سلام اسم من پویا هست و34 سالمه 7 ساله که ازدواج کردم وبا اینکه ار نظر جنسی راصی هستم ولی همیشه حشری هستم.مونا اسم زن داداشه زنمه .اون یک سال از من کوچیکتره واز اون دسته زنایی که من ازش خوشم میاد وهمیشه دوست داشتم با اون سکس داشته باشم.مونا یک خانم سبزه رو هست ونسبتا لاغر اندام ولی چون یکبار زایمان کرده نسبتا بدنش توپر،ولی سینه هاش کوچولو وهرموقع خونه پدرزنم میدیدمش پیشه خودم میگفتم شوهرش کجای سینه اینو میخوره . همیشه آخر هفته خونه پدر زنم جمع میشیم ومونا هم با شوهر وبچه اش میاد.اون معمولاً تی شرت با شلوار می پوشه وخیلی کم دامن . تقریباً سالی یک بار هم که عید میشه لباس نسبتا لختی می پوشه ومنم دم عید که میشه کلی خوشحال می شم که میتونم پاهاش وبازوهاشو دید بزنم.
هر بار که مونا رو میدیدم یه 2 روزی افکارم از اون پر میشد وتوی تخیلم کلی با اون سکس میکردم .چند وقتی بود که زده بودم به سیم آخر وهر بار که اونو میدیدم حسابی نگاهش می کردم ودست که میداد سعی میکردم دستاشو بیشترم لمس کنم.هر موقع که جوراب شیشه ایی مشکی می پوشید حسابی پاهاشو نگاه میکردم پاهای نازو کشیده ای داشت میشد از روی جوراب رگهای پاشو شمرد.یک مدت احساس کردم مونا احساس منو درک میکونه وبا لباس پوشیدناش سعی میکنه منو تحریک کنه.جورابهای شیشه ایی با رنگ مختلف وطرح مختلف ونگین دار می پوشید ومی فهمیدم داره با من بازی میکنه .لباسهای آستین کوتاه می پوشید .وسعی میکرد جلوم بازوهاش وبالای سینه هاشو به نمایش بذاره منم که حسابی قاط زده بود سعی میکردم حداکثر استفاده رو بکنم.واین موضوع رو مونا هم حس کرده بود.سه هفته پیش شب جمعه خونه پدرزنم دعوت شدیم وهمه رفیتم اونجا.اون شب ، شب شروع رابطه من ومونا شد.بعد از شام رفتیم حیاط وشروع کردیم به قلیون کشیدن .بعد از اینکه همه از تو حیاط رفتن من وشوهر مونا موندیم .اون هم که بلند شد بره مونا توری درب حیاط رو باز کرد وبه شوهرش گفت به من قلیون ندادی بکشم شوهرشم گفت بیا بشین آقا پویا بهت میده من میخوام برم تو خونه. اونم اومد وشوهرش رفت .روی موکت کنار من نشست وشروع کرد به قلیون کشیدن .یکم که قلیون کشید اومد قلیونرو بده به من نوکه شلنگو گرفت رو آتیش که مثلاً تمیز شه منم نفهمیدم چی شد که همچشن حرفی زدم بهش گفتم زحمت نکش اینجوری خوش مزه تره.یهو حس کردم جا خورد ومن هم یکم ترسیدم. بعدش به کارمون ادامه دادیم وهر دو رفتیم خونه .یک هفته گذشت ومونا رو دوباره خونه پدرزنم دیدم.این دفعه با همیشه فرق داشت چون وقتی خلوت میشد به من نگاه میکردواخم میکرد.اون شب گذشت وروز یکشنبه که سرکار بودم مونا زنگ زدو بعد از احوال پرسی گفت می خواد با من صحبت کنه ونمیخواد کسی از این تماس با خبر شه،منم از اون خواستم حرفشو بزنه واز من پرسید که منظورم از حرف اون شب چی بوده ومی خواسته حرفمو به شوهرش بگه که با من صحبت کنه .خلاصه حسابی کپ کرده بودم ونمیدونستم چی بگم.اون تماس گذشت و فردا دوشنبه دوباره زنگ زد گفت می خوام از نزدیک باهات صحبت کنم. منم که آخر خط بودم گفتم میتونم 5 شنبه دعوتت کنم خونه تا از نزدیک با هم صحبت کنیم .از اونجایی که زنم شاغل هست ومن پنج شنبه ها تعطیلم دعوتش کردم خونمون.5شنبه شد ومونا هم که سرکارشو پیچونده بود صبح ساعتی 5/8 اومد خونمون .تو راه پله خیلی آروم سلام کرد و اومد تو ،درو که میخواستم ببندم خم شد به بیرون وکفششو آورد تو .تو که اومد نزدیک شد واومدم که دست بدم اون دستشو کشید ورفت نشست.براش شربت اوردم و تعارف کردم و گفت میل ندارم فقط میخوام با هات چند کلمه صحبت کنم وبرم .من حسابی عصبی شده بودم وپیشه خودم میگفتم آبروم رفت.اون خیلی آروم گفت اومدم اینجا فقط ببینم منظورت از حرف اون شب چی بود .منم پیش خودم گفتم هر چی دروغ ببافم بدتر میشه ،روک و راست بهش گفتم :حرف دلمو زدم .
