خوب توی 1اداره دولتی دارم.شب راحت میخوابم و خوشبختم. از دخترایی که اینو میخونن و متاهل اند خواهش میکنم یا جدا بشن یا رابطه با کسی نداشته باشن.چون خدا نکرده شوهرشون میفهمه وآبروشون میره. امکانا شوهرتونو ول کنید و برا خودتون زندگی کنیدو مرگ بر اون مردایی که با بی توجهی زنارو به فساد میکشن