اووووم چه بویی میاد باز مامان دس طلا قرمه سبزی درست کرده تعریف الکی نمیکنم نخوردین بجون خودم از ودکا بدتر مستتون میکنه یواش یواش رفتم تو آشپزخونه دیدم مامانم هواسش نیس یهو زدم پشتش بنده خدا 2متر پرید هوا وقتی فرود اومد کلی فش داد بم منم فرارکردم مثه گاو سرمو انداختم رفتم تو اتاق خواهرم مشغول آرایش بود میخواست با رضا شوهرش بره خرید کلی اذیتش کردم یکم دراز کشیدم رفتم یه دوش آب داغه داغ گرفتم اومدم بیرون دیدم ای داده بیداد یادم رف به آزی اس بدم (آزی دوس دخترمه دقیقا 2ساله باش دوستم دختره ماهیه واقعا دوسش دارم)اومدم بیرون یه اس دادم دیدم چنتا فش+بای فرستاد ای بابا این چشه باز چندبار با مهربانی پرسیدم نه مرغش یه پا داره خاک باباشو قسم دادم تا بلاخره حرف زد از قضا توآیدی من یه اسم دختردیده جوش آورده و منو متهم به خیانت کرد من؟منو خیانت ؟هرکاری کردم باورش نشد بین خودمون باشه خدایی من خیانت نکردم کار دوسته خرم سعید بود ولی بش نگفتم دوس داشتم ارزش 2سالو درک کنه و بمن اعتماد کنه ولی نه وقتی عصبانی میشه مثه سگ پاچه میگیره
منم ولش کردم گفتم بزار یکم آروم بشه بعد رفتم نشستم پای کامپیوتر اینترنتو راه انداختمو رفتم تو یه سایت باحال که عمرا بلد باشین(خنده)اسمه سایتش شهوانی نشستم چنتا داستان چرتوپرت خوندم اعصابم خورد تر شد واسه چنتاشون فش فرتادم بخاطر ریدن تو اعصابم رفتم یه فیلم دانلود کنم نشد ای بابابابابابابابابابابابا چه مرگشه چرا نمیشه نه فشودادوبیدادکه تو کته سایت نمیره گفتم برم داستان قدیمیارو بخونم و نظره بروبچ باحال سایت خدایی بعضی وقتا نظرا باحال تر از خوده داستانن یه داستان باحال پیدا کردم در حال خوندن بودم داداشم کم کم راس شده بود گفتم یه کف دستی خودمو مهمون کنم که آزی اس داد گفتم توضیح بده گفتم اینجوری نمیشه باید حضورا توضیح بدم با دلیلومدرک زنده گف باشه بیا کافی نت همیشگی رفتم نشستم خانوم نیومد ریده بود به اعصابه کیریم زنگش زدم رفتم فش بدم که گف باباش با مامانش رفتن خارج شهر مهمونی با داداش 15سالش تنهاس بم کف پاشو بیا اونجا منم بلندشدمو راه افتادم وقتی رسیدمو رفتم داخل دیدم داداششو فرستاده دنبال نخود سیاه و برعکس همیشه یه لباس کاملا باحجاب پوشیده وچیزی که حرصموخیلی درآورد این بود که روسری پوشیده بود تو دلم گفتم خری دگ 2سال عشقو عاشقیوبه یه اس فروختی زد به سرم که برم ولی گفتم بزار حداقل اول بش ثابت کنم ولی چجوری نمیدونم چون آزی از سعید هم بدش میاد و حرفشو قبول نمیکنه گفتم هرچه بادابادنشستم کلی باش حرف زدم ولی فقط فش میداد وهیچ جوره راضی نمیشدگفتم چیکارکنم چیکارنکنم رفتم پای کام آیدیمو باز کردم تا بالا اومد دیدم یه پیغام از دختره ویه پیغام از سعید اومده دختره گفتم بود سعید خیلی بدی من دوست داشتم بامن اینجوری نکن پیغام سعید هم این بود “محمداگه نسیم(اسم دخترس)پیام داد سره کارش بزار من حوصلشو ندارم بپیچونش یجوری”واای خدایا کرمتو شکر یه نگاهی به آزی کردم دیدم سرشو انداخته پایین و داره گریه میکنه و زیره لب معذرت خواهی میکنه منم فقط یه خداحافظی کردمو پاشدم رفتم بیرون