اینجا بود که انگار دنیا رو به من دادن وفهمیدم همه این کارهاش فیلم بود که منو بترسونه وامتحانم کنه.آروم دستمو گرفت وگفت دوست داری با هم رابطه نزدیکتری داشته باشیم .منم که انگار باره دنیارو از رو سرم ورداشته بودن گفتم تا چه حدی ومزده گفت تا یک رابطه جنسی سالم.به مونا گفتم الان میخوایی بری؟ ومونا خندید وآروم گفت نه عزیزم امروز امومدم که ارضاء بشم.قند تو دلم آب شده بود.ولی سعی کردم با کلاس بازی در بیارم .از مونا خواستم مانتوشو در بیاره واونم رفت اتاق خواب واز من خواست به اتاق خواب نرم. یک نیم ساعتی اون تو بود و اومد بیرون .اون یک دامن تا زانو پوشیده بود که بغلش چاک داشت ووقتی میشست تمام رونش معلوم می شد. یه بلوز حریر پوشیده بود که روش طرح های چهار خونه داشت وزیر بلوزش تاپ نپوشیده بود وتمام بدن وکرستش معلوم بود. یه جوراب شیشه ایی مشکی که روش طرح مورب داشت با یه کفش پاشه بلند خوشگل که بندش رو دوره ساق پاش بسته بود .من داشتم وا میرفتم وقتی اونو دیدم.اومد نزدیکم نشست.منم که قاط زده بودم نمیدونستم چه کنم تلوزیون رو روشن کردم وگذاشتم کانال pmc که داشت یه آهنگ آروم خارجی پخش میکرد. مونا گفت پویا می خوایی با هم برقصیم وبعد بدون اینکه جواب بدم دستم رو گرفت وبلند شدم وخودشو چسبوند به من .گفت راحت باش بقلم کن.هنوز باورم نمی شد مونا تو بغل منه و دارم بدنشو با بدنم لمس میکنم.یه کم که با هم تکون خوردیم آلتم بلند شد وچسبید به بدن مونا ،مونا خندید تو چشمام نگاه کرد گفت اون چیه اون پایین پامو داره سوراخ میکنه منم که صدام میلرزید گفتم نمیدونم اونم گفت دوستش دارم.بعدش مونا آروم خودشو از من جدا کرد وبا کمال پررویی آلتمو گرفت از رو شلوارم و کشوند منو سمت اتاق خواب ونشست رو تخت و منم ایستادم جلوش آروم شلوارمو با شرتم با هم کشید پایین وآلتم مثل تیر آهن زد بیرون.اومد جلو وباده نفسشو رو آلتم حس کردم .آروم زبونشو در آورد و شروع کرد با نوکه زبونه زبرو گرمش آلتمو لمس کردن .دستشو دوره آلتم مشت کرد وفقط کلاه آلتم بیرون موند بود اونو کرد تو دهنش ومکیدشو زبونشو مالوند به اون ودستشو باز کرد از دوره آلتم و منم فرو بردم تو دهنش.نمیدونید چه حالی میداد آبه دهنش گرم بود و آلتم گرمی آبه دهنش رو وزبری زبونشو حس میکرد .کم کم آبم داشت مییومد که کشیدم بیرون .
