سلام به دوستای خوبم در سایت شهوانی.امیدوارم حالتون خوب باشه.
همین اولش بگم که این داستان واقعیته ولی چون من بار اولمه که داستانامو مینویسم شاید اشکالی داشت شما ببخشین.با انتقاد موافقم ولی توهین نکنید.
من ارش(اسم مستعارم)هستم.یه پسر 19 ساله معمولی.توی یه شهرستان کوچیک از یه استان جنوبی زندگی میکنیم.از نظر ظاهری معمولیم(نمیخوام لاف بزنم و داستان و خراب کنم)
پارسال من برای بار دوم پشت کنکورمونده بودم و خونه نشین بودم.از اونجایی که بعد هرچند ساعت درس خوندن کسخولیمون گل میکرد،به سرمون میزد یه چرخی تو خیابونا بزنیم و به قول یارو گفتنی چشمه رو بچرونیم و برگردیم خونه.اینم بگم که تا قبل از این اتفاق من تلفنی زیاد با دختر بودم و حال هم تلی کردیم ولی حضوری بی تجربه بودم.فیلم سکس زیاد نگاه میکردم و مثه همه بچه مثبت ها گاهی اوقات هم کارمون به کف دستی هم میافتاد.از داستان دور نشیم. بعد کلی درس خوندن زنگ زدم به یکی از بچه ها گفتم میای بریم پارک یه چرخی بزنیم اونم قبول کرد.خلاصه ساعت حدود 8 بود که زدیم بیرون واسه پارک.15 دقیقه بعدش هم پارک بودیم.توی پارک یه دوری زدیم به امید دختر خوشگل موشگل(اگه پیدا میشد و ما هم میتونستیم کاری کنیم).
خلاصه بعد کلی کیر شدن گفتیم نخواستیم بابا بیا بریم یه چند دقیقه بشینیم و پاشیم بریم،نیم ساعتی نشستیم و با گوشی هامون ور رفتیم(دوستان با نیمباز که اشنایی دارین؟اره تو نیمباز کس چرخ میزدیم نیم ساعت رو).بلند شدیم حرکت کنیم واسه خونه،چند قدمی نرفته بودیم که دیدم رو چمن ها یه دختری تنها نشسته.از وسایلی که اطرافش ریخته بود فهمیدم تنها نیست(بعدا گفت با خواهر و شوهر خواهرش اومده بوده که اونا هم بچشون رو اون موقع برده بودن بازی).خلاصه ما به این دوستمون گفتیم بیا چرخی بزنیم دورش ببینیم حرف حسابش چیه؟یکم که اطرافش قل خوردیم و خوب چهره اش رو دیدم،نمیگم شاهزاده بود و تعریف بیخود هم نمیخوام بکنم ولی استیلش و قیافه اش هرچی بود به دل من نشست.خلاصه خانوم یه لبخند زد و راه رو واسه ما باز کرد.یه دور دیگه اطرافش زدیم و من شماره ام رو گذاشتم رو نیمکت جلوییش و بدون هیچ حرفی ازش دور شدیم.چند قدمی که رفتیم برگشتم عقب و یه نگاه انداختم دیدم بله خانوم بلند شده رفته رو نیمکت نشسته.اون شبو ما خوشحال و شاد برگشتیم خونه.صبح رفتم کتابخونه بشینم بخونم.طرفای 3 عصر بود که گوشیم زنگ خورد.حدس هم میزدم خودش باشه.اروم رفتم بیرون از کتابخونه و شروع کردیم اطلاعات رد و بدل کردن.میگفت اسمش سمیراست و 17 سالشه،بابا نداشت(تصادف کرده بود) و تنها یه خواهر که اونم ازدواج کرده بود و اون شب هم تو پارک همراهش بوده.
