با اون هيكل چاقش يك مانتو كوتاه پوشيده بود با شلوار سفيد كه حسابی رونهاشو بيرون انداخته بود. همين طور كه داشتيم حرف مي زديم ، حس كردم داره به شوهرم نخ ميده. شوهرم هم حسابی تو بحرش رفته بود : به هم لبخند مي زدن…فردای اون روز من به شوهرم تو اداره زنگ زدم و گفتم كه به خونه مادرم مي رم ، اون هم بياد اونجا دنبالم. بعد از مدتی به مادرم زنگ زدم. اون گفت كه امروز جايی دعوته و خونه نيست. من هم يادم رفت به شوهرم زنگ بزنم. طبقهء بالای خونمون بودم كه يكدفه صدای در اومد و شوهرمو ديدم كه همراه اون خانومه داخل شدن. آروم داخل يكی از اتاقها قايم شدم. زنه خيلی بيشتر آرايش كرده بود. همون دم در كه وارد شدن شروع به لب گرفتن از هم كردن. خانومه گفت : زنتو چطور دست به سر كردی؟شوهرم گفت : شانس آوردم چون بهم زنگ زد و گفت ميره خونه مادرش…بعد دستشو تو شلوار زنه كرد و گفت : زود باش كيرم داره شلوارمو سوراخ ميكنه!زنه گفت : خوب پس ميخوای كون منو سوراخ بكنی؟شوهرم گفت : عزيزم كون تو سوراخ هست فقط من مي خوام يه كمی گشادش بكنم…اينو گفت و زنه رو از پشت بغل كرد.
زنك گفت : همينجا مي خوای شروع كنی يا ميريم اتاق خواب؟به طرف اتاقی كه من بودم اومدند. من داخل كمد قايم شدم. شوهرم لباساشو دراورد و به خايه هاش اسپری زد. خانومه گفت : چيكار ميكنی؟شوهرم گفت : لااقل مي خوام يك ساعت بكنمت…خانومه شروع به دراوردن لباساش كرد. كون خيلی بزرگی داشت ولی سينه هاش ليمويی بود. شوهرم دستشو به طرف كون زنه برد و كونشو انگشت كرد و گفت: كير من بزرگتره يا مال شوهرت؟زنه گفت : معلومه مال تو !… مال اون اصلا بزرگ نميشه!شوهرم دراز كشيد و گفت : حالا يك ساك حسابی بزن تا ببينی چقدر بزرگتر ميشه…زنه پشتش به طرف من بود و روی شوهرم خم شده بود و داشت حسابی كيرشو ساك ميزد.شوهرم گفت :امروز بايد يه كون درست و حسابی بهم بدی آخه زنم به من كون نميده!مي خواستم برم بيرون از كمد و سرش فرياد بزنم. چون تقريبا همه شبها منو از كون مي كرد. ولی گفتم بعداً… زنه كير شوهرمو از دهنش دراورد و گفت : چرا شما مردا همتون كون مي خوايد بكنيد؟شوهرم دستشو تو موهای خانومه كرد و سرشو به طرف كيرش هدايت كرد و گفت : آدم با دهن پر صحبت نمي كنه!… و كيرشو تا حلق زنه چپوند.بعد گفت كه بلند شه و طاقباز بخوابه. خودش هم روی زنه دراز كشيد. من از توی كمد مي ديدم كه داره سر كيرشو به در كس زنه ميمالونه و يكدفعه كيرشو داخل كرد و شروع به تلنبه زدن كرد. كيرو تا خايه تو كسش مي كرد و نگه مي داشت بعد درمياورد و دوباره مي چپوند. پستوناشو فشار مي داد. صورتشو ليس مي زد.بعد بهش گفت دمر بخوابه.
وقتی زنه كونشو هوا كرد ، شوهرم هرچی زور زد نتونست كيرشو تو كون خانومه فرو كنه. برای همين شروع به ليسيدن سوراخ كون خانومه كرد و با انگشت حسابی تو كونشو مالش مي داد. بعد سر كيرشو دم سوراخش گذاشت. با زور فشار داد. خانومه شروع به آه و ناله كرد.شوهرم گفت : چقدر تنگی !خانومه گفت : كير تو خيلی كلفته !وقتی كيرش تا آخر تو كون خانومه بود گفت : به همين حالت نگرش مي دارم تا سوراخت گشاد تر بشه !خانومه گفت : بكش بيرون احساس مي كنم دارم پاره مي شم. جر ميخورم ، بكش بيرون !شوهرم گفت : طاقت داشته باش…اينو گفت و كيرشو تا نصفه بيرون كشيد و بعد دوباره فرو كرد و گفت : يك بار كه با شوهرت دعوام شد گفتم زنتو مي گام. بعدش آشتی كرديم. ولی كاشكی اينجا بود و مي ديد دارم زنشو مي كنم!خانومه گفت : در اون صورت الان به اين راحتی كونم نمي ذاشتی!شوهرم گفت : راست ميگی!بعد كيرشو بيرون كشيد ، طوری كه فقط سر كيرش تو كون خانومه مونده بود. بعد دوباره تا خايه فرو كرد و بعد از چند بار تلنبه زدن گفت كه آبش داره مياد. خانومه هم گفت كه توی همون كونش آبشو بريزه. شوهرم وقتی آبشو خالی كرد روی خانومه موند تا كيرش كوچيك شد و از كون خانومه بيرون افتاد.