اون خودشو کشوند رو تخت ودراز کشید .اومدم برم سمت لباش کیرم مالیده شد با پاهاش و نرمی جوراب شیشه ایی خوشگلی رو که پوشیده بود حس کردم.اروم خوابیدم روش خندید گفت وااااه چقدر سنگینی .به چشمامش نگاه کردم شروع کردم لباشو خوردن اونم دست انداخت دورم وحسابی لباشو خوردم.بهد یه کم بلند شدم 2 تا دکمه بلوزشو وا کردم گردنشو لیسیدم یواش یواش صدای مونا بلند شد .بعدش همه دکمه هاشو باز کردم وبلند شد وبولوزشو در آورد منم تی شرتم در آوردم که کامل لخت شدم.مونا دراز کشید وسینه هاشو از رو کرست گاز میگرفتم بعد دست انداختم پشتش وبند کرستشو باز کردم .دستاشو بالا اورد که کورستشو در بیاره زیره بغلش نظرمو جلب کرد تراشیده بود و یه کم به سبزی میزد. اونم از خدا خاسته دستاشو زیره سزش گذاشت منم بازوهاشو شروع کردم به لیس زدن، بوی عرقو عطر زیره بغلش حشری ترم میکرد.اومدم بازوشو گاز بگیرم که محکم با زانوش بیضه هامو فشار داد دردم گرفت.آروم گفت ببخشید عزیزم بازوهام کبود میشه اونوقت نمیدونم چی بگم.آروم با زبونم اومدم سمته سینه ها ش وشروع کردم به خوردنشون چه مزه ای داشت .هر سینه ای رو که می خوردم با انگشتش اون یکی نوکه شو می مالید.سینه های کوچولوش که همیشه فکر می کردم خوشگل باشه حسابی افتاده بود وزیاد جالب نبود ولی اون موقع حشری بودم وخوردنش حشری ترش میکرد.حسابی سینه هاشو خوردم و آروم اومدم سمت شکمش، یه لیس پهلوشو زدم که جیغش رفت هوا وگفت نکن.
بهش گفتم برگرد دامنتو در بیارم اونم برگشتو زیپه دامنشو با زکردمو از پاش در آوردم رفتم وسط پاهاش اونم از خدا خاسته پاهاشو فوری باز کرد .شورتشو زدم کنار پوستایه دور کوسش بزرگ بود گرفتم تو دهنم شروع کردم به مک زدن.خیلی حشری بودم شورتش بندای باریک داشت منم اونو پاره کردم وشورتشو زدم کنار.با انگشتام کوسشو باز کردم چوچوله کوچولوش معلوم شد یه کمی روش سفیدک داشت ولی من به روم نیاوردوم وآروم شروع کردم لیس زدن.هر با که لیس میزدیم پاهاش میلرزید ومیپرید بالا وپایین.یه چند دقیقه ای لیسیدم که دیدم یهو نعره کشید آی ی ی ی ی وپاهاشو جفت کرد ودیگه نذاشت با کوسش کاری کنم .خیس عرق بودم وخابیدم روش.آروم گفتم آبت اومد اونم گفت آره پسر،کیر می خوام .گفتم چه جوری گفت هر جوری دوست دای.یه بالش سفت گذاشتم لب تخت اونم اومد نشست روی بالش ودراز کشید رو تخت پاهاش رفت هوا گفت پویا تروخدا آروم بکن .من بین پاهاش وایسادم وآلتمو مثل پتک می کوبیدم به کوسش.بعد کله آلتمو گذاشتم رو سوراخش یه کم کردم توش بعد همچین محکم کردم که جیغش رفت هوا ودهنشو گرفت شروع کردم به تلمبه زدن چه کسه داغو لیزی داشت.یه 8 تایی تلمبه زدم که یهو آبم مثل سیل جاری شد.اوف نمیدونید چه حالی داشتم.یکم که آروم شدم کیرم تو کسش بود وسیخ بود .گفتم ای بابا حالا در بیارم آبم میریزه بیرون دستمال کاغذی نذاشتم کنارم .مونا گفت عیبی نداره جورابمو در بیار بذار رو کسم .میندازمش بره.منم اینکارو کردم.بعد 2 تایی دراز کشیدیم رو تخت.و یه یک ساعتی با هم خوابیدیم وبعدش مونا دوش گرفت ورفت.این اولین سکس من با مونا بود که خیلی برام لذت بخش بود.
نوشته: پویا
قربونت بشم ربابه جون کس سفیدپاق کوم گنده اووف کی باشع از کون بکنمت زن بردارزن یعنی ربابه اووف