هرچی خواهش کرد محلش ندادمو رفتم یه چند روز هرچی اس میداد یا جوابشو نمیدادم یا سرد بودم فک کنم سه شنبه بود صبح واسه نماز که پاشدم دیدم یه اس دادو گف مامان باباش دارن میرن تهران یه مشکلی واسه خالش پیش اومده بیا اینجا باهات حرف دارم بش گفتم حرفی بین ما نمونده نمیام 1ساعت داشت التماس میکرد آخری راضی شدم گفتم باشه میام نشستم پیشه خودم2*2کردم دیدم از اونجایی که اون بدجور شرمندس و خونشون هم خالیه به گمونم قراره یه حالی بما بده رفتم حموم یه صفایی بخودم دادمو راه افتادم درو باز کرد یواشکی رفتم تو که همسایه ها نبینن رسیدم دیدم یه بوی عطر خوبی تو خونشون پیچیده یکم صداش کردم جوابی نشنیدم یهو یکی از پشت پریدروم مثه زامبیا گلومو گاز میگرفت آوردمش پایین وای چشام مثه گلابی زد بیرون عجب چیزی شده بخدا تو کل 2سال اینقدر ناز ندیده بودمش ولی خودمو کنترل کردمواخم کردم بش گفتم خب حرف بزنیم رفتم نشستم اومد رو پام نشست یکم خودشو لوس کردو بدنمو ماساژ داد بلاخره بیخیالش شدمو بخشیدمش گفتم بپر یه چایی لب سوزه لب دوزه دیشلمه بردار بیار 2سوته چایی جلوم بود چایی زدم تو رگو یا علی گفتم رفتم تو کارش یه چنتا ازش لب گرفتمو موهاشو فشار دادم یهو چشمم به یه کادو افتاد گفتم اون چیه گف ماله توا عشقم ولی آخر بهت میدم بیخیالش شدمو دوبراه رفتم تو کاره بدنه فوق سکسیش یه رژ لب سرخابی زده بود خط چشم مشکی و یه صورت توپروسفید سینهاش کوچیکه ولی سفته سفت یکم بدنمو مالید مثه وحشیاه لختش کردم یه ست شورتوسوتین آبی پوشیده بود یکم هولهوهاشو مالیدمو خوردم سوتینشو به زور درآوردم با زبونم اطراف نوکه سینشو لیس زدم میدونستم با این کارحسابی تحریک میشه با لبام از نوکه سینش گاز گرفتم با یه لیس اومدم پایینوزبونموتو نافش کردمو چرخوندم بوی کسش میومد
رفتم با دندون شورتشو درآوردمو اطراف کسشو لیس زدم کسش نه خیلی سفید بود نه خیلی سیاه پوستش سبزس.یکم باش بازی کردمو اذیتش کردم صداش دراومده بود آه ه ه ه ه ه آه ه ه ه جووووون جووووون ترخدا بخورش اذیتم نکن جووووون جوووووون اوووووف کثافت بخورش جرم بده منم شروع کردم بخوردن کسش محکمو وحشیانه لیس میزدم انگشتمو یواش یواش تو کسش کردم خودم قبلا جلوشو باز کرده بودم دگ داشت داد میزد التماس میکرد بکنمش ولی ولش نکردم همچنان میمالیدمش تا یهو ساکت شد بیحال شده بود خودش میگفت تو عمرش اینجوری ارضا نشده یکم که حال اومد پاشد شروع کرد به ساک زدن پدرسگ حرفه ای بود وقتی زبونشو تو سره کیرم میکرداز خود بی خود میشدم میدونست قلقلکیم نامردی نکردو افتاد به جونه خایهام آهههههه هه ه هه ه جووون بخورش بخورش تندتر نزدیکای ارضا شدنم بود گفتم بسه درازش کردمو کاندمو گذاشتم رو کیرم خیلی آروم سره کیرمو گذاشتم رو کسش جووون چشامو بستمو یه فشار دادم آه جونم مثه کوره داغ بود آزی داش نفس نفس میزد یه فشار دگ دادمو دادش درآومد آیی ی ی ی ی ی جوووون مننننن درش بیاااارررررر دارم جررر میخورم اعتنایی نکردم گذاشتم توش یکم که عادت کرد شروع کردم به تلنبه زدم آه صداشو نمیشنیدم فقط داغی کسشو احساس میکردم احساس کردم دارم ارضا میشم یه فشار دادمو خالی کردم خودمو یکم همونجوری موندم کیرموازکسش کشیدم بیرون کاندمو درآوردم گذاشتم لایه یه دستمال یکم لب بازی کردیمو صحبت کردیم یه شربت آورد جونم بالا اومد سر حال شدم که تلفن زنگ زد عزیزش بود گف داداشت اومده اینجا توهم پاشو زود بیا که ناهاروکشیدیم تندتند حاضرشدیم یه آژانس زنگ زد قبل از اومدن آژانس من رفتم بیرون بی حال بی حال بودم یه دربست گرفتمو مستقیم رفتم خونه آزی هم رفت خونه مادربزرگش رسیدم خونه درو که باز کردم اوووووم چه بویی میتونین حدس بزنین ناهار چیه؟؟؟؟؟
نوشته: spider