سلام من اریا هستم این داستانی که می خوام برات بگم برمیگرده به 10سال قبل من اون وقت 13 سالم بود من خیلی خوش کل و دوست داشتنی و ریزه پیزه بودم بخاطر همین که خیلی کوچولو بودم به چش کسی نمیومدم من بیشتره اوقات میرفتم خونه همسایه مون با دو پسرش که 4 سال از من کوچیکتر بود بازی کنم همسایه ما دوتا دختر 17 و 19 ساله داشت اونا منو خیلی دوس داشتن با من زیاد بازی می کردن اسم یکی شون یلدا و اون یکی که بزرگ تر بود ایلیا بود منو بغل می کردن می بوسیدن یه روز که رفتم با امیر بازی کنم دیدم یلدا اسرار داره که امیر بره حمام یلدا به من گفت اریا تو یه چیزی به امیر بگو من به امیر گفتم بیا دونفری بریم حموم امیر قبول کرد رافتیم حموم مشغول بازی داخل حمام بود
یلدا اومد گفت درو باز کن بیام ببینم خوب خودتونا شستید من روم نمی شد ولی امیر رو باز کرد یلدا اومد داخل و فقط منو نگاه می کرد بعد به امیر گفت خوب خودتو نشستی اومد جلو و شرو کرد امیرو به لیف کشیدن بعد اوم سراغ من یه کن که منو لیف کشید گفت اینجوری نمیشه لباساشو در اورد با شرت و سوتین اوم جلوما و شروع کرد به شستن ما دیگه خودش خیس شده بود منم نگام به اون سینه های خوشکلش بود بعد به من گفت بیا منو لیف بکش من یلدا خانومو لیف میکشیدم و لذت میبردم این جریان ادامه داشت تا اینکه من دیگه به بلوغ رسیدم یه روز رفتم خونشون در باز بود رفتم داخل امیرو صدا زدم دیدم کسی جوا ب نداد دوباره صدا کردم دیدم یلدا از داخل حمام جواب داد امیر نیست بعد به من گفت درو ببند بیا داخل حمام من دیگه با شنیدن اسم حمام کیرم راست میشد رافتم جلو گفتم کاری دارید یلدا خانوم گفت بیا داخل ایلیا نیست منو لیف بکشه من رفتم داخل دیدم یلدا خانوم با یه شرت لیمویی و یه سوتین ست داره دوش میگیره
وسط بخار اب به چشم میاد رفتم جلو گفت یلدا خانوم کجا گفت لباستو درار که خیس میشه گفتم باشه ولی روم نمی شد از بس کیرم بزرگ شده بود ولی در اوردم تا چشم یلدا به کیر من افتاد فهمید که من دیگه مرد شدم یه لبخند محو زد به بهم گفت چیه توکه این بدنو زیاد دیدی چی شده این دفعه چاقو تیز کردی منم از خجالت سرم پاین بود گفت اشکال نداره بیا جلو وقتی چشم به اون کون گندش افتاد دیگه از خود بی خود بودم رفتم جلو لیف و برداشتم رفتم پشت یلدا شرو کردم به لیف کشیدن رسیدم به باسنش گفتم خوبه گفت نه یه کم صداش میلرزید معلوم بود حشری شده به شکم خوابید من شور به لیف کشیدن کردم از بالا تا پاین دقتی داشتم لیف میکشیدم کیرم می خورد به اون کون زیبایه یلدا کار لیف کشیدن تموم شد یلدا بلند شود خودشو با اب شست رو کرد به من گفت دوس داری دس به سینه هام بگیری من که از خدام بود پریدم تو بغلش سوتینشو باز کاردم شرو کردم به مالیدنشو این کارو قبلا بهم یاد داده بودداشتم سینه هاشو می مالیدم لباشو گذاشت رو لبام و شرو کرد به خوردن بهد بهم گفت سینه هامو بخور شرو کردم به خوردن سینه هاش دیگه اه نالش راه افتاده بود در همین حین اب منم اومد خوابید روزمین شرتشو در اوردپاهاشو باز کرد بهم گفت کسمو بخور تاحالا کس ندیده بودمدیوانه بودم بهم یهد داد کجا رو بخورم منم شرو کردم دیگه داشت از شدت شهوت به خودش فحش میداد
به من گفت شرتنو در بیا یه کم واسم ساک زد گفت بکن تو من هنگ کردم کفتم چه جوری کیر من کوچیک بود ولی رفت داخل لذت عجیبی داشت من اولین کس زندگیمو میکردم ابم زود اومد ولی یلدا ارضا شد این جوری سکس من و یلدا شرو شد کیر من هر روز بزرگ تر میشد وقوی تر کس یلدا را می کرد