همشهری من نبود ولی اهل یه بندر بود که با شهر ما زیاد فاصله نداشت.چند هفته ای گذشت و همینجوری تلفنی با هم صحبت میکردیم.میشد از حرف زدنش فهمید که اهل حال هست ولی من چون زیاد وارد نبودم میترسیدم پیشنهاد بدم و از دستم بپره؛همینجوری منتظر یه موقعیت بودم تا اینکه یه شب که ساعت های 11 بهش زنگ زدم یه جوری بود و اخر سر هم دل و زد به دریا و اون به من گفت اهل حال هستی؟(بعدا بهم گفت منتظر پیشنهاد من بوده ولی من کوتاهی کردم و اونم با خودش میگفته این دیگه چجور پسریه؟).بعد این حرفش تا چند هفته ای تلفنی با هم حرف های سکسی میزدیم.معمولا اخر شب باهاش تماس میگرفتم.به قول بچه ها سوژه کف دستی ما پیدا شده بود.بعد چند هفته یه روز دل و زدم به دریا که شانسم رو امتحان کنم واسه حضوری،بدون مقدمه بهش اس دادم فردا میخوام بیام پیشت.جواب داد میخوای بیای چیکار؟گفتم یعنی نمیدونی؟گفت ماشین داری؟گفتم اره.گفت فردا که نمیتونم بیام ولی پس فردا بیا بریم با هم یه چرخی میزنیم.خلاصه ما هم خوشحال انگار دنیا رو بهمون دادن تو این دو روز فقط به خودمون میرسیدیم و ماشین.من که خودمو واسه سکس با سمیرا اماده میکردم رفتم حموم و یه صفایی به خودم دادم و یه اسپری هم از دوستم قرض گرفتم.روز موعود فرا رسید و ما با تپش قلب و استرس که میشه یا نه؟راهی شدیم.ساعت 4 عصر حرکت کردم حدودا 40 دقیقه ای تو راه بودم تا رسیدم.همون اول شهر بهش زنگ زدم خوب چیکار کنم؟گفت برو فلان پارک منم تا یه نیم دیگه میام اونجا.خلاصه بعد کلی ادرس پرسیدن و چرخ زدن پارک رو پیدا کردیم و رفتیم.ماشین رو پارک کردم و تو ماشین نشستم تا بیاد.40 دقیقه ای الافمون کرد بعد اس داد کجایی؟بیا داخل پارک پشت کافی شاپ من رو یه نیمکت نشستم.وقتی رفتم چندتا دختر و پسر جفت جفت رو نیمکت ها نشسته بودن .ایستادم و با چشام دنبالش گشتم تا اینکه یه دختر رو تنها دیدم که رو نیمکت نشسته بهش مشکوک شدم خودشه یا نه؟اخه قیافه اش رو درست یادم نبود.رفتم نزدیکش اونم مشخص بود حال و هوای منو داره.خلاصه بعد اینکه همدیگرو شناختیم من رفتم کنار نیمکت و سلام و احوال پرسی و یکم حرف های معمولی.بزارید از سمیرا براتون بگم.یه دختر با چهره معمولی که وقتی ارایش قاطیش میشد خیلی خوشگل بود.قدش حدود 170 و تقریبا هیکل خوبی داشت.
لاغر که نبود ولی نمیشد بگی هیکلی هم هست.اون روز توی پارک یه مانتو ابی تنگ تنش بود و شال همرنگش که منم خیلی خوشم اومد از تیپش.گفت نمیشینی؟(اخه من هنوز کنار نیمکت ایستاده بودم)گفتم اینجا؟گفت نه پس اونجا با دستش به چمن های چند متر اون طرف تر اشاره کرد،بهش لبخند زدم اونم خندید.گفتم اخه اینجا راحت نیستیم.گفت اها از اون نظر(این جمله رو با لبخند گفت که احتمال دادم به منظورم پی برده).گفت پس کجا بریم؟گفتم نمیدونم بریم با ماشین یه جایی میریم دیگه.خلاصه با ماشین حرکت کردیم یه 20 دقیقه ای تو خیابونا گشتیم و حرف های معمولی رد و بدل شد.من گفتم خسته نشدی؟گفت میگی چیکار کنیم؟یه نیگا هم به ساعتش کرد و گفت من یه ساعتی بیشتر وقت ندارما.گفتم بریم ساحل؟گفت بریم.
