سلام به همه دوستان عزیز.
اسمم مهران 28 سالمه و اندام نسبتا معمولی نه زیاد ورزشکاری و نه زیاد لاغر مردنی .این اتفاق ماله تیر ماه 94.
جونم براتون بگه که عروسی دختر عمو یکی از بچه ها بود از اونجایی که همه میگن صدای خوبی داری و خوب میخونی(البته خودمم میدونم لطف دارن به من)حدود دو هفته قبل عروسی دوستم اسمش مهرداده زنگ زد گفتش دختر عموم باهات کار اره گوشیو بهش داد و گفت سلام اقا مهران خواستم رسما خودم دعوتتون کنم میخوام شب عروسی بترکونین برامون منم تشکر کردمو خلاصه گذشت تا شب عروسی منم حسابی تیپ زدم و ماشین داداشو برداشتم و رفتم عروسی اونجا یه اهنگ تانگو از عارف اجرا کردم همه داشتن جیغ و سوت و کف میزدن یه لحظه دیدم عروس خانوم یه نگاه کرد و خنده مرموزی کرد ولی اصلا فکرشم نمیکردم با من باشه.
خلاصه گذشت و حدود دو ماه بعد عروسی دیدم موبایلم زنگ زد دیدم شماره ناشناسه جواب ندادم بعدش دوباره زنگ زد بازم جواب ندادم یهو اس داد لطف کنید جواب بدید حضرت آقا منم دفه بعدش جواب دادم خودشو معرفی کرد و گفتم کاری هست من در خدمتتونم گفتش میخوایم کلیپ عروسیمونو بگیریم لطف کنید یه آهنگ خوشگل بخونین برامون برای کلیپ
منم گفتم ساحل خانوم الکی که نیست هزار تا دنگ و فنگ استودیو ضبط و آهنگسازی و …. خلاصه گفت هزینش مهم نیست بخون هزینشو خودم میدم
منم قبول کردم . حدود یه هفته هر روز زنگ میزد که چی شد و آماده نشده و فلان و… خلاصه یواش یواش دیدم حرفاش داره به یه سمتی میره (سمتی که بدم نمیومد) گفتش مهران جان میتونی بعدازظهر بیای اینجا کارت دارم تنهام؟ گفتم مگه آقا مهدی نیستش؟ گفت اگه بود بنظرت میگفتم بیای؟ منم دیگه ته قضیه رو خوندم.
حدود 5 بعدازظهر بود که رفتم سمت خونشون که آدرس داده بود .تو یه آپارتمان طبقه 4 زندگی میکردن تو آسانسور اس دادم در و باز بزار اومدم .رفتم داخل تا دیدمش نزدیک بود سکته کیری بزنم.با یه ساپورت روشن و یه تاپ یه سوتین مشکیش کامل مشخص بود اومد جلو دست داد منم باهاش دست دادم و روی مبل نشستم اومد روبروم احوالپرسی کردیم و از کار و بارم پرسید و … خلاصه گفتم ساحل خانوم امری داشتین گفتین بیام خدمتتون؟جواب داد میخوام ازت بابت اجرای شب عروسی تشکر کنم منم خندیدم و گفتم ای بابا مغز همه رو خورن که تشکر نمیخواد گفت اونشب دخترا داشتن برا خوندنت غش میکردن چند نفرشونو تور کردی؟ منم با خنده گفتم ای بابا کی به ما نگاه میکنه بعدش گفت من گفتم لطف داری شما گفتش مهران دوست دارم گفتم واقعا؟ ثابت کن ببینم دیدم اومد کنارم نشست لباشو چسبوند به لبام منم تا میتونستم خوردمش دست بردم سینه هاشو گرفتم میمالیدم دیدم چشاش رفته اصلا تو این دنیا نیست بردمش تو اتاق خواب لباساشو درآوردمو حسابی از لب و گردن تا نافشو خوردم بعد رفتم پایین تر شورتشو کشیدم پایین دیدم کسش خیسه خیسه فگر گنم یه ساعت پیش شیو کرده بود
یه کس صورتی بدون یه دونه مو که آب از لب و لوچه هر مردی راه مینداخت یه زبون کشیدم رو کسش یهو یه ناله کرد که نزدیک بود خودمو خراب کنم . با زبونم تو کسش میکردم دیدم بدنش لرزید آبش پاشید بیرون بعد یه دقیقه منم لخت شدم کیرمو از تو شرتم دراورد کرد تو دهنش چنان حرفه ای ساک میزد که آبم بعد سه دقیقه اومد و همشو تا قطره آخر خورد بعد منم رفتم سراغ کسش بازم شروع کردم خوردن کسش ناله هاش دیگه تبدیل شده بود به جیغ هی میگفت مهران جونم منو بکن زود باش تورو خدا منم کیرمو گذاشتم دم کسش یواش یواش هول دادم تو آروم آروم شروع کردم به تلمبه زدن هی میگفت منو جر بده عاشق کیرتم منو بکن و من کسم مال توئه منم دیدم اینو الان از کون نکنم حال کردنم کامل نمیشه انگشتمو خیس کردم کردم تو کونش گفت کون نه درد داره منم دلبری کردمو گفتم اگه منم بخوام بازم نه؟ گفت قول بده یواش منم گفتم باشه یواش یواش سوراخ کونشو با تو انگشت باز کردم و کیرمو گذاشتم رو سوراخش بعد سر کیرمو با زحمت کردم تو
همش میگفت در بیار منم گفتم شل کن تا درش بیارم شل کرد منم تا ته فشار دادم یه جیغی زد که گفتم الانه که همه ساختمون بریزن اینجا بهش گفتم بالشو گاز بگیر الان عادت میکنی بعد دو دقیقه دیگه چیزی نمیگفت و ففط ناله میکرد اونم از روی شهوت بود یه ده دقیقه ای از کون. داشتم میکردمش که احساس کردم داره آبم میاد گفتم داره میاد گفت بریز تو کونم منم چند تا تلمبه زدم که آبم اومد و همشو خالی کردم تو کونش بعد دراز کشیدم پیش هم و از هم لب میگرفتیم
پاشد لباساشو پوشید رفت دوتا آب پرتقال آورد خوردیم منم لباسامو پوشیدم و یه لب ازش گرفتم اونم چند تا ماچ محکم زیر گردنم کرد که جاش قرمز شد خداحافظی کردمو تا چند ماه تقریبا هر ده روز یه بار میکردمش بعدش بخاطر شغل شوهرش از این شهر رفتن و تهران ساکن شدن…
نوشته: مهران ناظمی