از شهر زدیم بیرون یه جاده فرعی بود که ظاهرا خانوم بلد بود گفت برو داخل ما رفتیم تا رسیدیم کنار دریا.همین که رسیدیم و من ایستادم اهنگ محسن لرستانی(بچه ننه)تو ماشین رسید و شروع کرد به خوندن گفت بزا اینو گوش بدیم بعد میریم.گفتم باشه.خودش صداشو بلند کرد و به صندلی تکیه داد و به سقف زل زد مشخص بود این اهنگو خیلی دوس داره.منم که تو حال و هوای خودم بودم یه نیگا به هیکلش کردم که حالا چون تکیه داده بود و بدنش کش اومده بود سینه های اناری و نازش از زیر مانتو مشخص بود.همینا منو حشری تر میکرد.شق کرده بودم و بدجوری ضایع بود اگه نیگا میکرد ولی من دیگه حال خودمو نمیفهمیدم.اروم دستمو گذاشتم رو رونش.هنوز به سقف نگاه میکرد و تو حال خودش بود هم ترسیده بودم هم حشری بودم و نمیتونستم خودمو کنترل کنم.اولش چیزی نگفت شاید هم متوجه نشد واسه همین من پرروتر شدم دستم رو روی رونش تکون میدادم.هر لحظه به فشار دستم هم افزایش میدادم و داشتم واسه خودم حال میکردم.اروم سرش رو اورد پایین صدای اهنگ رو کم کرد و با لبخند گفت:راحتی؟هیچی نگفتم.دوباره اهنگ رو بلند کرد و تکیه داد منم داشتم حال میکردم حالا دیگه از روی شلوار داشتم کسش رو فشار میدادم.اروم دستش رو بلند کرد و از روی شلوار کیرمو گرفت. دیگه خیالم راحت شده بود.زیپ شلوارش رو باز کردمو دستمو بردم و از روی شرت کوسش رو که یکم حالا خیس هم شده بود میمالوندم هرچی میگذشت و من بیشتر کس نازش رو میمالوندم اونم محکمتر کیرمو فشار میداد.هیچکدوممون حال طبیعی نداشتیم.
اونم دستشو کرد توی شلوارمو کیرمو گرفت ولی اون از روی شرت اینکارو نکرد و مستقیم کیرمو گرفت.اروم اومدیم سمت همدیگه و همینجوری که هرکدوم یکی از دستامون مشغول بود،لبامون رو روی لبای همدیگه گذاشتیم مشخص بود که هردومون ناواردیم.یکم زبونش و خوردم و لبامون رو جدا کردیم.اول یکم از روی مانتو سینه هاش رو مالیدم ،اهنگ رو که تا الان داشت میخوند رو کم کردم تا صدای سمیرا جونم رو بشنوم.وقتی سینه های ناز و اناریش رو میمالوندم به خودش میپیچید و ناله میکرد،همین کاراش بیشتر منو حشری میکرد.دکمه های مانتوش رو باز کردم یه تی شرت میکی موس زیر مانتوش پوشیده بود که نوک سینه هاش رو میشد دید از روی تی شرتش دید.تی شرتش رو زدم بالا و شروع کردم به خوردن اون دوتا انار خوشگل.هیچوقت اون مزه از زیر دندونام بیرون نمیره.بعد از کلی سینه هاش رو خوردن گفتم پاشو بریم صندلی عقب.وقتی رفتیم عقب لباساشو دراوردم و شروع کردم به خوردن کسش که زیاد هم تر تمیز نبود.مشخص بود بدجور این کارم بهش حال میده چون اروم میگفت جووووون اههه و سرم رو به کسش فشار میداد.(این اولین سکس من بود و همه چی رو از فیلم های سکسی یاد گرفته بودم).خلاصه بعد از چند دقیقه خوردن کسش.گفتم ساک میزنی؟که از این کار امتناع میکرد.میگفت خوشم نمیاد.گفتم پشتت رو بکن.رفتم اسپری رو که از دوستم قرض گرفته بودم اوردم و به کیرم زدم.گفتم چیزی تو کیفت داری؟گفت کرم هست.از تو کیفش کرم رو اوردم و یکم به کیرم و یکم هم به سوراخ کون سمیرا جون زدم و اروم کیرمو زدم داخل که معلوم بود درد میکشه.همه اش میگفت اخخخ ارش یواش تر.گفتم الان تموم میشه.بعد چند دقیقه بعد اروم شد و منم یواش یواش شروع کردم به عقب جلو کردن.همینجوری رو کمرش هم یکم خم شدم و سینه هاش رو میمالوندم.چند دقیقه ای نگذشته بود که این کیر بی جنبه ما دیدیم داره عکس العمل نشون میده.بهش گفتم سمیرا داره میاد کجا بریزم؟گفت رو سینه ام.اون هنوز ارضا نشده بود دوباره شروع کردم به خوردن کسش،یه 5 دقیقه ای اینکارو کردم تا اینکه اونم ارضا شد.لباسامون رو پوشیدیم و بردمش جلو همون پارکی که سوارش کردم.گفت از اونجا به بعدش رو خودم میرم منم قبول کردم.از فرداش گوشیش رو خاموش کرد و دیگه هم روشنش نکرد.بازم چندباری به شهرشون و اون پارک رفتم تا شاید پیداش کنم ولی نبود.الان که حدود یکسال میگذره خبری ازش ندارم.
نوشته: آرش